۱۳۸۷ تیر ۱۳, پنجشنبه

هيچکدام تان رابيندارت- تاگور نشد / بهار نيکفر

Rabindranath Tagore 1861 � 1941 Falsaf@web.de www.siyasatmadaran.blogfa.com بهار نيکفر هيچکدام تان رابيندارت- تاگور نشد . شاعر ، واسطه ای ميان فرهنگ شرق و ادبيات غرب. رابيندارت تاگور(1861-1941) ، شاعروفيلسوف هندي،برنده جايزه نوبل ادبيات سال 1913 وخالق شعر،رمان،درام،مقاله،داستان کوتاه،نوول، و جملات قصار،واسطه ای بودميان فرهنگ شرق وغرب. اوگرچه ازخانواده ای زمينداروثروتمند؛ولی بافرهنگ بنگالي،برخاسته بود،درآثارش به مبارزه با فئوداليسم و کلنياليسم و سيستم کاستی هندپرداخت. او يکی ازکلاسيکهای ادبيات بنگالی ويکی از نويسندگان ادبيات جهانی است که به مخافت باامپرياليسم انگليس پرداخت. ازطريق اوبرای نخستين بار جايزه نوبل به يک غيراروپايی اعطاگرديد. چون آنزمان دريافت جايزه نوبل اقدامی به شناخت فرهنگ آسيايی نيزبود، اواز اين طيق نماينده فرهنگ آسيايی شد. کميته نوبل دليل اعطای آن جايزه به وی را : " به سبب زيبايی وبشاشيت ادبی درشعرش که درلباس ترجمه،بخشی ازادبيات غرب شد " اعلان نمود. اواز اين راه موفق به زدن پلی ميان ادبيات مردمی اروپايی وفرهنگ سنتی هندگرديد. اروپا باکمک آثاراو باادبيات هند آشناشد. تاگور درآثار فلسفی-سياسی اش غيرازاستقلال هند،خواهان ترقی اجتماعی بود.شعراوروی سنت قديمی وخلقی ادبيات هند بناگرديده است. اودرتمام ژانرهای ادبی خالق آثاری فراموش نشدنی بود. ازجمله صفات آثارش: ساده گی زبان، شرح دقيق ورئاليستی زندگی انسانهای معمولی وساده است. اودرشعرش ازواژهها و استعارههای محدودی استفاده ميکرد. آثارش منعکس کننده هومانيستی عميق،ميهن پرستي، جهانوطني، و ايمان نامتناهی به ترقی بشريت است. اودرآغاز،آثارش را به زبان بنگالی می نوشت وبعد خود،آنهارا به زبان انگليسی ترجمه می نمود. تصويرجهانی که اودرشعرش ميدهد،درميان بنگالها تبديل به يک دين شده بود. چون او در دوران کودکی درميان کاخ وقصرهای مرفه رشد نموده بود، بعدها درآثارش غيراز عشق به آزادی و راز و رمزها،يک نوستالژی رمانتيک نسبت به دوردستها و کشورهای خارج ديده ميشود. اودرآغاز تحت تعثير رمانتيک نو اروپايی- و درپايان تحت تعثير مکتب ادبی اکسپرسيونيسم بود. آندره ژيد درسال 1914 معروفترين کتاب شعراورا يعنی "قربانی ترانه " را به زبان فرانسوی ترجمه نمود. بيت درباره ترجمه انگليسی اين کتاب گفته بود : " من آنرا روزها همراه خود درايستگاه راه آهن و در اتوبوسهای دوطبقه و در رستورانها همراه خود داشتم،چون آن به شرح جهانی می پردازد که من مدتها درجستجوی اش بودم ". شعراو تحت تعثير فلسفه و الاهيات برهمايی دارای خصوصيات عرفاني، و رمانتيک است. اوباکمک ديالوگ هايی ميان خدا و انسان،خدارا گاهی معشوق وگاهی آقا وارباب خطاب ميکند. تاگور درزمينه نقاشي، موسيقی و فيلم نيز آثارمهمی ازخود بجاگذاشته است. بعدها او افسوس روزهايی را می خورد که بطور ناشناخته ميتوانست بميان مردم برود وهنوز الاهه الهام خلاقيت شاعرانه اوراترک نکرده بود. تاگور گرچه در 17 سالگی برای تحصيل به انگليس رفته بود،غيرازمبارزه عليه استثمار،جنگ و فاشيسم،بعدها به شرکت درجنبش استقلال طلبانه هند عليه استعمارانگليس پرداخت.اودرآثارش خواهان آشتی باسنت فرهنگی هند گرديد. تاگور درتمام مسائل سياسی واجتماعی زمان خود شرکت کرد و چون گاندی باحرف وعمل خواهان مبارزه ضداستعماری وپيشرفت اجتماعی درهندبود. وی گرچه ازخانواده ای مرفه بود،مدافع انسانهای استثمارشده،مخصوصا دهقانان گرديد. وی خواهان بلندنظری وآزادی سياسی و مذهبی ميان مردم نيزبود. تاگور بعدازجنگ جهانی اول با سخنرانی هايی که پيرامون صلح در کشورهای مختلف نمود،خواهان دوستی خلقها باهمديگر شد و با احساس احتمال جنگ جهانی دوم به موضع گيری ضدفاشيستی وضدآلمانی پرداخت. اودر ولايتش پايه گذار مدرسه ودانشگاهی شد که خواهان عملی شدن ايده آلهای شرق وغرب درآن گرديد. زمانيکه تاگور شنيد که گاندی درسال 1920 خواهان مبارزه بااستعمار اروپائيان شده،گفت: " چه طنز سرنوشت گونه ای که من دراين سوی اقيانوسها، در آمريکا،خواهان برادری فرهنگهای شرق وغرب ميان خلقها ميشوم وگاندی در وطن خواستارمبارزه با خارجيان گرديده است". درسال 1921 گاندی شخصا به ديداراو رفت. تاگورازدوران کودکی سفرهای گوناگونی به اروپا وآمريکا نمود،گرچه درانگليس تحصيل رشته حقوق را ناتمام گذاشته بود. بعدازسفربه شوروی درسال 1930 گويا عملی شدن پاره ای از ايده آلهای خودرا درآنجا ميديد. وی درلندن بامشاهير ادبی آنزمان انگليس مانند شاو،بيت، پاوند، و راسل آشنا شد. 157 ترانه مشهور اوحين سفری 16ماهه درسال 1912 به انگليس وآمريکا نوشته شدند. تاگور از خانواده ای بنگالی-برهمايی و پدرش يکی از اصلاحگرايان دين هندويی بود. اوحين اداره زمينها وبنگاههای ملکی پدری بافقرونيازمندی مردم معمولی آشناشد. مدرسه ای که او درسال 1901 بنياد نهاده بود،بعدها يکی از دانشگاههای معتبرهندگرديد. گرچه در دههای 10 و 20 قرن گذشته درغرب يک تاگور گرايی بوجودآمده بود،بعدازجنگ جهانی دوم ،او قدری فراموش شد. ازجمله موضوعات شعراو: غيرازطبيعت و عشق،يک نوستالژی نسبت به خدا ديده ميشود. خالق نزد او وحدتی سنبليک از فلسفه وعرفان بود. اودررابطه باعشق بخدا حتا خالق اشعاری شبه اروتيک است و عشق به طبيعت او به سبب عشق به خدا است. دراغلب ديالوگهای شاعرانه او باخدا،غيرازعرفانی رمانتيک،افسرده گی و غم احساس ميگردد. در وطنش اورا دهها سال همچون انسانی مقدس بحساب می آوردند. وی ازاينکه انسان کامل و متعالی نيست،به شکايت و زاری می پردازد. دليل جذابيت شعرش غيراز رابطه با ايده آليسم فلسفي،به سبب بازی زبانی ميان فضايی اروتيک و ايده آليسم فلسفی ميباشد. درسال 1950 شعر " توحاکم روح تمام انسانها هستی" سرود ملی هند گرديد. ازتاگور ميان سالهای 1921-1914 حدود 20 کتاب درزمينه های شعر،نمايشنامه،داستان،رمان،مقاله و اتوبيوگرافی منتشرشده است. مجموعه آثار ادبی-فلسفی او به 28 جلد ميرسند. آثار وی به اغلب زبانهای زنده جهان ترجمه شده اند، از آنجمله : رمان گورا، نامه هايی از روسيه،خانه ايستاده گي، غروب آفتاب قرن، بحران تمدن و صنعتی شدن، زمانيکه روح ام آزادشد،باغبان، هديه ای عاشقانه، بخواب روح، شب ارضا، سنگهای گرسنه، پرنده سرگردان،اتحادبشريت،و قربانی شعر، هستند. در کتاب "بحران تمدن و صنعتی شدن" او به محکوميت امپرياليسم می پردازد. در رمان "گورا" او مبارزه ضداستعماری هندرا توصيف می کند. در کتاب " زمانيکه روح ام آزادشد" وی به شکايت عليه فاشيسم درجنگ داخلی اسپانيا می پردازد. غيراز اينها، از او حدود 2000 تابلو نقاشی و 2000 آهنگ از ترانه هايش نيزبجا مانده است.