چهاردهم مرداد 
محمد علی اصفهانی
گفتی: هنوز شهر، تماشاييست 
و گرته های روشن تاريخ را هنوز
شلّيک می کنند 
از کوچه های خاکی تبريز
گفتی: هنوز شهر، تماشاييست
وَ می وزد
در خواب های دَرهم و آشفته ی شبش
صبح هزارواقعه،
بيداری سرريز
٭ گفتی: چندين هزار بالْ بالْ که پَرپَر شد. 
امّا هنوز
اين آشيانه ها، سر اين شاخه ها ـ ببين ـ :
چندين هزار دفعه کبوتر به زير پر دارند!
گفتی: بگو!
چندين هزار شاخه ـ بگو ! 
ـ چندين هزار بار، کبوتر دارند؟
٭ گقتی: هنوز شهر تماشاييست 
و گرته های روشن تاريخ را هنوز
شلّيک می کنند
از کوچه های خاکی تبريز
ديدم هنوز رهگذری می رفت
از سنگری به سنگر
ديگر در گرد و خاک خاطره های
اميرخيز! 
۱۴ مرداد ۱۳۸۷ بازنويس شعری بازمانده از 
۱۳۶۵ (و شايد از ۱۳۲۴ هجری قمری)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
