۱۳۹۰ مرداد ۴, سهشنبه
محمد حسیبی اولین بخش: درفروردین ماه ۱۳۹۰ و این بخش در سی تیر ۱۳۹۰ منتشر شد
. .
هرکه از خاک درش رفعت نیافت
لاجـرم سـر ســوی پستی میکـند
(عراقی)
بخش هشتم
محمد حسیبی
اولین بخش: درفروردین ماه ۱۳۹۰ و این بخش در سی تیر ۱۳۹۰ منتشر شد
چون عمــر تبه کــردم چندانکه نگه کــردم
در کنـــج خـراباتــی افتــــاده خــــراب اولی
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی
هــم سینه پـر از آتش هـم دیـده پـرآب اولی
بخش هشتم را به اشاره کوتاهی در رابطه با قیام شکوهمند سی تیر ۱۳۳۱ با عنوان زیر تخصیص می دهیم:
حال ببینیم در قبال این تحول سیاسی
حزب توده ایران چه روشی داشت؟
۳۰ تیرماه ۱۳۹۰
محمد حسیبی
آنان که مثل نگارنده این مطلب روزهای پر افتخار "نهضت ملی ایران به رهبری مصدق بزرگ" را به یاد می آورند از کمّ و کیف قیام ۳۰ تیر باخبرند. اما جوانان ایران باید از مادران و پدران خود بپرسند که مردم چگونه در سایه اتحاد و یکپارچگی طی ۴ روز(از ۲۶ تا ۳۰ تیر) حرف حق خود را در برابر باطل به کرسی نشاندند. یا اینکه باید به تاریخـــچه اتفــاقات آن سال و مـاه و روزها مـراجعـــه کننــد. (در بخش ۳۰ تیر در صفحه اول سایت چه بایدکرد اطلاعات مفصل تری موجود است) اما خلاصـــه جــریان بـدین شــرح بود که:
دکتر مصدق به درستی می گفت من نخست وزیر مملکتم و طبق قانون اساسی وزراء در برابر مجلس (نمایندگان مردم) مسئولیت مشترک دارند، پس باید وزیر جنگ را نیز خود من تعیین کنم و بر اعمال او نظارت داشته باشم. اما تا آن تاریخ وزیر جنگ را محمد رضا شاه شخصا به کار می گمارد و در نتیجه او نیز فقط به شاه جوابگو بود نه به نمایندگان مردم در مجلس. شاه زیر بار این حرف قانونی نمی رفت و دکتر مصدق هم از مقام و مسئولیت خود به عنوان نخست وزیر استعفا داد.
در روز ۲۶ تیر مجلس شورای ملی به دستور شاه و بدون حضور نمایندگانی که طرفدار دکتر مصدق بودند به زمامداری احمد قوام (قوام السلطنه) رأی تمایل دادند. شاه بلافاصله روز بعد (۲۷ تیر) فرمان نخست وزیری قوام را صادر کرده و لقب "جناب اشرف" را که پس از حوادث آذربایجان از او پس گرفته بود به او باز گرداند. قوام این پیرغلام استعمار که با رسوائی و فضاحت ایران را ترک کرده بود، با اشاره دربار به ایران بازگشت و زمینه نخست وزیری اش با توافق مشترک امریکا و انگلیس در خارج از کشور ترتیب داده شد. اشرف خواهر شاه که چند روز قبل از این حوادث وارد ایران شده بود از عوامل اصلی روی کار آوردن قوام محسوب می شود.
قوام به محض دریافت فرمان نخست وزیری اعلامیه تهدیدآمیزی خطاب به مردم ایران صادر کرد و همزمان مأموران انتظامی مسلّح نیز با تانک و توپ و زرهپوش به خیابانها ریختند. آخرین عبارت اعلامیه قوام به این شرح بود:
« به عموم اخطار می کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی
حکومت فرا رسیده است. کشتیبان را سیاستی دگر آمد.»
سی یا سی و یک تن از نمایندگان طرفدار تداوم " نهضت ملی ایران" و زمامداری دکتر مصدق بلافاصله پس از روی کار آمدن قوام با صدور اعلامیه ای روز دوشنبه سی تیر را تعطیل عمومی اعلام نموده و از مردم خواستند تا رسیدن به رهائی ایران از چنگال بیگانه از پای ننشینند. در این اعلامیه از جمله چنین آمده بود:
« ملت رشید ایران . . . برای اعلام این نکته اساسی به جهانیان که نهضت ملی ایران مقهور دخالتهای استقلال شکنانه بیگانگان نخواهد شد و تا حصول نتیجه قطعی در احقاق حق و رهائی کشور از چنگال سیاستهای استعماری استقامت خواهد کرد روز دوشنبه سی ام تیرماه ۱۳۳۱ در سراسر کشور تعطیل عمومی اعلام می شود . . . »
آیت الله ابوالقاسم کاشانی نیز در برابر اعلامیه قوام، با یک مصاحبه مطبوعاتی، مردم را به استقامت در برابر بیگانگان و دخالت آنها در امر برگزیدن احمد قوام بجای دکترمصدق بر انگیخت.
مردم که در شهرهای بزرگ علی الخصوص در تهران از همان روزی که مصدق استعفا داده بود در حال اعتصاب و اعتراضات محلی و موضعی بودند به محض دریافت اعلامیه آن سی تن در مجلس روز ۳۰ تیر بازار و تمام دکان ها و ادارات را تعطیل کرده و در تهران رو به میدان بهارستان که مجلس شورای ملی در آن قرار دارد به حرکت در آمدند. قوای نظامی هم برای متفرق کردن مردم با توپ و تفنگ و تانک و انواع اسلحه مدرنی که در آن روزگار در اختیارشان بود به سوی آن ها حمله بردند. از جزئیات امر می گذریم. مردم در آن روز، در سراسر ایران بخصوص در تهران بیش از هشتصد کشته دادند و بیش از ده هزار زخمی بر جای گذاشتند. اما قوام در ساعت ۷ بعد از ظهر مجبور به استعفا شد و دکتر مصدق بار دیگر به تقاضای مردم زمام امور را به دست گرفت.
تجربه سی تیر ۱۳۳۱ نشان داد که هرگاه مردم حول هدفی خاص متشکل گردند هیچ نیروئی قادر به متوقف کردن آن ها نخواهد بود و پیروزی به طور قطع و یقین متعلق به آنهاست.
در صفحه های ۵۷۵ و ۵۷۶ و ۵۷۷ چاپ ششم کتاب معتبر «گذشته چراغ راه آینده است» در رابطه با قیام ۳۰ تیر چنین آمده است:
صفحه ۵۷۵
حال ببینیم در قبال این تحول سیاسی حزب توده ایران چه روشی داشت؟
گفتیم که کمیته مرکزی حزب توده ایران دکتر مصدق را نه زمامداری ملی و ضد استعمار می شناخت و نه نماینـده بورژوازی ملـی ایران. برعکس معتقد بود که « هدف نهائی مصدق چیزی جز تحکیم نفوذ امپریالیزم در کشور ما نیست. ....دکتر مصـــدق در خطوط کلی از روش اسلاف خـود افرادی از قبیل ساعد و رزم آرا پیروی کرده واگر احیانا هم تغییری درباره وجوه داده شده برای تشدید سیاست ضد ملی سابق بوده است» ۳ و دکتر مصدق «مردسال» چیزی جز کاریکاتور چیانچایچک نیست.۴
روز ۲۵ تیرماه که دکتر مصدق از نخست وزیری استعفا کرد روزنامه «نوید آینده» که به جای «به سوی آینده» انتشار می یافت در سرمقاله خود از حکومت وی چنین یاد کرد:
...مصدق ازنظر داخلی متکی به طبقاطی است که نفع آنها با نفع اکثریت عظیم مردم ایران تعارض دارد... همینها هستند که سالها یک روز به دنبال قوام، یک روز به دنبال رزم آرا و یک روزهم به دنبال مصدق انواع جرائم و جنایات را مرتکب می شوند. اردوگاه غارتگران در ایران یکی است فقط نقابها فرق می کند.
از نظر خارجی نیز دکتر مصدق نیز متکی به یک امپریالیزم جهانخوار بین المللی است....تکیه گاه خارجی او یعنی امپریالیزم امریکا نیز نظری جز به اسارت کشاندن ملت و تبدیل کشور به پایگاه تجاوز امپریالیستی نداشته است و ندارد.... بدین ترتیب دولتی که از نظر خـــارجی و داخـــلی چنین تکیه گاههائی داشته باشد چگونه می تواند مصدر اقدامات اصلاح طلبانه باشد شود....۵
لذا پس از استعفای دکتر مصدق و تعیین قوام به نخست وزیری با بی تفاوتی و بی اعتنائی نسبت به این تغییر سرنوشت:
نتیجه زد و خورد جناحین هیئت حاکمه ایران هرچه باشد پس از چهارده ماه یک بار دیگر این حقیقت با کمال وضوح به ثبوت رسیده است که هیچ یک از جناحین و شخصیت های هیئت حاکمه ایران ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲. باختر امروز، شماره ۸۶۷، ۳۱/۴/۳۱
۳. به سوی آینده شماره ۴۴۸ ، ۴/۱۰/۳۰، سرمقاله
۴. به سوی آینده شماره ۴۵۸، مورخه ۱۶/۱۰/۳۰ سرمقاله
۵. نوید آینده، شماره بیست و پنجم، تیرماه ۱۳۳۱، سرمقاله
صفحه ۵۷۶
دوست ملت و هوادار منافع او نیستند. اینها همه دشمن ملت و مدافع ماشین بهره کشی هیئت حاکمه ایرانند... نخست وزیر آینده هر که باشد در عزم راسخ ملت ایران دایر به ادامه مبارزه کوچکترین تغییری نخواهد داد. هدف نابود کردن ماشین دولتی زنگ زده و فاسد کنونی، طرد طبقات و عناصر استثمارگر، ریشه کن کردن امپریالیزم خارجی و استقرار حکومت مردم بر مردم است. ۱
حال آنکه در آن مرحله تاریخی هدف اولیه و اساسی جنبش مبارزه تمام خلق یعنی دهقانان، کارگران، روشنفکران، خرده بورژوازی و بورژافی ملی علیه امپریالیزم و پایگاههای داخلی آن بود نـه مبارزه طبقاتی بین پرولتاریا و بورژوازی. و رهبری حزب توده ایران با ایجاد شکاف و تفــرقه بین طبقات و نیروهای انقلابی عملا نهضت ملی ایران را به سوی شکست می کشانید.
بیست و نهم تیرماه«جمعیت ملی مبارزه با استعمار» وابسته به حزب توده ایران کلیه احزاب و سازمانها و جمعیتها از جمله جبهه ملی و شخصیتهای نظیــر آیت الله کاشانی و دکتــر مصــدق را صرفنظر از اختلافات کلی زیر شعارهای حداقل زیر: ۱. سقوط دولت قوام۲. تءمین حداقل آزادیهای دموکراتیک در سراسر کشور ۳. اخراج کارشناسان آمریکائی، به تشکیل جبهه واحـد ضد استعمار دعوت نمود. علی هذا در همان دعوت نامه نیز دکتر مصدق را به اطاعت و تسلیم در برابر سیاست آمریکا متهم کرده نوشت:
...دکتر مصدق علاقه مند بود که عمال سیاست آمریکا را در درجه اول بر کرسی وکالت بنشاند و هدفش تشکیل مجلسی با اکثریت آمریکائی بود، ولی در عمل برای جلوگیری از هرگونه پیروزی نمایندگان واقعا ملی با دربار و عناصر امپریالیسم انگلیس سازش کرد. و نتیجه چهارده ماه زمامداری دکتر مصدق این است که امپریالیسم امروز خیلی بیش از زمانی که دکتر مصدق زمامدار شدبر کشور ما مستولی است....دکتر مصدق و طرفداران او نمی توانند حتی یک قدم جدی سیاسی را نشان دهند که دولت ایران برخلاف نظر مشترک امپریالیستها ی انگلیسی و آمریکائی یا نظر یکی از آنها داده باشد.۲
اما در آن شماره به دعوت نمایندگان اقلیت مجلس مبنی بر تعطیل عمومی روز دوشنبه سی ام تیر هیچ گونه اشاره ای نشده بود. همان روزنامه دعوت مزبور را بدون اظهار نظر در ستون اخبار انتشار داد و در مطبوعات مخفی و علنی حزب هیچ گونه دعوتی مبنی بر شرکت در تعطیل عمومی مشاهده نشد.
در آن روز دکتر مصدق مظهر مبارزه ضد استعماری و رهبر ملی ایران و قوام مظهر ارتجاع و استعمار بود. لکن حزب توده ایران که از بدو زمامداری دکتر مصدق او را به عنوان عامل امپریالیسم آمریکا کوبیده و بـرای سقوط دولتش آنچــه در قدرت داشت کوشیده بـود، طبعا نمی توانست از زمامداری دکتر مصدق دفاع نماید. گرچه سقوط دولت قوام الزاما به زمامداری مجدد دکتـر مصــدق منجر می گشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. دژ به جای سوی آینده، ۲۷/۴/۳۱، سرمقاله.
۲. دژبه جای به سوی آینده، ۲۹/۴/۳۱، سرمقاله.
صفحه ۵۷۷
روز بیست و نهم تیرماه کارگران انبار چای سازمان برنامه، چیت سازی تهران، سیلو، کارخانه سیمان، راه آهن و چند موسسه دیگر با تشکیل جلساتی ضمن تائید اعلامیــه«جمعیت مبارزه با استعمار» به ابتکار خود و به عنوان پشتیبانی از شعارهای جمعیت مزبور از ساعت یک بعد از ظـهر روز ۲۹/۴/۳۱ به مدت ۲۴ تا ۴۸ ساعت اعلام اعتصاب کردند.
بالاخره در آخرین ساعات روز ۲۹ و صبح روز ۳۰ تیر رهبران حزب توده ایران پس از ملاحظه موج فزاینده اعتصاب و اعتراضات مردم به دنبال جنبش خلق افتادند و دستور نیم بندی جهت شرکت در اعتصاب عمومی صادر کردند. بدیهی است به علت عقب افتادگی از جنبش توده مردم نتوانستند رهبری واقعی آن را به دست گیرند. فقط افراد فداکار و ورزیده حزب توده ایران که در تظاهرات خیابانی تجربه و آزمودگی داشتند توانستند رهبری دسته های متفرق را در میدان عمل به عهده گیرند.۱
تظاهرات پرشکوه روز سی ام تیر قیام واقعی و پر عظمت یک ملت زنده بود. در آن روز ملت قهرمان ما به پا خاست و جنگ بی امانی بین حق و باطل، ظلام و عدالت، آزادی و ارتجاع آغاز گردید. دژخیمان، بی دریغ بر روی مردم بی سلاح گلوله باراندند و برای سرکوب آنها از تانک و زرهپوش مدد گرفتند. لکن ملت کشته ها برجای گذاشت و از پیشروی باز نایستاد تا سرانجام قوام السلطنه آن پیر غلام ارتجــاع و استعمـار را از اریکـه زمامــداری به زیر کشیده پوزه اربابان او را به خاک مالید و پیروز شد.
از اولین ساعات روز سی ام تیر تهران وضع یک شهر اشغال شده را داشت. اکثر خیابانها مخصوصا آنهایی که به مجلس شورا ختم می شد در محاصره نیروهای پلیس و نظامی و تانکها و زرهپوشها بود. به نوشته روزنامه کیهان«اولین محلی که تظاهرات راشروع کرد دانشگاه بود. (تأکید با رنگ قرمز از این نگارنده است) چند دقیقه پس از شروع تظاهرات عده ای سرباز و پاسبان به محل رسیدند تا تظاهر کنندگان را متوقف سازند. ولی کاری از پیش نبردند. تظاهر کنندگان موج به موج به جلو می رفتند.»
در تظاهرات تمام مردم از هر حزب و دسته و جمعیت و از هر طبقه و صنفی با هماهنگی قابل ستایشی شرکت داشتند. و شعار اصلی اکثریت آنها «مرگ بر حکومت ننگین قوام »، « زنده باد دکتر مصدق» بود.
در خیابان اکباتان از طرق مردم بیشتر مقاومت می شد. در این خیابان که «حزب زحمتکشان ملت ایران» در آن واقع است و روزی فروش روزنامه های دست چپی در آن کار مشکلی بود امــروز مـرکــز فعالیت عناصر افراطی دست چپ نیز بود. روزنامه های شاهد ارگان حـزب زحمتکشان، پرچمدار ارگان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. قطعنامه پلنوم چهارم کمیته مرکزی در اینباره چنین می گوید: «....در حادثه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ ما دیرتر از بورژوازیملی و تازه آن هم پس از آنکه بخشی از توده حزبی به ابتکار خود جنبید، وارد صحنه شدیم .....» (به نقل از قطعنامه پلنوم درباره درباره خطای رهبری حزب در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲)
۲. کیهان، شماره ۲۷۶۱، ۳۰/۴/۳۱، سرمقاله.
صفحه ۵۷۸
پان ایرانیستها، جوانان دموکرات و به سوی آینده ارگان چپهای افراطی باهم به فروش می رفت و این سه چهار دسته ابتکار عملیات را در دست داشتند. امروز این چند دسته که تا چند روز قبل غالبا با یکدیگر در زد و خورد بودند دوستانه با یکدیگر حرکت و تظاهر می کردند ۱.
پایان نقل سخن از کتاب « گذشته چراغ راه آینده است»
اشتراک در:
پستها (Atom)