شريعتی:
« ای نسل اسير وطنم. تو می دانی که من هرگز به خود نينديشيده ام، تو می دانی و
همه ميدانند که من حياتم، هوايم، و همه خواستنهايم بخاطر تو و سرنوشت تو و آزادی
تو بوده است... تو می دانی و همه ميدانند که دلم غرق دوست داشتن تو و ايمان
داشتن به توست. تو ميدانی و همه می دانند که من خود را فدای تو کرده ام و فدای تو
ميکنم که ايمانم تويی و عشقم تويی و معنی حياتم تويی و جز تو زندگی برايم رنگ و
بويی ندارد... از اميد رهايی تواست که برق اميد در چشمان خسته ام می درخشد، و از
خوشبختی تواست که هوای پاک سعادت را در ريه هايم احساس ميکنم. آزادی تو مذهب
من است، خوشبختی تو عشق من است، آيندۀ تو تنها آرزوی من است.
(م. آ. ۳، ص ۱۴۸- ۱۴۷)