۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه

طبیعت گرایی، نوشونده ترین میراث ایران باستان


 
طبیعت گرایی، نوشونده ترین میراث ایران باستان
در ادیان و باورهای ایران باستان جایگاه انسان در جهان فروتنانه و صرفاً به عنوان " یکی از زیستمندان " است.
از: دکتر ناصر کرمی
برگرفته از: متن سخنرانی در کنفرانس بین المللی شاهنامه – سوئد- دانشگاه اوپسالا- 15 و 16 اکتبر 2011*
اکنون دیر زمانی است که موضوع حفاظت محیط زیست، نه یک امر صرفاً اقتصادی، تکنیکی یا اجتماعی بلکه عمدتاً موضوعی معنوی و اخلاقی انگاشته می شود. از آن جهت که این تصور غالب شده است که تلاش برای حفاظت محیط زیست و بازگرداندن تعادل و پایداری زیستی به چشم اندازهای کره زمین، امری فراتر از برنامه های معمول اقتصادی و سیاسی است و بشر دراین باره نیازمند یک "بازسازی ما بعد طبیعی " است، نه صرفاً یک روش متفاوت فنی و اقتصادی در مواجهه با منابع طبیعی . به عبارت دیگر تغییر لازم برای مهار تخریب و آلودگی محیط زیست آنقدر بزرگ است که تغییر روشها در حوزه اقتصاد، سیاست و تکینک تکافوی آن را نمی کند و این تغییر لزوماً باید در ساحت اخلاق و باورهای معنوی بشر رخ دهد.
هم بدین رو در تبیین سیاست های فراگیر و جهانی توسعه پایدار توجه به زیر ساخت های دینی و اخلاقی و معنوی امروزه نقشی بایسته و بنیادین پیدا کرده است.
این اهمیت از آنجا می آید که اساساً نگاه ادیان و مشرب های فلسفی و عقیدتی مختلف به موضوع "اخلاق محیط زیست "  بسیار متفاوت است.
 
مبنای اخلاق محیط زیست
اینکه طبیعت فی نفسه واجد ارزش است یا صرفاً به واسطه سودی که به انسان می رساند ارزش پیدا می کند، مهمترین موضوع مورد تباین در اخلاق محیط زیست است. اخلاق سنتی، به شدت انسانگرا است. یعنی پدیده ها به نسبت نفعی که برای انسان دارند اهمیت پیدا می کنند. تعدیل شده این نگاه ، اهمیت دادن به همه پدیده های "مفید" است. یعنی فی المثل یک گونه خاص جانوری ممکن است به طور مستقیم نفعی برای انسان نداشته باشد، اما از این جهت که بخشی از چرخه اکولوژیک است، ارزش حفاظت پیدا می کند. در مرتبه دیگر، که می توان آن را بنیاد اخلاق عصر مدرن و همچنین از جمله بنمایه های نگاه ادیان شرق آسیا دانست، اساساً همه موجودات به صرف زنده بودن حق حیات دارند و این حق لزوماً با نفع یا عدم نفعشان برای انسان تعریف نمی شود. بر این مبنا فی المثل هر نوع حشره از ده ها هزار حشره موجود در جنگل های آمازون همانقدر حق حیات دارند، که هر گروه از جماعات انسانی. در یک رده بالاتر، نه فقط زندگان بلکه حتی اشیاء و پدیده های غیر زنده یی مثل صخره ها و رودخانه هاو ... نیز فارغ از نقش شان در زیستبوم واجد ارزش می شوند.
بر اساس آنچه که گفته شد، کسانی که ارزش محیط زیست را ذاتی می دانند بر این باورند که باید به دنبال اصول اخلاقی جدیدی فراتر از نگرش های مرتبط در اخلاق سنتی بود. انسان محور بودن اخلاق سنتی، طبیعت را قربانی منافع بعضاً ناپایدار انسان می کند. از سوی دیگر نیازهای فزاینده فشار شدیدی را به منابع طبیعی وادار خواهد کرد. شایان ذکر است که اگر یک شهروند متوسط چینی بخواهد مثل یک شهروند متوسط آمریکایی زندگی کند، باید هفتاد برابر انرژی مصرف کرده و صد برابر زباله تولید کند. اما نیک می دانیم که برای یک میلیارد و دویست میلیون چینی نه کره زمین آنقدر انرژی دارد و نه آنقدر گنجایش زباله. در حالی که اخلاق سنتی می گوید که همه چینی ها حق دارند مثل همه آمریکایی ها زندگی کنند. اخلاق طبیعت گرا البته که نمی گوید باید مانع توسعه رفاه چینی ها شد، بلکه بر این مدعاست که هم آمریکایی ها و هم چینی ها هر دو باید به یک سبک زندگی سازگار با ظرفیت منایع طبیعی زمین روی بیاورند.
 
تفاوت دیدگاه اکولوژِیکی در ادیان
جدول شماره یک تفاوت دیدگاه اکولوژیک در سه گروه ادیان سامی (مسحیت، یهودیت و . . .)، ادیان شرق آسیا و ادیان و باورهای ایران باستان را نشان می دهد. در ادیان سامی انسان اشرف مخلوقات محسوب شده، وضعیت منابع طبیعی نامحدود و کافی به شمار آمده ، مصرف گرایی امری مجاز بوده، نگاه به گیاهان و جانوران مالکانه است، رفتار و تعامل با طبیعت بهره جویانه اما همراه با توصیه به مدارای اخلاقی است. نگاه زیست محیطی در این گروه از ادیان به طور کلی تحت عنوان " مدارا با طبیعت از جهت فقط منافع انسان" تعریف می شود.
اما در ادیان شرق آسیا (بودیسم، جینیسم، شمنیسم و .. ) انسان در جهان فقط یکی از زیستمندان است و نه صاحب یا سلطان آنها، وضعیت منابع طبیعی نامحدود و کافی به شمار آمده، مصرف گرایی ناپسند بوده و بعضاً زندگی مرتاضانه ترویج می شود. نگاه به گیاهان و جانوران عمدتاً آنیمیستی است، رفتار و تعامل با طبیعت طیف گسترده یی از بهره جویی تا پرستش را در بر می گیرد  و نگاه زیست محیطی مداراجویانه است، البته غالباً به خاطر انگیزه های مذهبی خاص.
در ادیان و باورهای ایران باستان همچون دیگر ادیان آسیای غیر مدیترانه ای و غیر خلیج فارس جایگاه انسان در جهان فروتنانه و صرفاً به عنوان " یکی از زیستمندان " است. در ادیان ایرانی اشاره خاصی به محدود بودن منابع طبیعی زمین وجود ندارد، همچون ادیان سامی مصرف گرایی پسندیده است، اما به نظر می رسد کنترل شده تر است. نگاه به گیاهان و جانوران نه همچون ادیان سامی مالکانه است، و نه همچون ادیان شرق آسیا آنیمیستی. بلکه انسان در برابر همه موجودات جایگاهی برابر و متوازن دارد. مستندات مرتبط در پی ذکر می شود. تعامل با طبیعت در ادیان ایرانی با عبارت " بهره جویی مسئولانه" قابل تعریف است، نگاه زیست محیطی نیز مدارا از جهت ارزش ذاتی طبیعت است . در این باره می توان مصادیق پر شماری را ذکر کرد.
به تعبیر استرابو(ملقب به پدر علم جغرافیا)  و در سندی متعلق به پنج سال پیش از میلاد مسیح (افزون بر دو هزار سال پیش) آلودن آب و خاک در ایران مجازات داشته است. همچنین گزنفون نقل می کند که خشایار در هنگام عبور از آناتولی با مشاهده جنگلی زیبا دستور ساخت یک پاسگاه و استقرار سربازانی برای حفاظت از آن را داد. آن جنگل به همین خاطر نخستین منطقه حفاظت شده جهان محسوب می شود.
جای جای متون مقدس ایرانی آکنده از احترام و تقدیس طبیعت است. در وندیداد، فرگرد 21 بند1 می خوانیم :" زمین نیکو به تو پناه می برم، ای آباد کننده و فراوانی دهنده! ای بخت دهنده به پرهیزگارانی که از دامان  تو زاده می شوند، تو را می ستایم."
در "یشت ها" زرتشت می گوید: "پروردگارا! از آفریده های تو کدام را بسیار بستایم؟ (می شنود) ای زرتشت ! به بیشه درختان برو و به زیباترین و بلندترین آنها بگو :ای درخت خوب مقدس مزداآفریده، تو را می ستایم..."
در فروردین یشت: می خوانیم " همه آبها را می ستائیم ، همه گیاهان را می ستائیم، آبها را نام می بریم و می ستائیم ، گیاهان را نام می بریم و می ستائیم و ..."
در اوستا همچنین می خوانیم:" هنگامی که ضحاک برایران چیره شد مردم را که طبیعت را گرامی می داشتند وادار کرداز کیش خود دست بردارند و طبیعت را ستایش نکنند. او هر کس که طبیعت را می ستود، می اوبارید(می بلعید)
بخش هایی از متون مقدس ایرانی اساساً در ستایش طبیعت است، مثل آبزور و آبان یشت در ستایش آبها و خورشید یشت در ستایش خورشید.
در اوستا فریاد بلندی بر شاهان ستمگر جانورکش زده شده است و آنان را پیرو دروغ و اهریمن دانسته است . اوستا کسانی را که با شادی جانوران را می کشند اهل دوزخ می داند و به زیبایی از گله مندی روان جانداران و روان گیتی (گئوش اوروان ) از انسان های بد کردار و دروغ پرست که به آن ها آزار می رسانند سخن رفته است . با آمدن زرتشت روان گیتی شاد شد. زرتشت، آسیب رسانندگان به گیتی و کردارهای ناشایست که طبیعت را می آزارد به مردم شناساند. روان شبانانی که در گیتی دام پرورش می دهند و آنان را از سرما و گرمای  سخت ، دزد، گرگ و آدم های بد، پاس می دارند و به هنگام نیاز به آن ها آب، گیاه و خوراک و جفت می دهند ستوده شده است. هم چنین روان شبانانی که به گوسفند ماده در رساندن به جفت یاری رساندند ستایش شده است.(ارداویرفنامه،رحیم عفیفی،انتشارات توس، فرگرد15، بتد یک ، 1373.)
 
تفاوت دیدگاه اکولوژیکی در فلسفه اخلاق
نگاه اخلاقی به طبیعت قابل تقسیم به سه گروه اخلاق سنتی، اخلاق رمانتیک و اخلاق علمی و نوگراست. تفاوت این سه گروه در جدول شماره 2 نشان داده شده است. می بینیم که اخلاق سنتی بیشترین تجانس را با گروه ادیان سامی داشته و همچون آنها انسان را مالک جهان دانسته ، منابع طبیعی زمین را نامحدود و کافی می داند، مصرف گرایی پسندیده و تقریباً نامحدود است، در رفتار و تعامل با طبیعت به صرفه جویی و پرهیز از اسراف توصیه می شود و این اعتقاد وجود دارد که از  جهت حفظ منافع انسانی باید طبیعت را حفظ کرد. در اخلاق رمانتیک (که امروزه بیشتر توسط محافل هنری و بعضاً عرفانگرا تبلیغ می شود) بیشترین تجانس با ادیان شرق آسیا وجود دارد. برای مثال انسان نه مالک جهان، بلکه فقط یکی از زیستمندان است. مصرف ناپسند بوده و در نگاه به مظاهر طبیعی میل به برابری با گیاهان و جانوران وجود دارد.  مدارا با طبیعت در این فلسفه اخلاقی یک قاعده مهم به شمار می رود. اما در اخلاق علمی و نوگرا که عمدتاً از سوی زیستبوم گرایان (اکولوژیست ها) و طرفداران توسعه پایدار تبلیغ می شود، انسان یکی از زیستمندان همچون همه دیگر زیستمندان زمین به شمار آمده و در مصرف گرایی ضرورت برقراری کنترل و توجه به محدودیت های زیستی زمین تبلیغ می شود. در این نحله اخلاقی اگر چه به فروتنی و برابری با گیاهان و جانوران دعوت می شود، اما این نگاه همچون نگرش ادیان شرق آسیا آنیمیستی نبوده و انسان از این حق برخوردار است که مثل هر زیستمند دیگری حریم زیستی خود را حفظ کند. به همین خاطر برای مثال شاهد هستیم دردین زرتشتی کشتن حشرات موذی که مخل آسایش انسان هستند ممانعتی نداشته و بعضاً ترویج می شود. آنچه که اصلاً مورد پسند شماری از ادیان شرق آسیا و علاقمندان به اخلاق رمانتیک نیست. دراخلاق علمی و نوگرا در رفتار و تعامل با طبیعت تنظیم نیازها بر مبنای ظرفیت محیط صورت گرفته و نگاه زیست محیطی به طور کلی تحت عنوان " توجه به ارزش ذاتی طبیعت ، فارغ از نفع یا عدم نفع آن برای انسان " قابل تعریف است.
مقایسه جدولهای 1 و 2 نشان می دهد که اخلاق سنتی با ادیان سامی ، اخلاق رمانتیک با ادیان شرق آسیا و اخلاق علمی و نوگرا (در مبحث محیط زیست ) بیشترین تجانس را با ادیان و باورهای ایرانی دارد. به همین خاطر است که می توان گفت طبیعت گرایی و زیستبوم محوری (اکولوژیسم) می تواند نوشونده ترین میراث فرهنگی ایران باستان به شمار آید. نکته ای که البته تبیین دقیق آن فراتر از این مجال بوده و نیازمند یک مطالعه گسترده تر است .
طبیعت گرایی و شاهنامه
شاهنامه به عنوان نمایه ای از ذهنیات و رفتار اجتماعی مردم ایران در تاریخ باستان می تواند مصداق هایی عینی از طبیعت گرایی در باورهای آن عهد را پیش روی ما بگذارد.
درشاهنامه نیز همچون "یشت ها" اشاره شده که آفرینش جهان درشش مرحله انجام شده است . این شش مرحله به ترتیب عبارتند از : آسمان، زمین، آب، گیاهان، جانوران و انسان. توالی اکولوژیک این شش مرحله قابل توجه است.
در شاهنامه نیز چهار عنصر آتش، آب، باد و خاک مقدس هستند:
از آغاز باید که دانی درست
سرمایه گوهران از نخست
سرمایه گوهران این چهار
یکی آتشی برشده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک
نخستین که آتش به جنبش دمید
زگرمیش پس خشکی آمد پدید
و ز آن پی ز آرام سردی نمود
ز سردی همان بازتری افزود
چو این چار گوهر به جا آمدند
زجهر سپنجی سرای آمدند
گوهرها یک اندر دگر ساخته
ز هر گونه گردن بر افراخته
شاید قدیمی ترین اشاره صریح به ضرورت حفظ حقوق حیوانات در متون ایرانی را بتوان در شاهنامه باز جست:
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاه اندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل
درشاهنامه مکرراً اشاره شده رفتار ناپسند انسانها و به ویژه بیداد حاکمان باعث نابودی طبیعت می شود و برای حفظ طبیعت چاره ای جز دادگری و عدالت در اجتماعات انسانی نیست:
چو بیداد گر شد جهاندار شاه        به گردون نتابد ببایست ماه
به پستان ها در شود شیر خشک   نبوید به نافه درون نیز مشک
شود خایه در زیر مرغان تباه        هرآن که بیدادگر گشت شاه
چراگاه این گاو کمتر نبود      هم آبشخورش نیز بدتر نبود
به پستان چنین خشک شد شیر اوی      دگرگونه شد رنگ و آژیر اوی
(شاهنامه فردوسی، مسکو، نشر قطره 1381)
نگاه اکولوژیکی فردوسی به شاهنامه در این ابیات بسیار جالب توجه است:
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ   
   زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بر  دمید                     
سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه               
 یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره برو بر شگفتی نمود                   
 به خاک اندرون روشنایی فزود
گیا رست با چند گونه درخت 
به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
اما شاید گفته شود اینگونه توجه به طبیعت در شعر اغلب شاعران وجود دارد و چرا باید برای فردوسی فراتر از عنوان یک شاعر "طبیعت دوست" (یعنی مثل آنچه که اغلب شاعران متصف به آن هستند) عنوان شاعر "طبیعت گرا" (اکولوژیست) را به کار برد. در این باره پیش از این به موارد متعددی اشاره شد. اما شاید همین چند بیت کاملا وافی به معنا باشد:
پدید آمد این گنبد تیز رو                      
  شگفتی نماینده ئ نو به نو
چو خواهی که یابی ز هر بد رها               
 سر اندر نیاری به دام بلا
نگه کن بدین گنبد تیز گرد                 
که درمان ازویست و زویست درد
به عبارت دیگر فردوسی تنها راه نجات از دام بلا را توجه به قواعد و نظام هستی می داند، که این خود خلاصه همه حرف حتی طبیعت گرایان افراطی است: اینکه حتی برای حل مشکلات اجتماعی بشر چاره ای جز آن ندارد که قواعد اکولوژیکی و هنجارهای طبیعت را مورد توجه قرار دهد.
 
  نمایه1- تفاوت دیدگاه اکولوژیکی در ادیان:



نمایه 2-تفاوت دیدگاه اکولوژیکی در فلسفه اخلاق:

*متن کامل این پژوهش در قالب کتابی، و با همین عنوان منتشر خواهد شد.
 

هیچ نظری موجود نیست: