تاريخ خبر: سه شنبه ٢٧ مرداد اشاره: كودتاي ٢٨ امرداد كه با ھمدستي انگليس، آمريكا و ايادي داخلي شان به بار نشست و توانست دولتي ملي را سرنگون كند و قدرت و ثروت را براي بيست وپنج سال ديگر به جيب بيگانگان روانه سازد، از زواياي گوناگون شايان بررسي و درنگ است.آنچه در پي مي آيد، بخشھايي از سخنان شادروان دكتر صديقي، وزير كشور دولت مرحوم مصدق درباره علل شكست نيروھاي ملي است كه به كودتاي ٢٨ امرداد ١٣٣٢ انجاميد. در ھمين مطلب خلاصه، وي فھرست وار مطالبي را برمي شمارد كه حاكي از طرز نگرش يك جامعه شناس به عوامل مختلف دروني و بيروني، موقعيت جغرافيايي، ساختار جامعه ايران، نارسايي ھاي قانون اساسي، موضع سياستھاي بين المللي و بسياري زمينه ھاي ديگر در پديد آمدن موقعيتي يادنامه دكتر » است كه منجر به توقف نھضت ملي صنعت نفت گرديد.اين مطلب با اندكي تلخيص از كتاب برگرفته شده است. « صديقي *** به نظر من خميرمايه حركت ٢٨ امرداد در سي ام تير آماده شده بود، زيرا ھمه مردم و كليه طبقات طرفدار دكتر مصدق بودند و از جان و دل او را مي ستودند؛ ولي مرحوم خليل ملكي و عده اي ديگر اصرار كردند كه عناصر وابسته به حزب توده در يك تظاھر جداگانه شركت كنند و مليون در يك زمان ديگر؛ در نتيجه در آن روز يك نيمروز چپ ھا با نظم خاص و قدرت تشكيلاتي فراوان و يك نيمروز عناصر ملي با ضعف تشكيلاتي دست به تظاھر زدند و اين تقسيم قوا نشانه اي به وجود آورد كه دولتھاي غربي اولاً در ارزيابي قدرت واقعي دولت آقاي دكتر مصدق به تضعيف پايگاه دولت معتقد شوند و نبودن تشكيلات را دليل تفوق نيروھاي چپ به حساب بياورند، زيرا تظاھرات توده اي ھا در آن روز ظاھراً چند برابر طرفداران نھضت ملي ايران شده بود. به اين ترتيب دولت انگلستان كه ھدف اول مبارزات ملي مصدق بود، توانست نظر موافق دولت آمريكا را براي آغاز يك حركت ضدملي در ايران آماده سازد. بايد بدانيم كه اين اقدامات با زمينه سازي كه در داخل براي تضعيف دولت فراھم ساخته بودند، ھمراه بود و از شرايط داخلي نيز به خوبي بھره برداري مي كردند. در آن ايام مخالفان موفق شدند سرتيپ افشار طوس رئيس شھرباني را به وضع ناھنجاري پس از شكنجه به قتل برسانند. من به مناسبت تصدي وزارت كشور از يك سو و نيابت نخست وزير از سوي ديگر، ھم رابط دولت و مجلس و ھم ناظر بر اين پرونده بودم. گويا پنج شنبه ھيجدھم تير ١٣٣٢ بود كه براي معرفي آقاي مبشر به عنوان كفيل وزارت دارايي به مجلس رفتم (آقاي كاظمي به عنوان سفير ايران در پاريس انتخاب شده بودند) جلسه پرالتھابي بود. آقاي زھري دولت دكتر مصدق را به عنوان شكنجه متھمان قتل افشار طوس استيضاح كرده بود و جلسه مجلس به شدت متشنج شد. بعدازظھر آن روز بود كه براي گزارش كار مجلس به اتفاق آقاي لطفي خدمت آقاي دكتر مصدق رفتيم و ھنگامي كه اصرار مجلسيان را در لزوم حضور شخص ايشان براي پاسخگويي استيضاح در مجلس شوراي ملي به اطلاع رسانيديم، ايشان نظر خود را در اين باره كه ديگر با اين مجلس تا شنبه تحمل » : نمي توان كار كرد بيان داشت، و به من كه جوياي توضيح بيشتري در اين باره بودم، گفتند روز شنبه وكلاي فراكسيون نھضت ملي استعفا كردند و موضوع رفراندوم به تصويب دولت «. فرماييد رسيد. چنانچه مي دانيد، مردم در حمايت دولت رأي به انحلال مجلس دادند. توجه به اين نكته نيز بي فايده نيست كه به نظر من پيام آيزنھاور كه با آن شدت دولت آقاي دكتر مصدق را مورد تھديد قرار داده بود، متأثر از برداشت آيزنھاور مقامات آمريكايي از نمايشات سي تير بود. روز نھم امرداد آقاي كھبد به مناسبت پيروزي آقاي دكتر معظمي در انتخاب رياست مجلس شوراي ملي يك ميھماني ناھار به افتخار ايشان در كرج ترتيب داده بودند كه در آن جلسه و قبل از ناھار من از حضار كه اكثراً رجال ملي و امناي دولت بودند، چند دقيقه اي وقت خواستم و با تحليل جريانات سياسي گفتم كه وقوع يك كودتا محتمل به نظر مي رسد. البته در ھنگام اخذ تصميم راجع به انحلال مجلس، اين مطلب خدمت آقاي مصدق ھم عرض شد كه: ولي آقاي دكتر ؛« ممكن است در غياب مجلس، شاه به عزل دولت و نصب نخست وزير ديگر اقدام كند » مصدق اين اقدام را از طرف شاه محتمل ندانستند. شنيده ام كه اشخاص ديگري ھم وقوع كودتا را اطلاع داده بودند و كساني ھم بودند كه تلفنھايي به منزل نخست وزير و اغلب در شبھا مي كردند و اصل بر اين بود كه وقتي كساني در اتاق ايشان بودند و تلفن زنگ مي زد، ھمكاران از اتاق خارج مي شدند تا آقاي دكتر مصدق آزادانه صحبت كنند و البته حزب توده ھم مدعي بود اين مطلب را به نخست وزير اطلاع داده و روزنامه ھا ھم مطالبي نوشته بودند؛ ولي بعدھا كه معلوم شد اين حزب حدود ششصد نفر افسر در ارتش داشته است، بايد پرسيد كه اگر آنھا قبلاً توافقي نكرده بودند، آيا اجراي كودتا امكان پذير بود؟ چگونه نھضت ملي ايران با چنان اتحاد و ھمبستگي كه ميان قشرھاي جامعه ايجاد » پاسخ اين سؤال كه مفصل است؛ بايد از طرفي علل اصلي و اساسي و از «؟ كرده بود، دچار پراكندگي شد و شكست خورد سوي ديگر علل عارضي و حتي حوادث نامترقب را مورد بررسي و تحليل قرار داد. بعضي از علل مزبور، فھرست وار ذكر مي شود: ١ كيفيات و خصوصيات جامعه ايراني و اوضاع و احوال طبقات و گروھھاي شھري، روستايي و ايلياتي و اختلافات سنتي، برخورد منافع آنھا و ضعف رشد سياسي ناشي از آن اوضاع و احوال. ايران و سوابق روابط بين المللي آن و دگرگوني ھاي حادث « ژئوپوليتيكي » ٢ موضع جغرافيايي سياسي در اوضاع و احوال مرامي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي كشورھاي بزرگ و منافع و رقابت ھا و طمع ھا و زدوبندھاي گوناگون داخلي و خارجي آنھا. در اين باب نگرش ھا و منافع جغرافيايي و سياسي و اقتصادي و ملاحظات بين المللي دولت ھاي شوروي و انگلستان و آمريكا درخور توجه مخصوص است. ھا و شركت ھاي بزرگ و چندمليتي در امور سياسي و اقتصادي داخلي خود و « تراست » ٣ تأثير فعاليت كشورھاي خارج. ٤ تصوير ظاھراً دور از واقع اختلاف اساسي بين دولت ھاي سرمايه داري دخيل در امور سياسي و اقتصادي و تكية بر آن تصور. ٥ امور مربوط به حكومت مشروطه ايران و نقايص و ابھام در قوانين اساسي مشروطيت. ٦ عدم صراحت كافي در حقوق سلطنت و موضع قانوني شاه و معارضه و درگيري آن حقوق با تمايلات و توقعات شخصي و تجاوزات او و درباريان به حقوق ملت. ٧ فقدان احزاب سياسي ملي مؤثر، به لحاظ شركت در انتخابات پارلمان و نظارت در سياست داخلي و خارجي. ٨ مشكلات انجام انتخابات آزاد، ناشي از خصوصيات اوضاع نامساعد جامعه ايران و تأثير جھل و گمراھي در اعمال نفوذھاي داخلي و خارجي. ٩ ضعف اصول و ماھيت پارلماني و ناپايداري اكثريت در مجلس شوراي ملي و مجلس سنا، ھمراه با سستي اخلاقي و سياسي بعضي از نمايندگان. ١٠ قلت عده سياستمداران درستكار و شجاع و مصلح و آگاه به مواقف سياست داخلي و بين المللي. ١١ عقايد و افكار دكتر مصدق و بينش ملي و اجتماعي و سوابق سياسي او و برخورد اين امور با موانع و محظورات داخلي و خارجي. ١٢ جبھه ملي و كيفيت ايجاد و تشكيل و خصوصيات شخصي و مرامي اعضاي آن. ١٣ تشكيل تقريباً بدون مقدمه و بدون سابقه ذھني دولت دكتر مصدق و نقصان بررسي ھا و پيش بيني ھاي لازم. ١٤ تركيب سياسي نمايندگان مجلس ھفدھم و تأثيرپذيري برخي از آنھا از جريانات نامطلوب و كارشكني داخلي و خارجي (شرقي و غربي) و تغيير روش سياسي و تضعيف دولت به وسايل گوناگون. ١٥ تبليغات زيانبار بعضي از گروه ھاي متشكل سياسي كه برخي از آنان با مقامات خارجي پيوستگي داشتند. ١٦ عمل گروھي مخالفان متعدد (به علل گوناگون) بعضي از سناتورھا، افسران در حال خدمت، افسران بازنشسته، ملاكان بزرگ صاحب قدرت و نفوذ و كارگردانان خيانت پيشه و رشوه دھي و فسادپراكني خارجيان ذي نفع. ١٧ اشتباھات مسئولان و دست اندركاران امور؛ مثلاً در انتخاب مشاغل اشخاص و ملاحظه كاري در اتخاذ بعضي تصميمات، به خصوص در ھفته ھاي آخر در برابر زياده روي ھا و گفته ھا و نوشته ھا و مداخلات خارج از مصلحت اشخاص و گروه ھا. ١٨ دشواريھاي ناشي از قطع فروش نفت و مسدود كردن ذخاير ايران به ليره انگليسي در بانك انگلستان و خودداري شوروي از پرداخت مطالبات ايران. ١٩ به وجود آمدن زمزمه ھاي مخالفت حاصل از اقدامات اصلاحي دكتر مصدق ھمراه با تبليغات و كارشكني ھا و ايجاد تشنجات در طبقات مردم. ھرچند عمل دكتر مصدق از حيث سياسي مواجه با شكست شد، اما آثار حقوقي و تاريخي آن باقي ماند. از نظر حقوقي، مخالفان به رغم زد و بندھا نتوانستند اصل ملي شدن صنعت نفت ايران را نفي كنند و از نظر تاريخي، تاثير كار او در ايران و ديگر كشورھاي استعمارزده محفوظ مانده و مورد توجه است. اما بدون ترديد اشتباھاتي روي داده و غفلت ھايي ھم شده است؛ در اينجا به چند مورد كه مربوط به روزھاي پيش از كودتا و بعد از آن حادثه است، اشاره مي كنم: يكي از اين اشتباھات، ھمان ترتيب تظاھرات سالگرد سي ام تير بود كه موجب پراكندگي نيروھا گرديد و درست در جھت خواست و ھدف تبليغات دشمن انجام گرفت. گفتند صبح ملّيون تظاھرات برپا كنند و عصر عناصر چپ. انگليس ھا از اين پراكندگي نيروھا استفاده كردند و در تبليغات خود، عناصر چپ را قدرتمندتر از آنچه بودند، معرفي كردند تا آمريكايي ھا را از خطر كمونيسم بترسانند و موفق ھم شدند. اشتباه ديگر، انتخاب زمان مذاكره با ھيأت نمايندگي شوروي، براي رفع اختلافات مرزي و تصفيه دعاوي ايران در تھران بود؛ يعني در نيمه دوم امردادماه ١٣٣٢ كه دستگاه تبليغات بريتانيا، آمريكايي ھا را از خطر روزافزون نفوذ كمونيستھا در ايران به ھراس انداخته بود و درست در ھمان موقع، رھبر اقليت مجلس شوراي ملي، طي تلگرامي به دبيركل سازمان ملل اطلاع داد كه دكتر مصدق قصد دارد يك رژيم كمونيستي در ايران ايجاد كند! بعد از شكست كودتاي شب ٢٥ امرداد اشتباھات متعدد مھم ديگري روي داد؛ وقتي ميتينگ عصر روز ٢٥ امرداد در ميدان بھارستان تمام شد، مردم را به حال خودشان رھا كردند. بعد از آن سخنان تند، بايد مردم عصبي و تحريك شده را راھنمايي مي كردند. از ھمان پايان ميتينگ، افراد حزب توده در شھر پراكنده شدند و ھرچه خواستند، گفتند و انجام دادند. اين ھمان چيزي بود كه دشمنان ما و مجريان طرح كودتا مي خواستند. مليون بدون آنكه در پايان ميتينگ دستورالعملي دريافت كنند، متفرق شدند. درست است كه با شكست كودتا و فرار شاه، مردم ھيجان زده شده بودند و در انتظار تغيير و تحولي از سوي دولت بودند، ولي نبايد از جانب ميتينگ دھندگان رھا مي شدند. در آن موقع بايد به مردم تفھيم مي شد كه بيش از ھر زمان ھوشيار باشند. بايد تماس رھبران مليون با مردم قطع نمي شد، مي بايست به طور منظم به مردم آموزش داده مي شد و تفھيم مي گرديد كه نظم و آرامش را حفظ كنند و در انتظار تصميمات دولت باشند. بايد ھمه روزه رھبران به وسايل مختلف با مردم حرف مي زدند و مردم را آماده نگاه مي داشتند. از روز ٢٥ به بعد، يعني تا روز ٢٨ امرداد، در تھران ھيچ اجتماعي به وسيله احزاب و جمعيت ھاي ملي صورت نگرفت. در عوض، افراد حزب توده، در دسته ھاي كوچك، آزادي عمل يافتند و بھانه به دست خارجيان دادند و مردم را نگران ساختند. من بعدازظھر روز ٢٥ امرداد، در خانه نخست وزير بودم و با رئيس شھرباني ارتباط داشتم. او به طور منظم اخبار را به من اطلاع مي داد و من با نخست وزير مشورت مي كردم. سخنان ناطقين ميدان بھارستان را ھم اجمالاً شنيدم. حدود ساعت ھفت بعدازظھر، آقايان دكتر شايگان و مھندس رضوي به خانه دكتر توده اي ھا از ميدان بھارستان در حال » : مصدق آمدند. در ھمين موقع رئيس شھرباني تلفن كرد و گفت و كسب تكليف كرد. چندساعت بعد از « شعار دادن به حركت درآمده اند و معلوم نيست برنامه آنھا چيست فرار شاه، نمي شد بگوييم قواي انتظامي تظاھركنندگان را با خشونت پراكنده كنند و حادثه بيافرينند. من به مردم را رھا كرده ايد و آمده ايد » : اتاق دكتر مصدق رفتم و با تندي به دكتر شايگان و مھندس رضوي گفتم اينجا؟ بعد از آن سخنراني ھاي تند بايد مردم را ھدايت مي كرديد، حساسيت موقع را بايد براي دھھا ھزارتن مردمي كه در آنجا جمع شده بودند، تشريح مي كرديد. بايد به فكر مردمي باشيد كه آنھا را به حركت در «؟ آورده ايد. آنھا را رھا كرده ايد و به اينجا آمده ايد دكتر مصدق سكوت كرده بود. آنھا ھم ھمين طور... آقايان حركت كردند و رفتند داخل شھر و ميدان سپه كه مراقب مردم باشند؛ ولي آن وقت دير بود. از ماھھاي آخر سال ١٣٣١ بر اثر تحولات وقايع خارجي و حوادث داخلي، دولت در انتظار پيشامدھاي تازه اي بود. ما توطئه ھاي چندي را پشت سر گذاشته بوديم و غافل نبوديم: توطئه ٩ اسفند، قتل افشار طوس، تحصن سرلشكر زاھدي در مجلس، توطئه بختيار ی ھا در جنوب... به خصوص از ١٢ امرداد كه روز رفراندم بود، انتظار عكس العمل از سوي دشمن را داشتيم. روزنامه ھا ھم در مقالاتشان، درباره احتمال كودتا ھشدار مي دادند. ساعت ٩ روز پنج شنبه ٢٢ امرداد ١٣٣٢ ، نتيجه رفراندم طي اعلاميه دولت به وسيله راديو به اطلاع مردم رسيد. نخست وزير طي نامه اي كه براي شاه فرستاد، درخواست انحلال دوره ھفدھم مجلس شوراي ملي را كردند. عصر روز ٢٤ امرداد براي حضور در ھيأت دولت به منزل نخست وزير رفتم و تا ساعت ٢٢ نزد نخست وزير بودم. سرتيپ رياحي ھم احضار شد و درباره تانك ھايي كه در اختيار گارد سلطنتي بود، مذاكره كرد و پس از اخذ دستور خارج شد و پس از مدتي مراجعت كرد و به نخست وزير گفت پيش بيني ھاي لازم براي مقابله با ھر واقعه اي به عمل آمده است. در ساعت سه و نيم صبح سرتيپ مدبر رئيس شھرباني خبر كودتا و شكست آن را اطلاع داد. من اتومبيل رئيس شھرباني را خواستم و به خانه نخست وزير رفتم. در حدود ساعت چھارصبح آنجا بودم. درباره كودتا و نامه اي كه سرھنگ نصيري حامل آن بود، گفتگو به عمل آمد. در ساعت شش صبح اعلاميه مربوط به چگونگي كودتا تھيه شد و در ساعت ھفت از راديو پخش شد و از ھيأت دولت دعوت به عمل آمد. قبل از ظھر خبر رسيد كه شاه از رامسر به بغداد رفته است. از كارھاي مھم آن روز اعلام انحلال مجلس و بازداشت جمعي از نظاميان و غيرنظاميان است كه متھم به شركت در كودتا بودند. ظاھر اوضاع حكايت مي كرد كه دولت آمادگي رودرويي با كودتا را دارد؛ ھمان طور كه كودتاي شب ٢٥ امرداد به سرعت و با قاطعيت شكست خورد. سرتيپ تقي رياحي رئيس ستاد با نخست وزير در تماس بود و تا عصر روز ٢٨ امرداد كه او را دستگير كردند، در ستاد ارتش حضور داشت. من دربارة اينكه سرتيپ رياحي به فراخور موقع، از نظر نظامي صلاحيت اداره ارتش را در آن دوران حساس داشت يا نه، اظھار نظر نمي كنم؛ ولي اين را مي توانم بگويم كه او ظاھراً قصد خدمت داشت. مشكل ما، چه در كادر سياسي و چه در رده نظامي و فرماندھي، اين بود كه مردانمان انگشت شمار بودند. ما در آن دوران نياز به اشخاص باشخصيت و عالم و ميھن دوست داشتيم. فراموش نمي كنم روز ٢٨ حكم رياست شھرباني را به نام سرتيپ » : امرداد، حدود ساعت ده صبح، نخست وزير تلفن كرد و گفت آقا به اين افسر اعتماد » : اين كار انجام شد. روز بعد، از دكتر مصدق پرسيدم «. محمد دفتري صادر كنيد كاش مي بوديد و مي ديديد. اين افسر كه با ما نسبت دارد، صبح روز ٢٨ امرداد آمد » : دكتر فرمود «؟ داشتيد «؟ و با گريه گفت: آقا به من خدمتي رجوع كنيد. من چه موقع مناسب تر از حال مي توانم به شما خدمت كنم ھمه چيز به ظاھر آماده بود؛ ولي عده اي از مسئولان نظامي به دشمن پيوسته بودند و يا خودشان را كنار كشيده بودند. گمانم اين توضيح مختصر، جواب كافي باشد به چگونگي آمادگي دولت براي مقابله با كودتا! در تھران از دو ساعت بعدازظھر آن روز احساس كرديم كه تسلط بر اوضاع دشوار است و پس از اشغال مركز راديو و آگاھي شھرستانھا از جريان كار در مركز، تسلط مخالفان قطعيت يافت. اما اينكه چرا نخست وزير پيامي براي مردم نفرستاد، بايد بگويم كه چنين پيامي وضع را آشفته تر مي كرد. مردم تھران روبروي نظاميان تحريك شده طاغي قرار مي گرفتند. خطر جنگ خانگي در ميان بود و خونھاي زيادي ريخته مي شد كه با آن موافق نبوديم
۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه
بازخوانی کودتای ٢٨ مرداد
بازخوانی کودتای ٢٨ مرداد و روايات رسمی دستگاه پھلوی در خصوص آن چه در اين روز و پس از آن در مملکت
ما رخ داد بسی خواندنی و البته عبرت آموز است. چرا که چالش ميان آزاديخواھان و حاکمان در باب حاکميت قانون،
دخالت نظاميان در سياست و ميل به خودکامگی ھمچنان پابرجاست. .
از رياست محترم دادگاه تقاضا می کنم توجه فرمايند که در روز ٢۵ مرداد از ساعت ۶ صبح دکتر مصدق ياغی و »
اعوان و انصارش موجب نگرانی مردم شدند و لاغير. مگر دکتر شايگان نمی گويد کودتايی در شرف تکوين بوده و به
مرحله عمل در نيامد؟در کجای دنيا در مورد چيزی که در شرف تکوين بوده و به مرحله عمل در نيامده تا اين اندازه
«...! سرو صدا راه می اندازند؟ حالا کار ندارم که در واقع خود آقايان کودتا کردند
تيمسار آزموده دادستان نظامی دادگاھی که وظيفه محاکمه مصدق و يارانش به اتھام تلاش برای براندازی سلطنت را
داشت، اينچنين مصدق و يارانش را کودتاچی اصلی معرفی می کند و شايد اين مورد از مشترکات بسياری از کودتاھا
در دنيا باشد که کودتاچی ھا حريف شکست خورده خود را متھم به کودتا می کنند تا از عنوان زشت و بد ترکيب
کودتا رھايی يابند. چنانکه در تاريخ ما کمتر از نيم قرن و اندی پيش واقع شد، شاه و دستگاه عريض و طويلش آنچه
در روزھای پايانی مرداد ٣٢ اتفاق افتاده بود را قيام ملی معرفی می کردند که بر عليه قانون شکنان و خائنين به
مملکت يعنی مصدق و اعضای برجسته جبھه ملی به وقوع پيوسته بود. محمدرضا شاه البته ھمواره تلاش داشت تا در
کودتای ٢٨ مرداد که به مدد تلاش ھای آمريکايی ھا و انگليسی ھا و خيانت ياران مصدق رخ داده بود، نقش درجه
می دانست. « قيام ملت » و « لطف الھی » اولی نيز برای خداوند قايل شود. چنانکه او بازگشت خود را به سلطنت مديون
علم در سال ھای طولانی حضورش در ٢٨ مرداد تا زمانی که شاه بر سلطنت بود ھرسال جشن گرفته می شد. اسد
خوانده « شھدای ٢٨ مرداد » کاخ شاه، در صبح ٢٨ مرداد بر سر مزار جان باختگان اين روز که در تعريف رسمی
می شدند رفته و گل و فاتحه ای ھم برای سرلشگر زاھدی نثار می کرد.
شاه که تا زمان مرگ، کينه مصدق را به ھمراه داشت دوست داشت تا او را به شيوه ای در افکار مردمی که پيرمرد
را ناجی ملت می دانستند، بشکند. او به ھمين دليل دادگاه مفصلی برپا کرد، مصدق و يارانش را به محاکمه کشاند تا
در خصوص اقدامات خود در سه روز ٢۵ تا ٢٨ مرداد پاسخگو باشند. دادگاه با حضور تماشاچيان به صورت علنی و
با شرکت خبرنگاران و عکاسان برگزار می شد چرا که شاه می خواست ژست يک محکمه قانونی را برای آن حفظ
اقدام برای به ھم زدن اساس » ،« خيانت » : کند. اتھامات مصدق و يارانش در دادگاه نظامی بدين شرح آمده بود
٣ مجازات اين جرايم مطابق .« تحريض مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت » و « حکومت و ترتيب وراثت تخت و تاج
با ماده ٣١٧ قانون دادرسی ارتش اعدام تعيين شده بود. با اين احوال در دادگاه دعوا بر سر حدود اختيارات شاه و
نخست وزير و ھمچنين کشمکش پيرامون قانون شکنی و يا قانونمداری بالا گرفت. چرا که ھم نظاميان کودتاچی و ھم
مصدق شکست خورده از دخالت ارتش در سياست، اقدامات طرف مقابل را قانون شکنی، خيانت و جرم می دانستند.
مصدق معتقد بود که فرمان عزل او ترتيبات ابلاغش يک کودتای تمام عيار بوده است او در دادگاه به صراحت، قطع
ارتباطات مخابراتی و بازداشت وزرای دولت و فعالان سياسی ھوادار خود را مصداق بارز کودتا اعلان کرد و در
ھر عمل نظامی که سپاھيان آن را به منظور سقوط دولت مرتکب شوند آن را کودتا گويند اگر کودتا نبود » : دادگاه گفت
بر طبق کدام حکم از مقامات صالحه دو وزير و يک نماينده مجلس را در شميران در خانه ھای خود دستگير و
مضروب نموده و با پای برھنه به سعد آباد بردند؟ چرا سيم تلفن ستاد ارتش را سيم تلفن اشخاصی که قرار بود دستگير
.« شوند را قطع نموده و تلفن خانه بازار را اشغال نمودند؟چرا يک عده مسلح به زره پوش برای بازداشت من آمدند
اشاره مصدق در واقع به بازداشت دکتر فاطمی و دو عضو برجسته ديگر جبھه ملی در شب کودتای نافرجام ٢۵ مرداد
و محاصره مقر نخست وزيری با زره پوش بود.
با اين وجود مقامات نظامی علاقه ای برای پذيرفتن کودتای ادعايی مصدق نداشتند. از ديدگاه آنان نيروھای نظامی
توانسته بودند نظم و امنيت را اجرا سازند و قانون شکنی مصدق و يارانش و ھمچنين تظاھرات کمونيست ھا را
موقوف ساخته و شاه را به کشور بازگردانند. شاه نيز در تمامی پاسخ ھايش به تاريخ! حوادث سال ٣٢ را ناشی از
تلاش خود برای اجرای قانون اساسی می دانست. اما آنچه شاه خود بر سر قانون اساسی مشروطه در سال ھای پس از
سقوط مصدق آورد ھشدارھای مصدق در خصوص ديکتاتوری را قرين به واقع نشان می داد.
کودتاچی ھا اما تا آنجا که توانستند به مصدق اتھام وارد ساختند، از اتھام دخالت در کشتار تا اتھام تصرف در اموال
دولتی در دادگاه مطرح شد. اتھام ديگر مصدق،دستور او برای پايين کشيدن مجسمه ھای رضاشاه بود. مصدق اگرچه
اين دستور خود را برای جلوگيری از حرکات نيروھای چپ گرا می دانست اما در يکی از جلسات دادگاه به صراحت
تيمسار آزموده دادستان دادگاه مصدق خطاب به مردی که در .« اعليحضرت فقيد رضاشاه را انگليسی ھا آوردند » گفت
دادگاه نيز خود را نخست وزير قانونی ايران می دانست نعره می کشيد و خون کشته شدگان ٢٨ مرداد را به گردن
مصدق می گذاشت. چرا که به اعتقاد دادستان، قانون شکنی مصدق زمينه خونريزی را فراھم ساخته بود. آزموده
و مصدق در جواب به استھزا تاکيد می «؟ خون شھدای ٢٨ مرداد گلويت را می فشارد » : خطاب به مصدق می گفت
دارد خفه ام می کند! ۵ . دادستان ارتش حتی پا را از اين فراتر نھاده و مصدق را به دليل مجموعه اقداماتش در » کرد
فاصله ٢۵ تا ٢٨ مرداد مرتد به دين اسلام می دانست.
امروز اما بعد از گذشت ۵٧ سال از ٢٨ مرداد چه قضاوتی در خصوص مدعيات دادستان ارتش شاه بر عليه مصدق و
کيفرخواست ھای طولانی صادر شده بر عليه او و يارانش وجود دارد؟ باور روايات رسمی رژيم پھلوی از برانداز
بودن و قانون شکن بودن مصدق و يارانش در حالی که صدھا مدرک از دخالت آشکار انگليس و آمريکا برای ساقط
کردن مصدق بر سر ماجرای نفت وجود دارد بسيار سخت است.
بازخوانی کودتای ٢٨ مرداد و روايات رسمی دستگاه پھلوی در خصوص آنچه در اين روز و پس از آن در مملکت ما
رخ داد بسی خواندنی و البته عبرت آموز است. چرا که چالش ميان آزاديخواھان و حاکمان در باب حاکميت قانون،
دخالت نظاميان در سياست و ميل به خودکامگی ھمچنان پابرجاست
*اين مقاله برای انتشار در شماره روز ٢٨ مرداد روزنامه اعتماد ملی و با توجه به محدوديت ھای اعمالی نگاشته شد
اما با توقيف اين روزنامه مجال انتشار نيافت.
ما رخ داد بسی خواندنی و البته عبرت آموز است. چرا که چالش ميان آزاديخواھان و حاکمان در باب حاکميت قانون،
دخالت نظاميان در سياست و ميل به خودکامگی ھمچنان پابرجاست. .
از رياست محترم دادگاه تقاضا می کنم توجه فرمايند که در روز ٢۵ مرداد از ساعت ۶ صبح دکتر مصدق ياغی و »
اعوان و انصارش موجب نگرانی مردم شدند و لاغير. مگر دکتر شايگان نمی گويد کودتايی در شرف تکوين بوده و به
مرحله عمل در نيامد؟در کجای دنيا در مورد چيزی که در شرف تکوين بوده و به مرحله عمل در نيامده تا اين اندازه
«...! سرو صدا راه می اندازند؟ حالا کار ندارم که در واقع خود آقايان کودتا کردند
تيمسار آزموده دادستان نظامی دادگاھی که وظيفه محاکمه مصدق و يارانش به اتھام تلاش برای براندازی سلطنت را
داشت، اينچنين مصدق و يارانش را کودتاچی اصلی معرفی می کند و شايد اين مورد از مشترکات بسياری از کودتاھا
در دنيا باشد که کودتاچی ھا حريف شکست خورده خود را متھم به کودتا می کنند تا از عنوان زشت و بد ترکيب
کودتا رھايی يابند. چنانکه در تاريخ ما کمتر از نيم قرن و اندی پيش واقع شد، شاه و دستگاه عريض و طويلش آنچه
در روزھای پايانی مرداد ٣٢ اتفاق افتاده بود را قيام ملی معرفی می کردند که بر عليه قانون شکنان و خائنين به
مملکت يعنی مصدق و اعضای برجسته جبھه ملی به وقوع پيوسته بود. محمدرضا شاه البته ھمواره تلاش داشت تا در
کودتای ٢٨ مرداد که به مدد تلاش ھای آمريکايی ھا و انگليسی ھا و خيانت ياران مصدق رخ داده بود، نقش درجه
می دانست. « قيام ملت » و « لطف الھی » اولی نيز برای خداوند قايل شود. چنانکه او بازگشت خود را به سلطنت مديون
علم در سال ھای طولانی حضورش در ٢٨ مرداد تا زمانی که شاه بر سلطنت بود ھرسال جشن گرفته می شد. اسد
خوانده « شھدای ٢٨ مرداد » کاخ شاه، در صبح ٢٨ مرداد بر سر مزار جان باختگان اين روز که در تعريف رسمی
می شدند رفته و گل و فاتحه ای ھم برای سرلشگر زاھدی نثار می کرد.
شاه که تا زمان مرگ، کينه مصدق را به ھمراه داشت دوست داشت تا او را به شيوه ای در افکار مردمی که پيرمرد
را ناجی ملت می دانستند، بشکند. او به ھمين دليل دادگاه مفصلی برپا کرد، مصدق و يارانش را به محاکمه کشاند تا
در خصوص اقدامات خود در سه روز ٢۵ تا ٢٨ مرداد پاسخگو باشند. دادگاه با حضور تماشاچيان به صورت علنی و
با شرکت خبرنگاران و عکاسان برگزار می شد چرا که شاه می خواست ژست يک محکمه قانونی را برای آن حفظ
اقدام برای به ھم زدن اساس » ،« خيانت » : کند. اتھامات مصدق و يارانش در دادگاه نظامی بدين شرح آمده بود
٣ مجازات اين جرايم مطابق .« تحريض مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت » و « حکومت و ترتيب وراثت تخت و تاج
با ماده ٣١٧ قانون دادرسی ارتش اعدام تعيين شده بود. با اين احوال در دادگاه دعوا بر سر حدود اختيارات شاه و
نخست وزير و ھمچنين کشمکش پيرامون قانون شکنی و يا قانونمداری بالا گرفت. چرا که ھم نظاميان کودتاچی و ھم
مصدق شکست خورده از دخالت ارتش در سياست، اقدامات طرف مقابل را قانون شکنی، خيانت و جرم می دانستند.
مصدق معتقد بود که فرمان عزل او ترتيبات ابلاغش يک کودتای تمام عيار بوده است او در دادگاه به صراحت، قطع
ارتباطات مخابراتی و بازداشت وزرای دولت و فعالان سياسی ھوادار خود را مصداق بارز کودتا اعلان کرد و در
ھر عمل نظامی که سپاھيان آن را به منظور سقوط دولت مرتکب شوند آن را کودتا گويند اگر کودتا نبود » : دادگاه گفت
بر طبق کدام حکم از مقامات صالحه دو وزير و يک نماينده مجلس را در شميران در خانه ھای خود دستگير و
مضروب نموده و با پای برھنه به سعد آباد بردند؟ چرا سيم تلفن ستاد ارتش را سيم تلفن اشخاصی که قرار بود دستگير
.« شوند را قطع نموده و تلفن خانه بازار را اشغال نمودند؟چرا يک عده مسلح به زره پوش برای بازداشت من آمدند
اشاره مصدق در واقع به بازداشت دکتر فاطمی و دو عضو برجسته ديگر جبھه ملی در شب کودتای نافرجام ٢۵ مرداد
و محاصره مقر نخست وزيری با زره پوش بود.
با اين وجود مقامات نظامی علاقه ای برای پذيرفتن کودتای ادعايی مصدق نداشتند. از ديدگاه آنان نيروھای نظامی
توانسته بودند نظم و امنيت را اجرا سازند و قانون شکنی مصدق و يارانش و ھمچنين تظاھرات کمونيست ھا را
موقوف ساخته و شاه را به کشور بازگردانند. شاه نيز در تمامی پاسخ ھايش به تاريخ! حوادث سال ٣٢ را ناشی از
تلاش خود برای اجرای قانون اساسی می دانست. اما آنچه شاه خود بر سر قانون اساسی مشروطه در سال ھای پس از
سقوط مصدق آورد ھشدارھای مصدق در خصوص ديکتاتوری را قرين به واقع نشان می داد.
کودتاچی ھا اما تا آنجا که توانستند به مصدق اتھام وارد ساختند، از اتھام دخالت در کشتار تا اتھام تصرف در اموال
دولتی در دادگاه مطرح شد. اتھام ديگر مصدق،دستور او برای پايين کشيدن مجسمه ھای رضاشاه بود. مصدق اگرچه
اين دستور خود را برای جلوگيری از حرکات نيروھای چپ گرا می دانست اما در يکی از جلسات دادگاه به صراحت
تيمسار آزموده دادستان دادگاه مصدق خطاب به مردی که در .« اعليحضرت فقيد رضاشاه را انگليسی ھا آوردند » گفت
دادگاه نيز خود را نخست وزير قانونی ايران می دانست نعره می کشيد و خون کشته شدگان ٢٨ مرداد را به گردن
مصدق می گذاشت. چرا که به اعتقاد دادستان، قانون شکنی مصدق زمينه خونريزی را فراھم ساخته بود. آزموده
و مصدق در جواب به استھزا تاکيد می «؟ خون شھدای ٢٨ مرداد گلويت را می فشارد » : خطاب به مصدق می گفت
دارد خفه ام می کند! ۵ . دادستان ارتش حتی پا را از اين فراتر نھاده و مصدق را به دليل مجموعه اقداماتش در » کرد
فاصله ٢۵ تا ٢٨ مرداد مرتد به دين اسلام می دانست.
امروز اما بعد از گذشت ۵٧ سال از ٢٨ مرداد چه قضاوتی در خصوص مدعيات دادستان ارتش شاه بر عليه مصدق و
کيفرخواست ھای طولانی صادر شده بر عليه او و يارانش وجود دارد؟ باور روايات رسمی رژيم پھلوی از برانداز
بودن و قانون شکن بودن مصدق و يارانش در حالی که صدھا مدرک از دخالت آشکار انگليس و آمريکا برای ساقط
کردن مصدق بر سر ماجرای نفت وجود دارد بسيار سخت است.
بازخوانی کودتای ٢٨ مرداد و روايات رسمی دستگاه پھلوی در خصوص آنچه در اين روز و پس از آن در مملکت ما
رخ داد بسی خواندنی و البته عبرت آموز است. چرا که چالش ميان آزاديخواھان و حاکمان در باب حاکميت قانون،
دخالت نظاميان در سياست و ميل به خودکامگی ھمچنان پابرجاست
*اين مقاله برای انتشار در شماره روز ٢٨ مرداد روزنامه اعتماد ملی و با توجه به محدوديت ھای اعمالی نگاشته شد
اما با توقيف اين روزنامه مجال انتشار نيافت.
اشتراک در:
پستها (Atom)