۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

صاویری که در زیر ارایه می‌شود، به آسیب‌هایی که کارشناسان دانشگاه شیکاگو در حفاری‌های انجام شده در جهت تغییر هویت و


جاعلان ارسالی از طرف دانشگاه‌های غرب
محوطه هخامنشی، تکمیل شده و محل اقتدار سلسله هخامنشی بوده استبا فریبکاری این‌گونه القا کرده‌اند که این . محوطه باستانی و نیمه کاره تخت جمشید ـ که در واقع یک محوطه بابلی است ـ به همت دانشگاه‌های غرب به صورت یک مرکز برای معرفی اقتدار سلسله موسوم به هخامنشیان درآمده است.

در عکس‌هایی که در زیر آمده، نیمه کاره بودن آن و بابلی بودن آن با بهره بردن از آرایه‌های دیداری اثبات می‌شود تا شاید سازمان میراث فرهنگی به وظیفه ذاتی خود عمل کرده و با یک گفت‌وگوی ملی به کشف حقیقت کمک نماید تا راه تفرقه با استفاده از بحث‌های ناسیونالیستی، بسته شود.

تصاویری که در زیر ارایه می‌شود، به آسیب‌هایی که کارشناسان دانشگاه شیکاگو در حفاری‌های انجام شده در جهت تغییر هویت و کامل نشان دادن بنا انجام دادند، پرداخته و تلاش می‌کند پرده از یک جعل روشن که نشان دهنده ماهیت واقعی دانشگاه‌های پرادعای غرب است، بردارد.

امید که این سند محکم، باعث شود نظام دانشگاه ما، اعم از مسئولان و دانشجویان، با درک لزوم بومی کردن علوم انسانی را نه تنها در حوزه تاریخ، بلکه در همه حوزه‌ها احساس کرده و گام‌هایی بلند در این باره بردارند.
 

تصویر شماره 1:


 

چنان‌که به روشنی مشخص است، در حفاری‌های دانشگاه شیکاگو، یک بنای عظیم خشت و گلی نمایان شده و نشان می‌دهد این محوطه یک بنای عیلامی است که پیش از آغاز به کار ساخت بخش‌های سنگی، قرن‌ها فعال بوده و در زیگورات آن فعالیت‌های مذهبی انجام می‌شده است.

 تصویر شماره 2:



در این تصویر، شاهد یکی از بخش‌های عیلامی بیرون آمده از دل خاک هستیم که توسط دانشگاه غربی تخریب و از صحنه روزگار محو شده است. چنین صحنه‌ای هم اکنون در تخت جمشید، نیست.

مجموعه تصاویر شماره 3:



مجموعه تصاویر شماره 3، بخش های گوناگون خشت و گلی را نشان می‌دهد که چنان‌که در تصویر سمت چپ مشخص است، به اصطلاح دانشمندان یهودی از دانشگاه شیکاگو با بیل و کلنگ نه مشغول خاکبرداری از یک محوطه باستانی که منطقاً باید با فرچه و ظرافت انجام ‌شود که مشغول تخریب و نابودی آن هستند. این قسمت‌ها هم اکنون وجود خارجی نداشته و به کل نابود شده‌اند تا تخت جمشید را یک بنای سنگی معرفی کنند.

تصویر شماره 4:


تصویر شماره 4، گورستان‌های عیلامی نزدیک تخت جمشید را نشان می‌دهد که به همت جاعلین دانشگاه شیکاگو برای از بین بردن آثاری که به هخامنشی سازی آنها و مبنا قرار دادن کورش و داریوش برای تاریخ ایران لطمه می‌رساند، محو شده است.

تصویر شماره 5:



تصویر شماره 5 زیگورات عظیم چغازنبیل را نشان می‌دهد که نمونه یک زیگورات واقعی است و به مدت‌ها پیش از هخامنشیان تعلق دارد. این اثر و بسیاری از آثار دیگر که از دوران‌های کهن در منطقه یافت شده، به هیچ وجه مورد نظر دانشمندان دانشگاه‌های غربی قرار نگرفته است؛ زیگورات تخت جمشید نیز نمونه‌ای از چنین بنایی بوده است.

تصاویر بالا اثبات این نکته بود که این بنا، یک بنای چنان‌که می‌گویند، هخامنشی نیست. حجاری‌های آن نیز به تمدن عظیم بابل که در قرآن نیز به آن اشاره شده، تعلق دارد و اساساً سلسله موسوم به هخامنشی در تاریخ، یادگار مادی فیزیکی و باستان شناسانه ندارد و حضور آن در تاریخ محدود به نوشته‌های تورات است. بنای تخت جمشید، یک بنای بابلی است که آرایه‌های فراوان بابلی آن تردیدی در این باره باقی نگذاشته است. با وجود این، همین بنای بابلی نیز ناقص بوده و هرگز مورد بهره‌برداری قرار نگرفته است و چنان‌که دانشمندان یهودی دانشگاه‌های غربی ادعا می‌کنند، هرگز در آن جشن‌های بزرگ و غیره برگزار نمی‌شده است.

تصاویر زیر ناقص بودن بنا را اثبات می‌کند که در آن به نظر کارشناسی نظام مهندسی ایران نیز در کنار تصاویر دیداری استناد شده است.
 

تصویر شماره 6:


یکی از دیواره‌های بیرونی سکوی تخت جمشید را می‌بینید که کارگران در حال تراش آن بوده‌اند. سنگ‌های تراش نخورده نشان می‌دهد که این کار در حال انجام بوده است.

تصویر شماره 7:


تصویر شماره 7، یکی دیگر از دیواره‌های بیرونی تخت جمشید را نشان می‌دهد که دارای قوزهای سنگی متعددی است و به روشنی مشخص است که کسی نمی‌تواند ادعا کند این قوزهای سنگی به دلیل تخریب ناشی از گذر زمان است، زیرا اثر تخریب و اثر کار ناقص از اساس با یکدیگر تفاوت دارند.

تصویر شماره 8:


در تصویر شماره 8، باز هم شاهد بخش‌های تراش نخورده در بنا هستیم که نشان می‌دهد، کارگران روی این بنا مشغول کار بوده‌اند.

تصویر شماره 9:


در تصویر شماره 9، نیز قوزهای سنگی است که نشان می‌دهد کارگران در حال تراش دادن سنگ‌ها بوده‌اند.

تصویر شماره 10:


این تصویر نشان می‌دهد، این دیواره حتی مراحل آغازین تراش را نیز پشت سر نگذاشته و تنها بلوک چینی آن انجام شده است. آیا در این بنا جشن‌های بزرگ برگزار می‌کرده‌اند؟

تصویر شماره 11:


این سرستون در حال تراش برای نصب در محل مشخص شده است که تنها بخش هایی از آن انجام تراش خورده است.

تصویر شماره 12:


نبود نشانه‌های دیوار در این دروازه و دیگر بخش‌های تخت جمشید با نشانه‌های آشکار بابلی اسفنکس‌ها، به خوبی مشخص کننده ناقص بودن و هویت بنا بوده و ناقص بودن و بابلی بودن هویت آن قطعی است. 


 تصویر شماره 13:


 

تصویر شماره 13، یک پایه ستون و شالستون تراش نخورده را نشان می‌دهد.


تصویر شماره 14:
 

شالستون سالم! و احتمالاً نوساز با ستون تراش نخورده و یک پایه ستون با آسیب‌های زمانه ترکیبی جعلی و خنده دار را نشان می‌دهند.

تصویر شماره 15:


این درگاه که در تصویر شماره 15، نشان داده شده است، به خوبی نیمه کاره بودن خود را به بیننده اعلام می‌کند و بی نیاز از هر گونه توضیحی است.

تصویر شماره 16:


در تصویر شماره 16، باز هم یک دیواره تراش نخورده را می بینیم.

تصویر شماره 17:


تصویر شماره 17، تراش ناقص نیزه سربازان در انتها را نشان می‌دهد. به انتهای نیزه سرباز توجه فرمایید.

مجموعه تصاویر شماره 18:

 


این دو خنجر، یکی کامل و دیگری در حال تراش بوده که دومی ناتمام به حال خود رها شده است.

مجموعه تصاویر شماره 19:
 




در تصاویر شماره 19، سرباز بالایی دارای سرکمانی تراش خورده است اما سرکمان سرباز پایینی به درستی تراش نخورده و کار بر آن در حال انجام بوده است.

تصویر شماره 20:


تصویر شماره 20، گل‌های تراش نخورده را در کنار گل‌های تراش خورده نشان می‌دهد.

تصویر شماره 21:


 در قسمت پایین تصویر شماره 21، باز هم شاهد گل‌های نیم تراش هستیم.

تصویر شماره 22:


مجموعه کاملی از سربازان تراش خورده و نیم تراش در تصویر شماره 22، به خوبی ناقص بودن بنا را برای هر بیننده بی طرفی اثبات می‌کند.

تصویر شماره 23:

 
تصویر شماره 23، دو سرباز را نشان می‌دهد که یکی کامل و دیگری ناقص است.

تصویر شماره 24:


تصویر شماره 24، پله‌های ورودی را نشان می‌دهد که فاقد هرگونه آرایه دیداری بوده و محال است که در یک بنای اشرافی درگاه ورودی آن هیچ گونه تصویر سنگی حک شده، نداشته باشد. این نشان می‌دهد که ایجاد آن باید در مراحل بعدی انجام می‌شده که به دلیل رها شدن بنا ناقص مانده است.

تصویر شماره 25:


این تصویر وجود قوزهای سنگی را در پله‌های ورودی تخت جمشید نشان می‌دهد. آیا در کاخی که دویست سال محل جشن‌های بزرگ بوده، مهمانان از روی این پله‌های ناقص رفت و آمد می‌کرده‌اند؟

تصویر شماره 26:


گوشه‌های این قطعه سنگی صاف نشده است. در آن دوران برای جلوگیری از لب پر شدن قطعه در هنگام جابه‌جایی، پس از نصب کامل، گوشه‌های آنها را صاف می‌کرده‌اند. این قطعه و ده‌ها مورد دیگر در تخت جمشید، نشان می‌دهد که این بنا در حال ساخت بوده است.

تصویر شماره 27:


در این تصویر که به نقش‌های بنا مربوط می‌شود، شاهد ناتمام ماندن نقش اندازی گل‌ها هستیم که در سرتاسر تخت جمشید، قابل رؤیت است.

تصویر شماره 28:


در این تصویر، سربازی را می بینیم که تراش موها و ریش آن تنها در قسمتی انجام شده است. آیا این بنا با نواقصی این چنینی به مدت دویست سال محل برگزاری جشن‌ها، بوده است؟

تصویر شماره 29:

 




برای جلوگیری از اطاله کلام به این تصویر که مجموعه‌ای از سربازان را که هر یک تا مرحله متفاوتی با دیگری نقش اندازی شده‌اند، بسنده می‌کنیم.

چنان‌که مشاهده کردید این تصاویر دیداری که ذره‌ای تردید در آنها وجود ندارد، نشان دهنده ناقص بودن بنای موسوم به تخت جمشید است. از طرف دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران از نظام مهندسی استان تهران درخواست می‌شود نظر کارشناسی خود را درباره ناقص بودن و یا کامل بودن بنا به طور رسمی اعلام کند که تصویر مکاتبات انجام شده که نتیجه آن دیدار مهندسان معماری کشور و گزارش رسمی آنها درباره تخت جمشید است در زیر نشان داده می‌شود.
 

تصویر شماره 30:



تصویر شماره 30، نمونه‌هایی از تمدن آشور (مورخان آن را با بابل دنباله یک‌دیگر می‌دانند) را نشان می‌دهد که قرینه‌هایی آشکار در تخت جمشید دارد. این مهم نشان می‌دهد که بنای تخت جمشید هویتی بابلی دارد و ارتباطی با داستان‌های یهود ساخته مربوط به هخامنشان ندارد.

در تخت جمشید، به جز دروغ نویسی و خلق داستان‌های بدون سند، جعل‌هایی آشکار نیز انجام شده است که تصاویر زیر یکی از آنها را نشان می‌دهد.
 

تصویر شماره 31:



این تصویر را دانشگاه شیکاگو از مدخل و ورودی سمت شمال محوطه صد ستون برداشته است. تصویری که به خوبی آغاز کار جمع آوری آوار داخلی صد ستون را نشان می‌دهد. در سمت چپ و در کادرقرمز رنگ، اسفنکس نیمه ساختی با سم‌های گاو در مدخل ورودی شمال صد ستون وجود دارد. اسفنکسی که بر عرف بین النهرین، مانند ورودی‌های اصلی، روبه‌رویی نیزداشته است. دانشگاهشیکاگو در تفسیرات صد ستون، اشاره‌ای به این اسفنکسنکرده و مجموعه مضحک و سرهم بندی شده زیر را در جای آن قرار داده‌اند.
 

تصویر شماره 32:


این کوبیسم! عجیب الخلقه به جای گاو مزبور کاشته شده است تا هویت بابلی آن مخفی شود و جاعلان بتوانند برای کوروش و داریوش که هرگز در تخت جمشید نبوده‌اند، قصه‌های هزار و یک شب بسازند. چگونه ممکن است در یک بنای نیمه کاره جشن‌ها برپا شده باشد و اسکندر یک بنای سنگی را آتش زده باشد؟
 

تصویر شماره 33:


به اصطلاح متخصصین یهودی دانشگاه شیکاگو، برای سنگی معرفی کردن بخش خزانه تخت جمشید، پایه ستون‌هایی از قسمت‌های گوناگون تخت جمشید و همچنین معبد یونانی جنوب آن را به این قسمت منتقل کردند. به دلیل ناکافی بودن این پایه ستون‌ها، اقدام به تراش پایه ستون‌هایی کرده و آنها را پایه ستون‌های 2500 ساله معرفی نمودند که تصاویر فوق تعدادی از این پایه ستون‌های صاف و بدون اثر صدمات زمان را نشان می‌دهد. قضاوت با شما.

آن معبد یونانی، واقع در جنوب تخت جمشید، هم اکنون نابود شده است، زیرا برای داستان‌های هخامنشی سازی مانعی جدی بود. یکی از همین مورخین یهودی درباره این معبد یونانی می‌نویسد: «در پای صفحه تخت جمشید، معبدی بنا شد. معبد یونانی نبود. در آن ایزدان کهن ایران پرستش می‌شد. با این همه، در کتیبه نذورات معبد که به زبان یونانی نوشته‌اند و نه فارسی باستان و یا فارسی میانه، به جای اهورامزدا نوشته‌اند، زئوس مجیتوس و به جای میترا نوشته‌اند، آپولون و هلیوس و به جای آناهیتا، آرتمیس و آتنه.» (هرتسفلد، ایران در شرق باستان، صفحه 281) لطفاً به پاورقی منتقل شود. همین یک جمله کافی است به ما نشان دهد با چه کسانی که در واژگون کردن حقیقت تردیدی به خود راه نمی‌دهند، روبه رو هستیم.

هر بیننده‌ای که وابستگی خاصی به تعصب نداشته باشد، این حقیقت مسلم را می‌پذیرد که یک جعل بزرگ در تخت جمشید انجام شده است. آیا جامعه دانشگاه و سازمان میراث فرهنگی کشور به عنوان متولیان امر، نباید با یک طرح گسترده ملی برای روشن شدن حقیقت دست به کار شوند تا جلوی سوءتعبیرها و سوءاستفاده‌های آینده بسته شود؟ آیا این بنای نیمه کاره جایی برای جشن نوروز است؟

این تنها نمونه‌ای از جعل‌های به اصطلاح دانشمندان غرب در حوزه تاریخ است. آیا این نباید هشداری برای نگاه دقیق به ادعاها و نظریات آنها در سایر حوزه‌های علوم انسانی باشد؟

منبع: برهان
گزارش از: فضل الله موحد