۱۳۸۷ فروردین ۱, پنجشنبه

ن در اسناد آرشيو ملی بريتانيا بخش ششم : ایران، اوپک و چرخه بین المللی نفت

مجید تفرشی
پژوهشگر تاریخ معاصر

در روز ۱۷ دسامبر ۱۹۷۶، کنفرانس نمایندگان کشورهای عضو سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) در دوحه تشکیل جلسه داد.
این نشست در شرایط دشواری تشکیل شد. عربستان و امارات به طور جداگانه و یک جانبه تصمیم به کنترل افزایش بهای نفت به صورت مرحله ای و از ۵ تا ۱۵ درصدی گرفته بودند، حال آن که دیگر کشورها و ایران خواستار تدوین مکانیسمی در جهت بررسی دقیق میزان توانایی عرضه کشورهای تولید کننده و تقاضای کشورهای مصرف کننده غربی و قیمت گذاری از این طریق بودند.
این نشست سقف کمک های ویژه نفت خام کشورهای عضو این سازمان به کشورهای در حال توسعه را از ۸۰۰ هزار بشکه در روز به یک میلیون و ۶۰۰ هزار بشکه افزایش داد. این مساله طبعا بر بهای جهانی نفت، درآمدهای کشورهای نفت خیز و در نتیجه توان اقتصادی آن ها تاثیر مستقیم داشت.
نهایتا نشست دوحه آن طور که ایران می خواست پیش نرفت. در آن زمان پس از یک دوره سه سال و نیمه رشد سریع و غیر قابل کنترل بهای جهانی نفت، به نظر می رسید که بازار بین المللی انرژی از افزایش قیمت دست کشیده و دوران کنترل قیمت ها و به دنبال آن اخلال در برنامه های تدوین شده مختلف کشورهای صادر کننده نفت ایجاد می شد. برنامه هایی که عمدتا بر مبنای پیش بینی تداوم افزایش منظم بهای نفت برنامه ریزی شده بود. برای نمونه، در سال ۱۹۷۶، متوسط بهای هر بشکه نفت خام عربستان سعودی حدود ۱۱ دلار و ۵۱ سنت بود که در شرایط عادی پیش بینی می شد در سال ۱۹۷۷ دست کم یک دلار افزایش قیمت یابد. در طول سال ۱۹۷۶ کل تولید نفت خام کشورهای عضو اوپک یک میلیارد و ۲۴۰ میلیون بشکه معادل ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار بشکه در روز بود.
مشکلات نفتی به سرعت در ایران تاثیرگذاشت. شاه در نخستین روزهای سال جدید میلادی در مصاحبه هایی با خبرنگاران خارجی از تصمیم برای محدود کردن برنامه های توسعه، کاهش خریدهای تسلیحاتی و قطع کمک ها و سرمایه گذاری های بین المللی کشورش خبر داد. این مساله بیش از هر چیز دیگر بر معاملات تسلیحاتی ایران و بریتانیا تاثیر گذاشت و مقامات ایرانی به طور جدی آماده بازپرداخت بدهی های تسلیحاتی خود از طریق ارسال نفت بودند. این شیوه ضمن آن که می توانست از محدوده سقف تعیین شده اوپک خارج شود، مشکل کمبود نقدینگی ایران را نیز کاهش می داد.
البته مسئولان صنایع نظامی بریتانیا از جمله کمپانی نظامی "خدمات فنی میلبنک" با این روند مخالف بودند، ولی به مرور و تحت فشار به آن رضایت داده و صرفا خواستار شفاف سازی نحوه اجرایی کردن آن از طریق گفتگو با دکتر پرویز مینا، مدیر بین المللی شرکت ملی نفت ایران، و مقامات اقتصادی سفارت ایران در لندن بودند.
به گمان بسیاری از مورخان، تغییرات ناگهانی سیاست های شکوفایی اقتصادی سه سال گذشته (تا حد زیادی در پرتو ۴ تا ۵ برابر شدن بهای جهانی نفت) در تسریع روند ناخوشنودی عمومی مردم از سیاست های حکومت پهلوی، که به رشد شتابان عادت کرده بودند، تاثیری جدی داشت.
در این شرایط به همان شدتی که بیشتر صادر کنندگان نفت خام در پی افزایش تولید و قیمت نفت خود در بازارهای بین المللی بودند، مصرف کنندگان غربی نیز در پی یافتن راه هایی برای افزایش تولید ولی کاهش بهای این سوخت استراتژیک بودند.
ادموند دل وزیر تجارت وقت بریتانیا که در ابتدای سال ۱۹۷۷ در نشست مشترک وزرای تجارت دو کشور در تهران شرکت کرده بود، در بازگشت در تاریخ ۱۴ ژانویه، گزارشی محرمانه را درباره دیدار و گفتگوی یک ساعته خود با محمد رضا شاه، به جیمز کالاهان نخست وزیر دولت کارگری کشورش ارایه کرد که کل آن پیرامون دیدگاه های ایران درباره نفت و دورنمای بهای جهانی آن بود.

دنباله مقاله

دو مقاله از دو دیدگاه مختلف در مورد جنبش ملی شدن نفت و دکتر مصدق





















همراه ملی، هم رزم سیاسی
به خاطر یک بشکه نفت ایران صدا: تاکنون نقش کلیدی و مهم دکتر محمد مصدق در ملی شدن صنعت نفت بر همگان محرز گردیده است، ولی اینک می خواهیم مکنونات قلبی اورا در مورد اعتقادات وی از زبان خودش که در بستر بیماری به سمع ملت ایران رسانده است و برای اولین بار نیز پخش می شود، بشنویم./گروه اجتماعی و اقتصادی «ملت ایران بدانید و آگاه باشید که جبهه ملی تصمیم به ملی کردن صنعت نفت را با رعایت حزم و احتیاط و با مطالعات لازم اتخاذ کرده است» دکتر مصدق – 14 اسفند 1329 طبق قرارداد 1933، شرکت نفت ایران-انگلیس، وابسته به دولت انگلستان، امتیاز نفت ایران را در دستان خود به محکمی حفظ می کرد. در همین دوران نخست وزیر میهن دوست، دکتر مصدق برای کوتاه کردن دست بیگانگان از سرمایه های ملی ایران بر آن شد تا نفت را ملی کند. وی تلاش های بسیاری را در این راه انجام داد تا اینکه تلاش های او با سنگ اندازی های فراوان دولت انگلستان در تاریخ29 اسفند1329 در مجلس ملی صنعت نفت ملی اعلام شد. همزمان با این افتخار، مصدق به چهره ای مردمی و وطن پرست در بین عوام مبدل شد. چنانچه تاریخ ملی کردن نفت را زیر و رو کنیم تمامی راه ها به آمریکا و انگلستان ختم خواهد شد. در دوره ای که انگلستان چهره ای خوار و منفور و آمریکا یار و هم دم مردم و حامی دموکراسی نوپای ایران، به شمار می رفتند. این اقدام مصدق برای دولت بریتانیا گران تمام شد و مصدق را به دزدی از اموال بریتانیای کبیر متهم کرد. اما دولت انگلستان نتوانست شکایات خود را در دادگاه بین المللی و سازمان ملل به نتیجه برساند. از همین رو دست به دامان ایالات متحده شد که به تازگی وارد ایران شده بود و چهره مثبتی در ایران داشت. انگلستان قادر نبود آمریکا را برای حفظ منافع انگلستان در ایران هم مسیر خود کند. در ابتدای امر، رییس جمهور ترومن، که خود افکاری ملی گرایانه همچون مصدق داشت، با نقشه حمله نظامی و سرنگونی دولت مصدق مخالفت کرد. مصدق از نقشه های انگلستان علیه خویش باخبر و سفارت انگلستان در ایران را تعطیل اعلام کرد و آخرین شمع حضور انگلستان در ایران نیز خاموش شد. پس از انتخاب آیزنهاور در نوامبر 1952، سیاستهای آمریکا تغییر کرد و با کودتا علیه ایران موافقت شد. از همین رو جاسوس ارشد سرویس اطلاعاتی انگلستان، کریستوف مونتاگ وودهاوس، برای ملاقات با اعضای رده بالای سیا و وزارت امور خارجه وارد آمریکا شد. هر چند انگلستان نمی توانست برای کودتا در ایران منافع خود را بیان کند پس خطر کمونیست در ایران را به آمریکا گوش زد کرد. وودهاوس می گوید:«نمی خواستم متهم شوم که برای بیرون کشاندن چوب بلوط انگلستان از درون آتش، از آمریکا اسفاده می کنم. تصمیم گرفتم بیشتر بر خطر کمونیسم در ایران تاکید کنم تا نیاز به باز پس گیری قدرت در صنعت نفت.» این پیشنهاد زیرکانه برای به کار انداختن فضای ضد کمونیستی بود که در آمریکا شکل گرفته بود، کافی به نظر می رسید. انگلیسی ها پیشنهاد دادند که بهتر است نخست وزیر فعلی ایران – مصدق – برکنار و به جای آن فردی مورد اعتماد و طرفدار غرب روی کار آید. در تاریخ 20 ژانویه 1953، با اغاز به کار آیزنهاور به عنوان رئیس جمهور؛ جان فاستر دالاس وزیر خارجه وقت و آلن دالاس رئیس سازمان سیا آمادگی خود را برای سرنگونی دولت ایران اعلام کردند. از همین تاریخ عملیات آژاکس به منظور سرنگونی مصدق شروع شد. سرپرستی این عملیات را کرمیت روزولت، نوه رئیس جمهور آمریکا، بر عهده گرفت. http://www.iranseda.ir/showFullItem/?r=12235 ************************************** دکترغنی نژاد"ملی شدن صنعت"در زمان مصدق را زیرسوال برده ومی گوید:"آيا مصلحت ملي ما در آن زمان ايجاب مي‌كردكه صنعت نفت را ملي كنيم؟ گفت‌وگو با دكتر موسي غني‌نژاد: بايد به راهي ديگر مي‌رفتيم گفتگوگر علي خردپير - روزنا "آري تنها گناه من و گناه بزرگ و بسيار بزرگ من اين است كه صنعت نفت ايران را ملي كرده‌ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سياسي و اقتصادي عظيم‌ترين امپراتوري‌هاي جهان را از اين مملكت برچيده‌ام." اين صداي دكتر محمد مصدق است كه براي آخرين بار در سي‌وچهارمين جلسه دادگاه از كارنامه خود دفاع مي‌كند. شخصيت و عملكرد او چه در دوران نمايندگي مجلس و چه در پست نخست‌وزيري، بخش مهمي از تاريخ معاصر ايران را شكل مي‌دهد. هنوز هم ظهور و سقوط دولت ملي دكتر مصدق در كنار نهضت ملي كردن صنعت نفت ايران براي جامعه روشنفكري موضوعي قابل بحث و بررسي است. اكنون به سراغ كسي رفته‌ايم كه به عملكرد دكتر مصدق در رابطه با صنعت نفت منتقد است. دكتر موسي غني‌نژاد از چهره‌هاي شناخته شده دانشگاهي اقتصاد كشور است و او را بايد يكي از جدي‌ترين ليبراليست‌هاي اقتصاد ايران دانست. انعكاس نقد يك مخالف مي‌تواند فتح بابي براي گفت‌وگوها و بررسي‌هاي بيشتر باشد يا دست‌كم تمريني شود براي تحمل عقايد گوناگون. چه اينجاست كه مي‌توان اعتقاد به آزادي بيان را در خواننده محك زد.
دنباله مقاله