طراحان و مجریان کودتای ۲۸ مرداد را بشناسیم (۱)
دکتر پرویز داورپنا
دکتر پرویز داورپنا
هدیدی که خون ناحق پروانه شمع را // چندان امان نداد که شب را سحر کند
« من تاج و تختم را از بركت خداوند، ملتم و ارتشم و شما دارم...
و هرگاه فاطمي را به خاطر سرنگوني مجسمههاي من و پدرم پيدا كنم، بيدرنگ اعدامش خواهم كرد.»
محمد رضا پهلوی خطاب به کرمیت روزولت رئیس سازمان سیا بخش آسیا ـ خاور نزدیک (2)
پنجاه و چهار سال از کودتای ننگین آمریکائی ـ انگلیسی بیست و هشت مرداد سی و دو، علیه حکومت ملی دکتر محمد مصدق و علیه آزادی و استقلال ایران می گذرد.این کودتا، در نوع خود، اولین کودتائی بود که با مداخله مستقیم و علنی دو دولت خارجی، برای سرنگون کردن یک دولت ملی، باهمکاری شاه مخلوع و به دست بی حمیّت ترین افراد ایرانی، که مزدوری بیگانگان را بعهده گرفته بودند انجام گرفت.اصل مطلب، سرکوب کردن نهضت ملی ایران و جلوگیری از قانون ملی شدن نفت بود و سرانجام معامله با یک کنسرسیوم بین المللی ، که شرکتهای نفت آمریکائی و انگلیسی در آن سهیم باشند.سقوط دولت ملی و آزاديخواه دکتر مصدق، فاجعه ای است که عواقب آن همچنان دامنگير ملت و کشور ما است.(6)این نوشته به شناسائی طراحان و مجریان ایرانی و خارجی کودتای بیست و هشت مرداد می پردازد.طرح و تصویب مشترک کودتابه محض اين که در20 ژانويه 1953، رئيس جمهور آيزنهاور در آمریکا رسما آغاز به کار کرد، جان فاستر دالس وزیرخارجه آمریکا و برادرش آلن دالس رئیس سازمان جاسوسی آمریکا ( سیا ) آمادگی خود را برای سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق به همتايان انگليسی شان اعلام کردند. اسم رمز کودتای آنان، عمليات « آژاکس » بود.کرميت روزولت افسر سيا، نوه رئیس جمهوری تئودور روزولت، با پشتوانه تجربه قابل توجه در خاورميانه، برای سرپرستی عمليات کودتا در ایران انتخاب شد.همچنین با انتصاب سرلشگر فضل الله زاهدی به نخست وزیری پس از سقوط دکتر مصدق موافقت بعمل آمد.(2)کرميت روزولت، مانند ديگر اعضای خانواده اش، ميل وافری به رهبری عمليات داشت و به قاطع بودن در بحران ها، معروف بود. او37 ساله، رئيس سآزمان سيا بخش آسیا ـ خاورنزديک و استاد مسلم فعاليتهای مخفيانه بود.لوئی هندرسن سفیر ایالات متحده آمریکا در ایران نیز یکی از طراحان کودتا می باشد.(3)آنتونی ایدن، وزیر خارجه انگلستان، هندرسن را بعنوان یک دوست «خوب» بریتانیا و یک دیپلمات ورزیده و لایق معرفی کرده و اعتراف نموده است که بدون کوششهای او، قرارداد کنسرسیوم به نتیجه نمی رسید.(10)کرمیت روزولت نیز هندرسن را یکی از عوامل اصلی تهیه و اجرای طرح کودتا دانسته و گفته است :« ... لوئی کلید اصلی کار بود، او از محل ماًموریتش در تهران، برای عنوان کردن نظریات خود به واشنگتن آمده بود. هر چند تصمیم گیرنده، جان فوستر دالس بود، اما لوئی هندرسن نیز، متنفذ ترین فرد، در این تصمیم گیری بود... من و او در تهران اوضاع ایران را بررسی کرده بودیم و در باره اجرای طرح و امکاناتمان، تبادل نظر بعمل آورده بودیم.هندرسن ازماًمورین برجسته وزارت خارجه در آن زمان بود که واقعیات را درک می کرد.»ابتدا وزير خارجه امريكا با آنتوني ايدن، وزير خارجه دولت چرچيل براي بحث درباره مسئله ايران ملاقات كرد. يك هفته بعد رئیس سرویس جاسوسی انگلستان،MI-6 همين موضوع را با رئيس بخش خاورميانه سيا مورد بحث قرار داد.نقشه نهايي در اول ژوئيه پنجاه و سه به تأييد چرچيل و در یازده ژوئيه به امضاي آيزنهاور رسيد.( 1، 2 )كرميت روزولت كه فارسي بلد نبود و با ايران نيز آشنايي كمي داشت، ميتوانست بدون شناختهشدن به ايران سفر كند؛ بهعنوان يك امريكايي بهراحتي به سفارت آن كشور دسترسي داشت و بهعنوان نوه تئودور روزولت و برادرزاده فرانكلين روزولت ميتوانست بهعنوان نماينده رئيسجمهور امريكا با شاه صحبت كند.همکاری شاه با جاسوسان انگلیسی و آمریکائیهمکاری و تبانی محمد رضا شاه و اشرف پهلوی با جاسوسان انگلیسی و آمریکائی، یکی از عوامل مهم موفقیت در اجرای طرح « آژاکس» بود. کرمیت رزولت می گوید:« . . . اولین هدف ما، حمایت از شاه است، در زمینه سازمان دادن پشتیبانی نظامی. ما باید با دقت با رهبران مورد نظرمان در ارتش تماس برقرار کنیم. انتخاب این فرماندهان نیز باید با دقت انجام شود... ژنرال ریاحی، رئیس ستاد فعلی، تکیه گاه اصلی مصدق است، ما بدرستی نمیدانیم چه تعداد از افسران تحت فرمادهی او،از وفاداری به فرمانده کل قوا، که طبق قانون شاه است، سرپیچی کرده اند... در مورد برکناری مصدق،دلائل موثقی در دست داریم که نخست وزیر مورد نظر شاه، ژنرال فضل الله زاهدی است.انگلیسی ها در مورد زاهدی قیود و ملاحظاتی دارند که مربوط است به بازداشت و اعزام او به فلسطین در زمان جنگ جهانی دوم، ولی ما، او را می شناسیم و به او اطمینان داریم...پسر جوانش اردشیر را نیز، عده ای از کارکنان سفارت می شناسند و به او اعتماد کامل دارند. اردشیر شجاع، نه تنها به پدرش، بلکه به شاه نیز وفادار است. او یک فرد ارزشمند و کاملا" مطمئن برای برقراری تماس با ژنرال زاهدی خواهد بود...افسران و غیر نظامیان دیگری نیز وجود دارندکه می توانند نقش های مهمی بعهده بگیرند. اینان که ما، شاه و دوستان انگلیسی ما، دورا دور مراقب و کمک کارشان هستند مورد اعتمادمان می باشند.» (2)هزینه کودتای انگلیسی با دلار آمریکائیهزینه عملیات کودتا را، تمام و کمال آمریکائی ها پرداخته اند. کرمیت روزولت در مصاحبه با مخبرروزنامه لوس آنجلس تایمزدر بیست و نه مارچ 1979 گفته است: « مبلغ یک میلیون دلار برای ترتیب دادن تظاهرات خیابانی به منظور سقوط دولت ناسیونالیست مصدق، که سیصد کشته به جای گذاشت در اختیار ما بوده، که حدود هفتاد و پنج هزار آن خرج شده است. بقیه پول را در گاو صندوق مطمئنی گذاشتم و پس از پایان عملیات، مبلغ مزبور به شاه تحویل داده شد.»ژنرال نورمن شوارتسکف ، رئیس سابق پلیس نیوجرسی که از سال 1942 تا 1948 مستشار ژاندارمری ایران بود، از کسانی است که در عملیات کودتا در ایران دست داشته و در اوایل مرداد، حامی پیامی از طرف « سیا» برای محمد رضا پهلوی بوده است.(3)لئونارد ـ موسلی،نویسنده انگلیسی در کتاب خود « بازی قدرت ـ لندن ص 217 » ، مدعی است که ژنرال شوارتسکف برای مخارج کودتا چند میلیون دلار پول به ایران آورده است.موسلی می نویسد: شوارتسکف با گذرنامه سیاسی و دو چمدان، محتوی میلیونها دلار به تهران آمد و با شاه، سرلشگر زاهدی و سرلشگر حسن ارفع ملاقات کرد.»ثریا اسفندیاری همسر سابق شاه، در کتاب خود، « ثریا اسفندیاری، اتوبیوگرافی، ترجمه ازمتن انگلیسی،ص 95 ـ96 »نقل کرده است :« . . . ژنرال آمریکائی نیز وارد عمل شده بود... گفته شد طی آن چند روز، شوارتسکف بیش از شش میلیون دلار خرج کرده است.»دکتر مصدق در کتاب خاطرات و تاًلمات به صدور چک ادارد دونالی رئیس حسابداری اصل چهار در ایران اشاره می کند و می نویسد :« ادوارد دونالی چکی بمبلغ 390 هزار دلار صادر و تسلیم بانک برنامه کرده بود و بانک مزبور هم آن را بریال تسعیر نموده چکی بشمارهء 53145 و تاریخ موًخر* یعنی 31 مرداد بمبلغ 32643500 ریال بعهده ی بانک ملی ایران در وجه خود ادوارد دونالی صادر کرده بودکه بمصرف کودتای روز 28 مرداد رسید و مدرک آن را در جلسه 19 اردیبهشت 1333 بدادگاه تجدید نظر نظامی ارائه دادم و درخواست نمودم تحقیقات کنند تا معلوم شود وجه مزبور را ادوارد دونالی بچه اشخاصی داده است که مورد قبول واقع نشد و دادگاه باین عنوان که محاکمه برای رسیدگی بکیفرخواست دادستان آرتش تشکیل شده از رسیدگی امتناع نمود و عملی برخلاف وجدان و قانون و مصالح مملکت مرتکب گردید، چون که دادستان آرتش حکم اعدام مرا از این جهت خواسته بود که مسبب پیشآمد روز های آخر مرداد من بودم.» (4)*درزیرنویس کتاب مصدق آمده است : (مقصود از تاریخ موًخر* این بود که برسانند چک مزبور بعد از وقایع 28 مرداد صادر شده و در اجرای نقشه ی سیاست خارجی اثری نداشته است.)انگلستان، طی ساليان، شبکه محکم و نفوذ ناپذيری از عوامل مخفی، در ايران ايجاد کرده بود. در خلال دهه پنجاه تحت نظر وودهاوس رئيس مرکز جاسوسی و اطلاعاتی انگليس در ايران، اين عوامل، در هرکاری از رشوه دادن به سياستمداران تا سازماندهی بلوا و آشوب، بسيار کارآمد شده بودند. وقتی نخست وزير مصدق، سفارتخانه انگليس در ايران را تعطيل کرد، وودهاوس و ديگر جاسوسان انگليسی کشور را ترک کردند اما دست پروردگان مجرب خود را، که از مخالفان حکومت بودند، باقی گذاشتند. برادران استثنايی رشيديان، چهره های اصلی اين شبکه زيرزمينی، بودند. پدر آنها، نه تنها ثروتی را که از طريق بانکداری، کشتيرانی، املاک و مستغلات به دست آورده بود بلکه، احساس تحسين و ستايش هر چيزی را که انگليسی بود نيز، برای آنها به ارث گذاشت. در اوائل دهه 1950، سرويس جاسوسی، ماهانه 10000 پوند که در قياس با معيار زندگی ايرانيان، مبلغ هنگفتی بود، به برادران رشيديان می پرداخت تا صرف تطميع و اغوای کسانی کنند که، سيا آنها را، در عرصه هايی همچون: نيروهای مسلح، مجلس، رهبران مذهبی، مطبوعات، گروه های خيابانی از اشرار، سياستمداران و ديگر چهره های بانفوذ و برجسته فعال می دانست.مسئولان سازمان جاسوسی، از به هرز رفتن چنين عوامل برجسته ای در ايران زجر می کشيدند. آن هم درست در زمانی که انجام اقداماتی عليه دولت، از نظر آنها بسيار ضروری بود. انتخاب آيزنهاور، اميد آنچه مجبور به دست کشيدن از آن بودند، را به آنها می داد. کرميت روزولت هنگام توقف در لندن، امّيد آنها را افزونتر کرد. انگليسی ها آنچنان مشتاق از سرگيری توطئه خود بودند که، به سختی می توانستند تا به دست گيری قدرت توسط آيزنهاور، صبر کنند. در اواسط نوامبر 1952، کمتر از دو هفته پس از انتخابات، آنها وود هاوس را به واشنگتن فرستادند.(1)وود هاوس با همتای سياسی خود در سازمان سيا و مقامات بلند پايه دولت آتی آيزنهاور، ديدار و گفتگو کرد. از آنجا که او هيچگونه علاقه ای به شرکت نفتی ايران و انگليس نداشت، مديران آن را نادان، کسالت آور، کله شق و اسباب دردسر به حساب می آورد و چون می دانست مقامات آمريکايی به هر حال توجهی به مشکلات او ندارند، درخواست خود را با فصاحت و بلاغت حول مطلب " ضدکمونيسم" شکل داد : " من استدلال کردم، حتی در صورت برقراری مصالحه طی مذاکره با مصدق- که بسيار بعيد به نظر می رسد- او قادر به مقاومت در مقابل کودتايی از جانب حزب توده- به ويژه اگر مورد حمايت شوروی قرار گيرند- نخواهد بود. بنابراين، بايد از مقامش عزل شود. من با خود پيش نويس طرحی برای نيل به اين هدف...دو جزء مختلف در اين طرح با هم ادغام شده بودند، زيرا ما دو نوع مختلف از منابع را در اختيار داشتيم :1) راه اندازی يک تشکيلات شهری توسط برادران رشيديان2) تعدادی از رهبران قبايل جنوب.ما قصد داشتيم که، همزمان، هر دو طرح را فعال نمائيم. تشکيلات شهری، افسران ارتش، پليس، نمايندگان و سناتورها، روحانيون، تجار، سردبيران روزنامه ها و دولتمردان بزرگ به همراه رهبران عوام و اوباش را شامل می شد. اين نيروها، که توسط برادران رشيديان هدايت می شدند، می بايست ترجيحا با حمايت شاه، کنترل تهران را به دست گيرند و در صورت لزوم، بدون حمايت او، مصدق و وزرايش را دستگير نمايند.در همان زمان، قرار بود که رهبران ايلات و قبايل، با نمايش قدرت به سوی شهرهای اصلی جنوب حرکت کنند...من، موافقت وزارت امور خارجه را برای تهيه فهرستی از پانزده سياستمدار و انتخاب يک نخست وزير از ميان آنها، که به يک اندازه مورد قبول انگليس و آمريکا باشد، جلب کردم. فهرست، با لحنی بی ادبانه سه دسته " تبهکاران قديمي" ، " تبهکاران جديد" و " مياني" را شامل می شد. دسته سوم، مشتمل بر تيمسار فضل الله زاهدی بود که به سرعت، مورد پذيرش سياستمداران آمريکايی و انگليسی قرار گرفت.من قبل از اخراج از تهران، با زاهدی در تماس بودم و به وضوح پيدا بود که پس از ترک ما، آمريکايی ها نيز با او ارتباط داشتند. زاهدی انتخابی ريشخند آميز بود، زيرا در جنگ دوم جهانی، عامل آلمان به شمار می آمد. عمليات ربودن و خارج نمودن او از جريان توسط فيتز روی مک لين سازماندهی شده بود. ما اکنون، به عنوان ناجی آينده ايران، همگی به او رو کرده بوديم." (1)روزنامة نيويورك تايمز ً گزارشي از سيا را در سال 2001 به چاپ رساند كه به عمليات مشترك امريكا و بريتانيا در سال 1953 (1332) براي سرنگوني مصدق, نخست وزير ايران مربوط ميشد. نيويورك تايمز اين گزارش را بهعنوان تاريخچة سري يك كودتاي سري معرفي نمود و آن را جايگزين ارزشمندي براي پرونده هاي دولت ايالات متحده كه هنوز قابل دسترسي نيستند قلمداد كرد. اما بازسازي كودتا از ميان منابع ديگر, خصوصاً اسناد موجود در آرشيو وزارت خارجة بريتانيا نشان ميدهد كه گزارش سيا به شدت پاكسازي شده است.اين گزارش از مسائلي همچون مشاركت مستقيم سفير امريكا در عمليات سرنگوني, نقش مشاوران نظامي ايالات متحده, سركوب طرفداران حزب نازي و تروريستهاي مسلمان در ايران و رويآوردن به عمليات ترور براي بيثبات كردن دولت, بطور سرسري گذر ميكند. ( 11).انگليسيها به سهم خود امكانات ارزشمندي را در اختيار كل عمليات گذاشتند.اولاً، آنها از نيروهاي كارآزمودهاي برخوردار بودند كه با ايران آشنايي كامل داشتند. اين افراد عبارت بودند از لين پيمن (Lane Peyman)، ديپلمات گوشه گير و مسئول ميز ايران در وزارت خارجه انگلستان از اواخر دهه 1930.در سال 1952، شاه از اين موضوع ابراز نارضايتي كرد كه پيمن در سال 1941 شخصاً طراحي عمليات بركناري پدر وي از سلطنت را برعهده داشت. عوامل ديگر عبارت بودند از نورمن داربي شاير (Norman Darbyshire)، يكي از جاسوسان قديمي MI-6 و مسلط به زبان فارسي كه بيشتر مدت زمان جنگ جهاني دوم را در ايران حضور داشت؛ سرهنگ جفري ويلر (Geaffrey Willer) كه از دهه 1920 مرتب به ايران سفر كرده بود و در مذاكرات اخير نفتي نيز نقش مترجم را ايفا كرده بود؛ رابين زانر (Robin Zahner)، وابسته خبري و متخصص عرفان اسلامي كه بعدها به مقام استادي دانشگاه آكسفورد در زمينه مذاهب و اخلاق شرقي رسيد؛ و البته خانم پروفسور لمبتون در لندن كه همچنان بر ضرورت سرنگونكردن مصدق اصرار ميورزيد.(11)وودهاوس (Woodehouse) رئيس عمليات MI-6 در تهران متخصص مسائل ايران نبود، اما از جنگهاي داخلي يونان تجربيات بسياري آموخته بود.انگليسيها يك شبكه غيررسمي را در داخل نيروهاي مسلح اداره ميكردند.از زمان جنگ دوم، اين شبكه از ميان افسران محافظهكار كه عمدتاً به خانوادههاي اشرافي تعلق داشتند، تشكيل شد. اين افراد عبارت بودند از: ژنرال حسن ارفع، ژنرال [سرهنگ] تيمور بختيار، سرهنگ هدايتالله گيلانشاه،سرتیپ دیهیمی،سرهنگ حسن پاکروان، سرهنگ حسن علوی کیا و از همه مهم تر، سرهنگ حسن اخوي كه سالها رئيس اداره اطلاعات ارتش بود.اين شبكه، عمدتاً از طريق سرهنگ اخوي، اعضاي خود را به ردههاي بالاتر ارتقا ميداد، چپ گراها را از پستهاي حساس كنار ميزد و مسائل نظامي را خصوصاً در رابطه با گرايشهاي سياسي ديگر افسران مطلع مينمود. بدين ترتیب MI-6 مجموعه اطلاعات كاملي از وضعيت نظاميان را گردآوري كرده بود كه سيا اصلاً از آن بي بهره بود.براساس گزارش ويلبر، قسمت اعظم تمهيدات سيا و MI-6 در لندن شامل مطالعه اين پروندهها ميشد.درس روشني كه ويلبر از كل عمليات گرفت آن بود كه اگر سيا بخواهد كودتاهاي مشابهي را در ديگر نقاط جهان تدارك ببيند، نخست بايد شمهاي از زندگي نظاميان محل كودتا را گردآوري نمايد.به گفته وي، سيا بايد اطلاعات تفصيلي شخصي، ولو اطلاعات پيش پا افتاده نظاميان را در اختيار داشته باشد تا دقيقاً بداند كه افسر مربوطه كيست، چه چيزي موجب خشنودي وي ميشود، دوستان وي چه كساني هستند و امثال آن.سوم آنكه، انگليسيها دوستاني در ردههاي بالاي دولت ايران داشتند: ارنست پرون (Ernst Perron) دوست دوران كودكي شاه در سوئيس (پرون در كاخ سلطنتي اقامت دائم داشت)؛ سليمان بهبودي، رئيس تشريفات دربار؛ شاپور ريپورتر (Shapour Reporter)، يك زرتشتي اهل دهلي كه در تهران بهعنوان مشاور سفارت هندوستان كار ميكرد و خبرنگار ويژه تايمز لندن بود و درضمن به ملكه ثريا بهطور خصوصي درس انگليسي ميداد (اندكي پس از كودتا وي از دربار انگلستان مقام شواليه گرفت) (11)دکتر پرویز داورپناه، 22 مرداد ماه 1386 (بخش اوّل )