۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

ای جلادان ! بدانيد انقلاب زنده است

شوش در موزه لوور



موزه لوور که نگه دارنده میراث ایرانیان است یکی از موزه های بزرگ جهان است که در انتهای خیابان شانزه لیزه پاریس قراردارد و به مرور زمان از یک کاخ سلطنتی به موزه ملی کشور فرانسه در سال ۱۷۹۳ میلادی تبدیل گردید. این موزه دارای ۴ طبقه زیرزمینی است که دارای قسمتهای مختلفی از جمله مصر،ایران و اروپاست. در قسمت ورودی این موزه یک هرم شیشه ای قرار دارد که سمبل این موزه بشمار می رود. درقسمت ایران می توان سرستون های کاخ های هخامنشی را بصورت کامل و تقریبا بکر و دست نخورده مشاهده کرد. لوح قانون حمورابی که در شوش کشف شده نیز دربخش مجاور قراردارد. بر اساس قراردادهای میان دولتمردان قاجاری و دولت فرانسه، انحصار کاوش های باستانی در ایران در اختیار فرانسویان بود و آنها از این موضوع سواستفاده کرده و تقریبا هرچیز بدرد بخوری که توان بردنش را داشتند را بردند و شما اگر نگاهی به مکان های باستانی که در دوره قاجار مورد کاوش فرانسویان قرار گرفته اند (شوش)، بکنید خواهید دید که آنان در واقع غارت کرده اند و نه کاوش. در سفرنامه یکی از آنان به نام مادام دیولافولا میخوانیم که او خواهان بردن یکی از سرستون های شوش به کشتی و خارج کردنش از ایران بود ولی به جهت سنگینی آن، نمیتوانستند آنرا درون کشتی بارگیری کنند (تصور کنید که 100 سال پیش فرانسوی ها نمیتوانستند آنرا بلند کنند، حال آنکه 2500 سال پیش ایرانیها آنرا بلند کرده بودند) پس با پتک و کلنگ به جان سرستون بیچاره افتادند و آن زبان بسته را تکه پاره کردند و سپس قطعاتش را به پاریس بردند. اگر به شوش بروید قلعه فرانسوی ها را در کنار کاخ بیچاره آپادانا میبینید. و اگر بفهمید که این قلعه با مصالحی که احتمالا از کاخ هخامنشی برداشته شده، به دست هنرمند فرانسوی ها ساخته شده است، بر خود خواهید لرزید. آپادانای شوش پس از تحمل رنج اسکندر و اعراب و مغولها و تاتارها در این 2400 سال، مورد تازش فرانسوی ها قرار گرفته و به چنین روزی افتاد. میتوان گفت آنها شوش را با خود به کل به پاریس و لوور بردند. این چیزی هم که اکنون در شوش است حاصل یافته های موج دوم کاوش های فرانسوی ها به سرپرستی رومن گیرشمن در زمان پهلوی دوم در لایه های زیرین تر است که به جهت مترقی تر بودن این گروه اخیر، کمتر غارت شده و در موزه شوش گرد آمده. وگرنه پیش از گیرشمن، در واقع هیچ چیز وجود نداشت. داستان لوح حمورابی هم یکی داستان است پر از آب چشم. آنرا به بهانه ترمیم به پاریس برده و پس ندادند (دزدیدند!) و به جایش ماکت آنرا برایمان فرستادند که امروز در موزه ایران باستان تهران است.


خوشبختانه با روی کار آمدن رضا شاه، این امتیاز فرانسوی ها لغو شد و با ورود آلمانی ها و آمریکاییها خدمات بسیار سودمندی به باستانشناسی ایران شد که نمونه اش تخت جمشید و تخت سلیمان است. ضمن اینکه با ساختن موزه هایی در ایران جلوی خروج بیش از پیش اشیا گرفته شد.

جالب آنکه این فرانسویان مثلا باستانشناس و کاوشگر که چنین لوور خود را با آثار ایران و مصر و ... آباد کردند، هیچ چیزی هم پس ندادند. یعنی اگر آلمانیها و انگلیسی ها و آمریکاییها را بگوییم، انصافا خدمت کرده اند و شما به هر نقطه باستانی ایران بروید ردپای آنها را میبینید و در عرصه پژوهش ها هم انگلیسی ها بودند که خط میخی را خواندند و آمریکاییها الواح تخت جمشید را رمز گشایی کردند و آلمانی ها صدها کتاب و مقاله درباره زبانهای باستانی ایران نوشتند و... و سهم فرانسوی ها به نسبت این همه غارتشان و به نسبت کشورهای دیگر، در زمینه باستانشناسی بسیار بسیار کم و ناچیز بوده.
















۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

Iranian women&girls in Afghanistan By Majed Neisi

قوام السلطنه؛ از افسانه تا حقیقت

قوام السلطنه؛ از افسانه تا حقیقت
(به همراه بررسی نظرات دکتر مصدق در غائله آذربایجان )
(این مقاله قبلاً با نام "پاسخی به نقدهائی در مورد بحث قیام ملی 30 تیر و شرایط ایران از قوامالسلطنه تا دکتر
انتشار " « در تیر رس حادثه » با نام « حمید شوکت » مصدق و بحث آذربایجان و پاسخی به نکات مهم کتاب
یافته بود. که مجدداً با اندکی تغییرات و ویرایش منتشر میگردد.)
قوامالسلطنه یکی از شخصیتهای سیاسی مرموز تاریخ معاصر ایران است. که برای برخی هنوز در هاله ای از
ابهام قرار دارد. برخی هم در تلاش هستند از این مساله سوءاستفاده کرده و از او برای تخطئه دکتر مصدق بهره
ببرند. لذا در این مطلب تلاش میگردد نگاهی کلی به کارنامه قوامالسلطنه داشته باشیم.
به طور کلی مخالفان دکتر مصدق چند مطلب زیر را در کارنامه قوامالسلطنه برجسته میکنند:
-1 نقش قوامالسلطنه در نجات آذربایجان در سال 1325 ه.خ
-2 مشروطه خواه بودن قوامالسلطنه به دلیل آنکه نویسنده فرمان مشروطه بوده است.
-3 منطقی و عملگرا خواندن قوامالسلطنه و تاکید بر اینکه اگر قیام 30 تیر نبود، او قادر بود مشکل نفت را
به شکل مناسبی حل کند.
-4 تاکید بر آنکه قوامالسلطنه خواهان جدائی دین از سیاست بوده است . اما قیام 30 تیر مشابه انقلاب
بهمن 57 موجب دخالت دین در سیاست شده است.
-5 تاکید بر نقش حزب توده در قیام 30 تیر و اشاره به اتحاد حزب توده و جناح مذهبی علیه شاه مشابه
انقلاب بهمن 57
و...
که در این میان مهمترین بحث همان نقش قوامالسلطنه در نجات آذربایجان است. این موارد هم در منابعی تکرار
« حمید شوکت » تالیف آقای « در تیر رس حادثه » شده است. که برجسته ترین مطلب اخیر آنها کتاب
است.(مدتها پیش به آن پاسخ داده شد.) حال در اینجا از پرداختن به سوابق آقای شوکت و موقعیت کنونی او
خودداری میگردد. اما بد نیست به این نکته هم اشاره گردد که ایشان برای این کتاب به ایران سفر کرده است. و
در کتاب هم به شدت در تلاش بوده تا آیتالله کاشانی را بزرگ جلوه دهد. که در ادامه به برجسته ترین نکات
مورد اشاره آن که در بالا هم ذکر شدند، پاسخ داده خواهد شد.
در این بحث از شرح سواد ابتدائی قوام و سوابق او در زمانیکه انگلیس مدافع ظاهری مشروطه بوده و یا
اقدامات او در خلع سلاح مجاهدین و والیگری خراسان و وزارت و ...، خودداری میگردد. به این هم کاری نداریم
که وی برادر وثوقالدوله عاقد قرارداد ننگین 1919 بوده است. و خود او هم مدافع آن قرارداد ننگین بوده یا
پدرش چه کاره بوده است. و به طور کلی از خدمات یا خیانتهای آنان قبل از شهریور 1320 صرف نظر می -
کنیم. و به مسائل بعد از شهریور 1320 خواهیم پرداخت.
نقش قوامالسلطنه در نجات آذربایجان؛ از افسانه تا حقیقت
شروع غائله آذربایجان
به خوبی میدانیم که قوای متفقین در جنگ جهانی دوم ایران را اشغال کردند. بعد هم در 9 بهمن 1320
قراردادی برای تعیین مهلت خروج از ایران بین سه کشور ایران، روسیه و انگلیس منعقد شده بود. که بر طبق آن
متفقین باید ظرف 6 ماه بعد از شکست آلمان، از ایران خارج میشدند. در کنفرانس صلح تهران در 9 آذر 1322
نیز آمریکا، شوروی و انگلیس، مشترکاً به همراه ایران اعلامیهای صادر کردند که بر مبنای آن تمامیت ارضی
ایران حفظ شود. لذا بعد از جنگ بایستی به سرعت ایران تخلیه میشد. جنگ جهانی دوم هم در شهریور 1324
با اقدام مستقیم آمریکا خاتمه یافت. و از آن پس بایستی حداکثر تا اسفند 1324 قوای این سه کشور ایران را
ترک میکردند. که آمریکا و انگلیس زودتر از موعد ایران را تخلیه کرده بودند. اما شوروی به عهد خود وفا نکرده
و ارتش آن در شمال ایران و به خصوص آذربایجان باقی ماند. 1
چرا شوروی ایران را تخلیه نکرد؟ دلیل اصلی این مساله در سیاستهای توسعه طلبانه ارضی شوروی
بوده است. که طبق آن تا هر جا برایش ممکن بود، قطعاً نسبت به بلعیدن ایران اقدام می کرد . همچنین بحث
نفت شمال ایران هم عامل تحریک شوروی بوده است. چرا که در آن دوران با سیاست غلط زمامدارانی چون
ساعد و ...، بحث اعطای نفت شمال به آمریکا پیش آمده بود . و شوروی هم در سال 1323 به شدت بر آن
حساس شده و درخواست امتیاز نفت شمال را داده بود. در شهریور همان سال هم هیاتی از سوی شوروی به
برای اخذ امتیاز نفت شمال ایران وارد کشور شده بود. و عمال داخلی شوروی از قبیل حزب « کافتارادزه » رهبری
هم به حمایت از شوروی پرداخته بودند. « کوملۀ.ژ.ک 2 » توده و قومگرایان وابسته به شوروی به سان
1 50 سال نفت ایران، مصطفی فاتح، انتشارات پیمان، صص 361 و 362 -
2 - اینان بعدها تبدیل به حزب دموکرات کردستان شده و به همراه دموکراتهای آذربایجان، بحران مهاباد و آذربایجان را ایجاد
کرده بود.
در برابر اینان هم وطندوستان و در راس آنها دکتر مصدق موضع گرفته بودند. چنانکه دکتر مصدق در یک
سخنرانی مفصل در مجلس چهاردهم با اعطای امتیاز نفت به هر کشوری مخالفت کرد. و حتی به شدت از امتیاز
نفت جنوب هم انتقاد کرده بود. بعد هم با زیرکی و شجاعت طرحی را به تصویب مجلس رسانده بود که بر مبنای
آن کلاً اعطای هر نوع امتیاز نفت به بیگانگان ممنوع شده بود. و حتی خواهان استخراج نفت توسط خود ایران
شده بود. 3 و به این ترتیب اولین گام موثر در ملی کردن نفت را برداشته بود. در نتیجه اعطای امتیاز نفت شمال
موقتاً منتفی شده بود. اما روند توسعه طلبی ارضی شوروی ادامه یافته بود. و قوای آن کشور از ایران خارج نشده
بود. و حتی به کمک برخی مهرههای داخلی در صدد بلعیدن برخی مناطق شمال ایران برآمده بود.
یک کمونیست سرسخت بود. بعد از سال 1320 هم شروع به فعالیت گسترده کرد ه بود . « جعفر پیشهوری »
اما به دلیل مخالفت سران حزب توده به آن حزب راه نیافته بود. 4 وی در انتخابات مجلس چهاردهم هم به عنوان
نماینده آذربایجان انتخاب شده بود. اما اکثریت مجلس وابسته به انگلیس مانع تصویب اعتبارنامه او شده بودند .
البته در همان مجلس دکتر مصدق با دوراندیشی به شدت تلاش کرده بود که اعتبارنامه وی تصویب گردد . 5 اما
اکثریت مجلس مانع آن کار شده بودند. در نتیجه پیشهوری به آذربایجان برگشته و این بار با کمک شوروی فرقه
فرمان دفتر سیاسی » : را به راه انداخته بود. یکی از اسناد در این مورد عبارت است از « دموکرات آذربایجان »
کمیته مرکزی حزب اتحاد کمونیست شوروی به میر [جعفر] باقروف ، صدر کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست
اقداماتی جهت سازماندهی یک جنبش جدائی طلب در آذربایجان جنوبی و دیگر ایالات » آذربایجان در مورد
که متن آن به این شرح است: « 15 تیر 1324 / 6 ژوئیه 1945 « شمالی ایران
" فوق محرمانه
به رفيق باقروف
اقداماتی جهت سازماندهی یك جنبش جدائی طلب در آذربایجان جنوبی و
دیگر ایالات شمال ایران:
خودمختار ملی [oblast] شروع اقدامات تدارآاتی در جهت تشكيل یك ناحيه
آذربایجانی با اختيارات گسترده در چارچوب دولت ایران توصيه می شود.
حزب دموآراتيك » یك حزب دموآراتيك در آذربایجان جنوبی به نام
با هدف رهبری ]« فرقة دموآرات آذربایجان » از این پس [ « آذربایجان
جنبش جدائی طلب از تمامی اقشار مردم بدان صورت گيرد.
در ميان آردهای ساآن شمال ایران ، برای جذب آن ها در یك جنبش
جدائی طلب آه یك ناحية خودمختار ملی آرد را تشكيل دهد، اقدامات
مناسب را صورت دهيد ..."
خودمختاری آذربایجان
مردم آذربایجان در زمان رضاشاه با محرومیتها و تحقیرهای فراوانی روبرو شده بودند. چنانکه به کرات به
آنان اهانت شده و القاب زشتی هم برای آنها گذاشته شده بود. همچنین محرومیتهای اقتصادی زیادی هم برای
3 - سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم، ج 2، حسین کی استوان، انتشارات روزنامۀ مظفر، بهمن 1329 /ص 231
4 سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم ،« - جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332
1378 / ص 46
5 - سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 1، حسین کی استوان / ص 129
آذربایجان » در مقالۀ « پرویز زارع شاهمرسی » آنان ایجاد شده بود. که برای درک بهتر آن میتوان به مقاله آقای
6 رجوع کرد. در عین « تبریز و خیابانهایش » آذربایجان و یا مقاله آقای احمد کسروی با عنوان ،« در دوره رضاشاه
حال آذربایجان در سال 1324 هم مشکلات بسیاری داشت. چنانکه حدود نه ماه حتی استاندار هم نداشت . 7
حاکمیت هم روشهای غلطی در آن منطقه داشت. که مجموع این مسائل سبب تشدید نارضایتی مردم شده بود.
هم با سوءاستفاده از آن و در پناه ارتش شوروی ، قدرت « پیشه وری » به رهبری « فرقه دموکرات آذربایجان »
گرفته بود. و به مرور پادگانهای شهربانی و ژاندارمری و ... را خلع سلاح کرده و در نهایت پادگان های ارتش را
هم خلع سلاح کرده بود. بعد هم خواهان خودمختاری آذربایجان شده و در 21 آذر 1324 تشکیل حکومت
رخ داده « قاضی محمد » به رهبری « مهاباد » آذربایجان را اعلام کرده بود. 8 چند روز بعد مشابه این اتفاق هم در
بود. که مشخص است ریشه اصلی مشکلات در سیاستهای غلط جناح مرتجع انگلیسی در ایران بوده است. و اگر
در همان زمان به سخنان دکتر مصدق گوش داده شده و پیشهوری در تهران میماند، خیلی بعید بود شرایط
حداقل به آن شکل رخ دهند. اما متاسفانه سیاست غلط عمال انگلیس در ایران بعد از آن هم ادامه یافته بود.
« ابراهیم حکیمی » لازم به ذکر است که تشکیل حکومت خودمختار آذربایجان یک ماه بعد از شروع دولت
(1324/10/30-1324/8/ 2) 9 10 رخ داده بود . دکتر (1324/12/21-1322/12/ و در اواخر مجلس چهاردهم ( 6
مصدق هم از بعد از شهریور 1320 همواره نماینده اول تهران در مجلس بود. لذا در اواخر دوره چهاردهم مجلس،
در آن حضور داشته و تلاشهای فراوانی برای حل مشکل آذربایجان انجام داده بود.
تنها راه نجات آذربایجان توسل ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد بوده است که مورد تاکید
شدید دکتر مصدق قرار داشت.
دکتر مصدق در درجه اول خواهان رسیدگی به شکایت فرقه دموکرات آذربایجان شده و حتی آنها هم
شکایتشان را به دکتر مصدق داده بودند. او هم آن را در مجلس قرائت کرده و گفته بود:
"فرقۀ دموکرات یا هر فرقۀ دیگر وقتی به این مجلس شکایت میکند، نظر اطاعت
دارد. ما باید به شکایتش رسيدگی کنيم، اگر حرفش حساب است، هرچه می -
گوید انجام دهيم. اگر حرفش ناحساب است جواب دهيم." ١١
که نمایندگان وابسته به دربار و انگلیس حتی با این مساله نیز به شدت مخالفت کرده بودند. ولی دکتر مصدق
تاکید کرده بود که در درجه اول باید تلاش کرد مسائل از طریق مذاکره با مردم حل شوند . و بعد با شوروی
مذاکره گردد. و در نهایت هم تنها روش ممکن رفع مشکل را توسل به سازمان ملل متحد(متفق) اعلام کرده بود.
٦- روزنامه پرچم شماره 11،18 بهمن 1320 ، نقل از نشریه گفتگو شمارۀ 48 ص 62
7 - سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2 ، حسین کی استوان /ص 205
8 سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم ،« - جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332
1378 / ص 46
9 - روزشمار تاریخ ایران، از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج اول، دکتر باقر عاقلی، نشر نامک، تهران 1384 ، چاپ هفتم/ص 380 و 384
10 - از مشروطه تا جمهوری، یونس مروارید، نشر اوحدی، چاپ اول 1377
11 - سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم ج 2، حسین کی استوان /ص 211
و به شدت از عدم اقدام در این مورد انتقاد داشت. حتی تاکید کرده بود که نمایندگان ایران به قول معروف باید
پیاده شوند. چنانکه در 21 دی 1324 در نامهای خطاب به حکیمی نخستوزیر نوشته بود: « خر شیطان » از
"... این جانب نتوانستم درک کنم که آقای تقی زاده از چه نظر موضوع ایران را
جزو فهرست کارهای جلسه سازمان ننمودهاند زیرا اگر دولت نتواند قضيه
آذربایجان را به طور مستقيم حل کند تنها اميدی که برای ما هست همان طرح
در سازمان ملل متفق است.
لذا درخواست میکنم آن جناب فوراً به آقای تقیزاده تلگراف فرمایند دری را که
بستهاند باز کنند و از خر شيطان پائين بيایند." ١٢
که این پیگیری دکتر مصدق نتیجه مثبت داده و حکیمی هم دستور داده بود که نماینده ایران شکایتی در این
مورد به سازمان ملل متحد تحویل دهد. 13 همین مساله هم میتوانست به سرعت منجر به رفع مشکل ایران شود.
و از حمایت آمریکا و انگلیس هم برخوردار بود. چراکه مذاکره با شوروی و فرقه دموکرات به جائی نرسیده بود .
ملقب به « احمد قوام » اما حکیمی به دلیل ضعف دولتش بعد از مدت کوتاهی کنارهگیری کرد. و 7 بهمن 1324
به نخستوزیری رسیده بود. 14 و با اشتباهات او اقدامات شورای امنیت موقتاً متوقف شده بود. اما « قوامالسلطنه »
همان اقدامات اولیه به منزله پرتاب تیری بود که بعدها خواهیم دید، موجب نجات ایران شده بود.
اشاره شد که در همان روزهای روی کار آمدن قوام، قرار بود شکایت ایران درشورای امنیت مطرح گردد . 15
این مساله هم موجب نگرانی شوروی شده بود. نمایندگی آن کشور هم طی نامه مفصلی به شورای امنیت اعلام
کرده بود که باقی ماندن نیروهای آنها در ایران بر اساس قراردادهای طرفین است. و از طرح آن در شورای امنیت
ابراز نارضایتی کرده بود. 16 اما باز هم مساله ایران در شورای امنیت مطرح شده بود. تا آنکه مدت کوتاهی بعد از
به قدرت رسیدن قوام و با موافقت عملی دولت، این اقدام عملاً راکد شده بود . 17 و در جلسه 10 بهمن 1324
شورای امنیت، بررسی مساله آذربایجان متوقف شده بود. 18 دلیل آن هم اعلام آمادگی طرفین برای مذاکرات
اعلام شده بود. 19 که مشخص است قوامالسلطنه چه اقدام غلطی انجام داده بود . حتی در همان شرایط هم
نماینده ایران در سازمان ملل از این مسائل ابراز نارضایتی کرده بود. و همچنین آمریکا و انگلیس هم مایل به
اعمال قدرت بعدی شورای امنیت در مساله آذربایجان بودند. 20 اما شوروی به بهانه مذاکره با ایران تمام تلاش
خود را جهت متوقف کردن آن روند به کار برده و موفق شده بود.
مدتی کوتاهی بعد هم قوامالسلطنه خواهان مسافرت به شوروی شده بود تا مسائل را با مذاکره حل کند. لذا
29 بهمن 1324 به مسکو سفر کرده بود. و 19 روز در آنجا اقامت کرده بود. اما در هیچ زمینهای موفقیتی کسب
12 - نامههای دکتر مصدق، محمد ترکمان، نشر هزاران، چاپ اول 1374 / ص 79
13 سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم ،« - جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332
1324 ، ص 8 /10/ 1378 / ص 51 و روزنامه اطلاعات مورخ 25
14 - روزشمار تاریخ ایران، از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج اول، دکتر باقر عاقلی، نشر نامک، تهران 1384 ، چاپ هفتم/ص 384
1324 ، ص 1 /11/ ١٥ - روزنامۀ اطلاعات مورخ 06
1324 ، ص 1 /11/ ١٦ - روزنامۀ اطلاعات مورخ 06
1324 ، ص 3 /12/ 1324 ، ص 3 و روزنامۀ اطلاعات مورخ 22 /12/ ١٧ - روزنامۀ اطلاعات مورخ 09
1324 ، ص 3 /12/ 1324 ، ص 3 و روزنامۀ اطلاعات مورخ 22 /12/ ١٨ - روزنامۀ اطلاعات مورخ 09
1324 ، ص 3 /12/ ١٩ - روزنامۀ اطلاعات مورخ 22
1324 ، ص 3 /12/ 1324 ، ص 3 و روزنامۀ اطلاعات مورخ 20 /12/ ٢٠ - روزنامۀ اطلاعات مورخ 18
نکرده و با دست خالی به ایران برگشته بود. 21 و مساله به مذاکرات بعدی موکول شده بود . استالین هم بهانه
آورده بود که مساله آذربایجان یک امر داخلی ایران است. و خودمختاری آنجا ضرری ندارد. و تاکید کرده بود که
طبق قرارداد 1921 آنها حق دارند قوایشان را در ایران نگه دارند. 22 و حتی خواهان نفت شمال هم شده بود . به
این ترتیب آذربایجان ایران کماکان در اشغال ارتش شوروی باقی مانده بود. خود قوام هم در مورد سفر مسکو به
صراحت اعلام کرده بود: من به هدفی که میخواستم در مسکو به آن برسم، نرسیدم. و متاسفانه موفق نشدم با
زمامداران شوروی در مسکو به توافق نظر کامل نائل شوم. و مذاکرات ما در مسکو منتهی به هیچ نتیجه ای نشد .
موضوع عمده مذاکرات من در مسکو درباره تخلیه ایران از سربازان شوروی بوده است. ولی در این باره موافقتی
حاصل نشد. 23 حال مضحک است که در برخی افسانهها گفته میشود که قوام در این سفر استالین را گول زده و
قول نفت شمال را در قبال تخلیه آذربایجان به او داده و به این طریق ایران را نجات داده است .! که به قول
اگر استدلال مخالفان در این حد باشد که قوام در دیدار با استالین موفق شده، « سعید آل آقا » جناب آقای دکتر
هم به شوروی رفته بود. و ملاقات و دیداری با ناز و عشوه با « اشرف پهلوی » بد نیست بدانیم که شاهدخت
استالین داشته است. و پالتو هم هدیه گرفته بود. که باید این مورد را هم در معادلۀ آزادی آذربایجان لحاظ کرد!؟
بازگشت قوامالسلطنه به ایران مقارن آخرین روزهای مجلس چهاردهم بود. عمر مجلس چهاردهم در اسفند
1324 به پایان رسید. قوام هم با سوءاستفاده از شرایط عملاً مجلس را تعطیل کرد. و مدتها انتخابات آن را به
تعویق انداخته بود. به این ترتیب مردم از آخرین پایگاه ملی نیز محروم شدند. و قوام و دربار یکه تاز میدان شده
بودند. و بحران آذربایجان هم تمام کشور را فراگرفته بود. در عین حال قوام کماکان در صدد بهبود روابط با
شوروی و جلب رضایت آنها و ادامه مذاکرات بود. به این منظور به حزب توده آزادی فعالیت داد. و حتی 3 وزیر
تودهای را هم وارد کابینه کرده بود. 24 اما روشن بود که هدف شوروی بلعیدن شمال ایران است. و لذا شوروی در
صدد تسلط بیشتر بر آذربایجان بود. و قوام هم عملاً آب در هاون میکوبید.
از سوی دیگر این اقدامات شوروی مورد مخالفت شدید آمریکا به عنوان رقیب جهانی شوروی قر ار داشت . و
با پایان یافتن مهلت شش ماهه خروج ارتش شوروی از ایران، این مساله مورد توجه و تاکید قاطع آمریکا قرار
گرفته بود. لذا آمریکا در 15 اسفند 1324 یادداشت شدیداللحنی به شوروی ارائه داده و خواهان خروج آنها از
ایران شده بود. و تاکید کرده بود که آمریکا نمیتواند در برابر این روند بیتفاوت بماند. به اعلامیه بین طرفین هم
اشاره شده بود. و انگلیس هم یادداشت مشابهی ارائه کرده و همین درخواست را کرد ه بود . که شوروی هر دو
یادداشت را بی پاسخ گذاشته بود. 25
21 سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم ،« - جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332
1378 / ص 53
22 - قلم و سیاست، محمد علی سفری، ج اول از استعفای رضاشاه تا سقوط مصدق، نشر نامک، چاپ اول بهار 1371 /ص 170
1324 ، ص 1 /12/ ٢٣ - روزنامۀ اطلاعات مورخ 23
24 سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم ،« - جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332
1378 / ص 54
25 سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم ،« - جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332
1378 / ص 56
قوام هم بعد از بازگشت از مسکو هم در نظر داشت که عرض حالی به سازمان ملل ارائه دهد. اما شوروی به
محض اطلاع از این مساله به شدت به قوام هشدار داده بود. و آن اقدام را عملی غیر دوستانه و دارای نتایج شوم
اعلام کرده بودند. 26 که این مسائل تا حدی موجب عدم اقدام قوام شده بود. چنانکه در روزنامه اطلاعات مورخ
23 اسفند 1324 میخوانیم که قوامالسلطنه درباره عدم موفقیت مذاکراتش در مسکو سخن گفته بود. و بعد در
پاسخ این سوال که آیا در نظر دارد قضیه ایران را دو مرتبه به شورای امنیت ملل متفق ارجاع کند ؟ هیچگونه
جوابی نداده بود. ولی گفته بود: امروز مهمترین موضوعی که مورد توجه او است همان قضیه تخلیه ایران از
نیروهای شوروی است. و پس از حل این قضیه به موضوع آذربایجان رسیدگی خواهد نمود . و سپس شروع به
اصلاحات اجتماعی خواهد کرد. 27 که به این ترتیب مشخص است وی در آن هنگام در انفعال کامل بوده است. و
در بهترین حالت شاید در نظر داشته از شکایت به سازمان ملل به عنوان یک برگ برنده در برابر شوروی استفاده
کند. لذا آمریکا قاطعانهتر وارد میدان شده بود. و به شدت به قوام فشار آورده بودند که شکایت ایران را در
شورای امنیت سازمان ملل طرح کند. و به موازات یادداشتهای اعتراض آمیز به شوروی، به قوام هم هشدار داده
بود چنانچه دولت ایران به شورای امنیت سازمان ملل متوسل نشود، خود آمریکا مساله ایران را در شورا مطرح
خواهد کرد. و در این صورت دولت ایران نباید امیدوار به کمک و همراهی آمریکا باشد. 28 که این مساله موجب
اقدام قوام شد. در نتیجه ایران هم در 18 مارس 1946 برابر با 27 اسفند 1324 شکایتی برای عدم خروج ارتش
شوروی از ایران تسلیم سازمان ملل متحد کرد. و همین بهترین برگ برنده برای آمریکا و ایران شده بود . دو روز
سفیر جدید شوروی به ایران آمده و مذاکرات را با نخستوزیر ادامه « سادچیکف » بعد در 29 اسفند 1324 هم
داده بود. 29
اولتیماتوم آمریکا به شوروی
رئیس جمهور آمریکا اول فروردین 1324 برابر 21 مارس 1946 یعنی سه روز بعد از شکایت ایران « ترومن »
اولتیماتومی(اتمام حجت) برای شوروی جهت خروج از ایران ارسال کرده بود. حداکثر زمان شروع خروج ارتش
شوروی را هم یک هفته و حداکثر زمان تخلیه ایران را هم شش هفته اعلام کرده بود. و به این طریق راه را بر هر
نوع طفره آنها بسته بود. و در آن اعلام کرده بود ارتش آمریکا در صورت عدم خروج شوروی، به منطقه باز می-
گردد. که به این ترتیب ایران بایستی تا اواسط اردیبهشت 1325 از قوای شوروی تخلیه میشد. 30
26 سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم ،« - جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332
1378 / ص 58 به نقل از اسناد وزارت خارجه آمریکا
1324 ، ص 1 /12/ ٢٧ - روزنامۀ اطلاعات مورخ 23
28 سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم ،« - جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332
1378 / ص 58 به نقل از اسناد وزارت خارجه آمریکا
29 سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم ،« - جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332
1378 / ص 55
30 سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم ،« - جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332
1378 / ص 57
چهار روز بعد از اولتیماتوم آمریکا هم در 5 فروردین 1325 جلسه شورای امنیت برای رسیدگی به شکایت
ایران تشکیل شد. تلاش نماینده شوروی برای به تعویق انداختن جلسه هم سودی نبخشید . لذا در همین روز
رادیو مسکو خبر تخلیه نیروهای شوروی از خاک ایران را پخش کرد. بعد هم شوروی به ایران اطلاع داد که تا
16 اردیبهشت 1325 ) به طور کامل ایران را تخلیه خواهد کرد. 31 و به مرور ایران تخلیه ) تاریخ 6 ماه مه 1946
شده بود.
مقایسه تاریخهای فوق هم به روشنی نشانگر هراس شدید شوروی از آمریکا و شورای امنیت است. همچنین
ثابت میکند که اولاً قوام نقشی در این جریانات نداشته و در ثانی روش او پر از اشتباه بوده است . بهترین روش
نیز همان توسل به سازمان ملل بوده که قبلاً توسط دکتر مصدق مطرح شده بود. حتی جالب است بدانیم که
قوام بعد از آن جریانات باز هم روشی محافظهکارانه و پر از اشتباه در برابر شوروی داشته است. چنانکه در همان
شرایط هم شکایت ایران را از شورای امنیت پس گرفته بود. اما این مساله با مخالفت آمریکا و انگلیس عملی
نشده بود. 32 تا آنکه شوروی به طور کامل ایران را تخلیه کرده بود. که مشخص است دلیل اصلی نجات آذربایجان
همان شکایت به سازمان ملل و اقدام آمریکا بوده است.
بوده است . و به استالین « بمب اتم » همچنین اشاره به این نکته لازم است که آمریکا در آن زمان مجهز به
هشدار داده شده بود که در صورت لزوم از بمب اتم علیه آنها استفاده خواهد کرد. چنانکه روز 22 مارس (دوم
از نزدیکان ترومن ، خود رئیس « هنری جکسون » فروردین 1325 ) بنابر قول غیرقابل انکار سناتور آمریکایی
نماینده شوروی در سازمان ملل) را به کاخ سفید فراخوانده و به او )« آندری گرومیکو » جمهور وارد میدان شده و
نیروهای نظامی شوروی بایستی ایران را ظرف 48 ساعت ترک گویند، یا اینکه آمریکا از سوپر بمب » : گفته بود
33 یا «. جدید [اتمی]، که تنها آمریکا در اختیار دارد، استفاده خواهد کرد. ما آن را بر سر شما خواهیم انداخت
اگر روزی مردم ایالات متحده آمریکا متقاعد شوند که ما با » : از قول ترومن به استالین گفته بود « ژنرال اسمیت »
موجی از تجاوزات خزنده از طرف کشور قدرتمندی یا گروهی از کشورها هستیم، ما دقیقا به همان نحو واکنش
34 که ب ا این تفاسیر مشخص است «. نشان خواهیم داد که همواره در گذشته[نسبت به ژاپن] نشان داده ایم
استالین مجبور بود به سرعت عقب نشینی کند. و لذا در این مورد به مقامات آذربایجان گفته بود : این یک
31 سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم ،« - جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332
1378 / ص 59
32 سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم ،« - جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332
1378 / ص 57
33 - قرارداد قوام سادچیکف و خروج ارتش شوروی از ایران در گف توگو با خسرو شاکری زن د نقل از خاطرات سناتور هنری
جَکسوُن که به هنگام اشغال سفارت آمریکا در تهران در هفته نامه تایم منتشر شد.
34 - قرارداد قوام سادچیکف و خروج ارتش شوروی از ایران در گف توگو با خسرو شاکری زند نقل از:
Walter Bedell Smith, My three Years in Moscow, New York, 1950 -- pp 51-2
دستور است و باید اجرا شود!... ما نمی توانیم جنگ دیگری را آغاز کنیم. 35 و به این ترتیب آذربایجان ایران نجات
یافته بود.
مقاوله نامه قوام-سادچیکف و پافشاری قوام برای ترفیع درجه افسران خائن!
جالب است که 16 فروردین 1325 یعنی 11 روز پس از جلسه شورای امنیت و اعلام خروج تدریجی شوروی
امضا شد. تا بر طبق آن ارتش شوروی ایران « سادچیکف » از ایران، مقاولهنامه ای بین قوام و سفیر شوروی به نام
را تخلیه کرده و قراردادی هم ظرف 7 ماه آینده برای اعطای نفت شمال به شوروی به مجلس ایران ارائه شود . 36
که برای شوروی تنها نوعی ظاهرسازی شکست بوده است. اما به احتمال قوی قوامالسلطنه تلاش داشته برای
جلب دوستی شوروی چنان اقدامی انجام دهد. و سفر او به مسکو نیز در همان راستا بوده است . چراکه وی در
سال 1323 هم اقدامات مشابهی انجام داده بود. و به هنگام ورود هیات شوروی به ریاست کافتارادزه برای اخذ
به صورت محرمانه گفتگو کرده بود. و تاکید کرده بود که « ن. بایباکُف » امتیاز نفت شمال، با یکی از آنها به نام
آنان را فریب می دهد و نفت را به ایشان نخواهد داد. و اطمینان داده بود اگر او نخست وزیر می شد، با « ساعد »
پیشنهاد های شوروی موافقت می کرد. که بعد هم مقامات نظامی و سیاسی شوروی دستور یافته بودند زمینه
سقوط کابینه ساعد را فراهم کنند. 37 که به جرات باید گفت که اگر وی در صدد گول زدن شوروی بود ، از گول
زدن آنها توسط ساعد استقبال میکرد نه آنکه در این زمینه به شوروی هشدار دهد. و حساسیت آنها را تحریک
کند. مدتی بعد هم دولت ساعد سقوط کرده و حکیمی در حدود دو ماه به نخستوزیری رسیده بود. اما دولت او
نیز دوام نیاورده و بعد قوام به قدرت رسیده بود. که دیدیم با چه روندی عمل کرده بود. به این لحاظ به احتمال
قوی وی در صدد اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی بوده است. و در عین حال به نجات آذربایجان هم علاقه -
مند بوده است. یا در بهترین حالت این احتمال وجود دارد که قوام این کار را برای پرهیز از بروز تنش هنگام
خروج ارتش شوروی انجام داده است. اما عجیب است که برخی معتقدند قوام با این اقدام آذربایجان نجات داده
است.!
همچنین در همان شرایط هم قوام اقدامات حیرتآوری داشته است. که این احتمال را تقویت می کند که
وی آماده هر اقدامی از جمله اعطای نفت شمال برای جلب دوستی شوروی بوده است . به عنوان مثال وی در
اوائل کار حتی خواهان آن شده بود تا افسرانی که به فرقه دموکرات آذربایجان پیوسته بودند، نه تنها از ارتش
35 Vlast i ) ، - قرارداد قوام سادچیکف و خروج ارتش شوروی از ایران در گف توگو با خسرو شاکری زند نقل از الدار اسماعیل اُف
1945 ، باکو، 2003 ، ص 63 ، به نقل از دستنویس خاطرات چاپ نشده اش در - حکومت و مردم، سال های 1953 (narod
بایگانی دولتی باکو، ص 23 - (ت. ا.)
36 سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم ،« - جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332
1378 / ص 60
37 به نقل از « قرارداد قوام سادچیکف و خروج ارتش شوروی از ایران » با نام « خسرو شاکری زند » - مقاله آقای
Hasanli, At the Dawn of the Cold War, . The Soviet-American Crisis over Iranian Azerbaijan,
١٩٤٦- ١٩٤١, Lanham (MD), ٢٠٠٦, p.٥١ .
اخراج نگردند که حتی ترفیع درجه هم داده شوند. 38 اما این مساله مورد مخالفت شدید شاه قرار گرفته بود . و
بعد از حمله ارتش بسیاری از آنها تیرباران شده بودند. چنانکه این مساله بعدها به صراحت در نامۀ حکیمی وزیر
دربار به قوام مطرح شده بود(هنگام اعتراض قوام به تشکیل مجلس موسسان و افزایش اختیارات شاه ) و در این
مورد به قوام نوشته بود:
"اگر این حقوق و حدود بنا به آرزوی شما تشریفاتی میبود اکنون بنيان ارتش
این کشور نيز از بيخ و بن برکنده شده بود باز مگر به خاطر ندارید که برای
ترفيع افسران خائن و فراری متجاسرین آذربایجان و اعطاء درجه آنها
چقدر پافشاری داشتيد و تنها ذات شاهانه به اتکاء همين حقوق و اختيارات
بود که صدور چنين فرامينی که اصل مسلم تشویق خادم و تنبيه خائن را به
کلی واژگون میساخت خودداری نموده و فرمودند حاضرم دستهای خود را
قطع نمایم تا اینکه به چنين خيانتی نسبت به کشور تن در دهم." ٣٩
و قوام هم در پاسخ حکیمی و دربار این مساله را تکذیب نکرد. حتی در نامه بعدی پاسخ این نامه هم کمترین
اشارهای به اصرارش برای ترفیع افسران فراری فرقه دموکرات نکرده بود. 40
همین یک نکته هم به خوبی ثابت میکند که وی چه روند فاجعهباری در آذربایجان داشته است. و ابهامات
زیادی در مورد نیت قوام ایجاد میکند. و این احتمال را بسیار تقویت میکند که وی بنا به شرایط واقعاً خواهان
اعطای نفت شمال به شوروی برای جلب دوستی آنها بوده است. چراکه ترفیع نظامیان در شرایطی که کل
انضباط ارتش را زیر پا گذاشته و مدافع شوروی شده بودند، هیچ توجیهی نخواهد داشت. تازه آن هم دو درجه
ترفیع بسیار حیرت آور است. و تشویق افسران ارزنده و فداکار معمولاً با یک درجه و در شرایط خاص خواهد بود.
اما این که کل افسران فرقه دموکرات دو درجه تشویق شوند، بسیار عجیب است. و فقط تصور گردد که یک
ستوان یک وابسته به شوروی ناگهان به درجه سرهنگی برسد. یا یک سرگرد وابسته ناگهان سرهنگ تمام شود. و
آن چه تاثیر منفی شدیدی بر کل ارتش خواهد داشت. و چه خیانت بزرگی به کشور است.
بعد از تشکیل مجلس پانزدهم هم قوام از اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی دفاع کرده بود. اما این مساله
با استناد طرح قبلی دکتر مصدق در مجلس چهاردهم، رد شده بود. به این ترتیب آذربایجان نجات داده شده و
امتیاز نفت شمال هم به شوروی اعطا نشده بود. و در هر حال باید تاکید کرد که شوروی اگر قادر بود مناطق
شمالی ایران را ببلعد، محال بود که برای امتیاز نفت شمال(ولو واقعی) آنها را تخلیه کند. و به عکس بقیه مناطق
را هم تصرف میکرد. همچنین بعید است استالین هم آنقدر ابله بوده باشد که متوجه نباشد بنا به قانونی که
دکتر مصدق به تصویب رسانده بود، اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی ناممکن است. و لذا باید گفت که خروج
آنها اجتناب ناپذیر بوده است.
38 1329 در پاسخ نامه 26 اسفند 1328 قوام در انتقاد از اقدامات شاه برای /1/ - نامه وزیر دربار ابراهیم حکیمی به قوام در 19
تشیکل مجلس موسسان و تغییر قانون اساسی/ نقل از کارنامه غنی تحولات عصر پهلوی، نوشته سید حسن امین، انتشارات دایره
المعارف ایران شناسی، چاپ اول 1383 / ص 126
39 - قلم و سیاست از استعفای رضاشاه تا سقوط مصدق، تالیف محمد علی سفری، نشر نامک، چاپ اول بهار 1371 ، ص 915 به
1328 قوام خطاب به شاه در مورد مجلس موسسان /12/ نقل از پاسخ دربار(وزیر دربار شاهنشاهی ابراهیم حکیمی) به نامه مورخ 26
40 تالیف محمد علی سفری، نشر نامک، « قلم و سیاست از استعفای رضاشاه تا سقوط مصدق » - متن کامل این نامه ها در کتاب
چاپ اول بهار 1371 ، در صفحات 911 تا 923 آمده است.
پایان کار و نجات آذربایجان
تجزیه طلبان بعد خروج ارتش شوروی از ایران ، بی پدر شد ه بودند . ارتش هم به فرماندهی رزم آرا با
سازماندهی کامل به آن منطقه اعزام شده و در 21 آذر 1325 تبریز تصرف شده و غائله آذربایجان هم به پایان
رسیده بود. و در عین حال برخوردهای شدیدی هم با تجزیه طلبان انجام شده بود. که این مساله تاثیرات منفی
شدیدی در آنجا به جای گذاشته بود. و باید تاکید کرد که در آن مقطع باز هم این امکان وجود داشت که با
آرامش و مصالحه از مردم رفع شکایت گردد. اما نه دربار و نه ارتش و نه قوام سیاست درستی در پیش نگرفته
بودند. و این نیز آخرین مرحله اشتباه در بحران آذربایجان بود. البته ظاهراً خود قوام در ابتدا خواهان برخورد
شدید نبوده است. چنانکه بعدها در نامهای به شاه یادآوری کرده بود که وقتی غارت مردم شروع شده با تلگراف
رمز از خود رفع مسئولیت کرده است. 41 و حتی در ابتدا در اقدامی حیرتآور خواهان ترفیع درجه افسران فراری
به آذربایجان شده بود. اما بعداً او نیز هیچ اقدام مناسبی در جهت کاهش خشونت به عمل نیاورد . و حداقل در
برابر اقدامات شدید ارتش، سکوت و وقتگذرانی کرده بود. و تا حدود یک سال بعد از تصرف آذربایجان یعنی تا
18 آذر 1326 نیز کماکان به عنوان نخستوزیر باقی مانده بود. 42 و باز هم اقدام مناسبی برای رفع شکایت مردم
آذربایجان انجام نداده بود. که این نیز آخرین مرحله اشتباهات او در مساله آذربایجان بوده است. حال آنکه دکتر
مصدق همواره خواهان آن بود که از مردم آن خطه رفع شکایت گردد.
خلاصه بحث در مورد نجات آذربایجان
مشکلات آذربایجان در درجه اول به دلیل سیاستهای غلط هیات حاکمه ایران بود . و اگر در آن زمان به
نظرات دکتر مصدق در مورد تائید اعتبارنامه پیشهوری و ماندن او در تهران ، توجه می شد ، آن بحران هرگز
حداقل به آن شکل بروز نمیکرد. همچنین نارضایتیهای قومی ناشی از سیاستهای پان فارسیسم رضاخانی هم
ریشه بخش مهمی از آن مشکلات بوده است. در هنگام بحران هم دکتر مصدق بهترین راه را ارائه کرده و در
درجه اول خواهان رفع شکایت از مردم شده بود. و بعد هم تاکید کرده بود که تنها راه نجات ایران شکای ت به
سازمان ملل متحد است. و با نامهنگاری دکتر مصدق خطاب به حکیمی نخستوزیر ، شکایت ایران در سازمان
ملل متحد مطرح شده بود. و جلسات اولیه هم برای آن تشکیل شده بود. اما بعد قوام به نخستوزیری رسیده و
شکایت ایران راکد شده بود. و قوام تلاش کرد که با سفر به مسکو و امتیازدهی مشکل را حل کند . که هیچ
سودی نداشت. تا آنکه آمریکا وارد عمل شده و در این زمینه به شوروی اخطار داده بود. و در عین حال به قوام
هم جهت شکایت به سازمان ملل فشار آورده بود. و با فشار آمریکا شکایت ایران در سازمان ملل متحد مطرح
شده بود. آمریکا هم اولتیماتومی جهت بازگشت نیروهای نظامی به ایران برای شوروی ارسال کرده بود. و ترومن
حتی شوروی را به استفاده از بمب اتمی تهدید کرده بود. در نتیجه استالین به سرعت آذربایجان را تخلیه کرده
41 - نامه 25 خرداد 1329 قوام در پاسخ شاه / نقل از کارنامه غنی تحولات عصر پهلوی، نوشته سید حسن امین، انتشارات دایره
المعارف ایران شناسی، چاپ اول 1383 / ص 132
42 - روزشمار تاریخ ایران، از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج اول، دکتر باقر عاقلی، نشر نامک، تهران 1384 ، چاپ هفتم/ص 410
بود. و با این تفاسیر مشخص است که نجات آذربایجان هرگز به دلیل اقدامات قوامالسلطنه و قول نفت شمال یا
سفر او به مسکو و... نبوده است. و دلیل اصلی آن دخالت آمریکا بوده است. همچنین بعد از خروج ارتش شوروی
هم روش دولت و ارتش بسیار غلط بود. و با برخورد شدید نظامی خاطره بدی ایجاد شده بود. لذا به جرات باید
گفت که روش قوام در مورد آذربایجان از ابتدا تا انتها با اشتباهات فراوانی همراه بوده است . اما در تمام آن
مقاطع بهترین رهنمودها را دکتر مصدق ارائه کرده بود. که متاسفانه به سخنان او توجهی نشده بود. و در کلیات
بحث هم باید تاکید کرد که دخالت آمریکا عامل نجات آذربایجان بوده است.
رویکرد قوام السلطنه نسبت به آزادی و قانون مشروطه
خدمت دیگری که از قوام ذکر میشود، آن است که نویسنده فرمان مشروطه بوده است. این هم به دلیل
خدمت او در دربار در آن زمان و خط زیبایش بوده است. که همین از جانب برخی به عنوان دلیل مشروطه خواه
بودن وی ذکر میگردد. بعد هم نتیجه میگیرند که اگر وی قدرت داشت ، نظام مشروطه را پیاده کرده و در
نتیجه کودتای 28 مرداد و انقلاب بهمن 57 رخ نمیداد. و ایران به یک کشور دموکراتیک تبدیل میشد. که اوج
سادهانگاری یا غرض گویندگان است. چراکه به جرات باید گفت قوامالسلطنه یکی از خائنترین افراد به آزادی و
مشروطه در ایران بوده است. و به سرعت آزادی و حق انتخاب مردم را از بین برده و این خیانت غیر قابل بخشش
است.
توضیح آنکه با برکناری رضاشاه مقداری آزادی در کشور ایجاد شده بود. انتخابات مجلس چهاردهم هم در
تهران با آزادی برگزار شده و دکتر مصدق هم نماینده اول تهران شده بود. اما بعد قوام با سوءاستفاده از بحران
آذربایجان، مدت طولانی انتخابات مجلس را برگزار نکرد. و بعد هم انتخابات مجلس پانزدهم را به کمک ارتش با
تقلبات گسترده برگزار کرده بود. تا جائیکه حتی مانع راهیابی دکتر مصدق هم به مجلس شد. که این خیانت به
منزله آغاز تشکیل مجالس کاملاً انتصابی(نه انتخابی) بعد از شهریور 1320 بود. و گناهی غیر قابل بخشش است .
و شاه هم بعداً به همان سبک عمل کرده بود. و بعداً در انتخابات مجلس شانزدهم تنها با مبارزات شدید ملیون
مقداری آزادی ایجاد شده و ملیون به مجلس راه یافته بودند. همین هم به خوبی ثابت میکند که قوام السلطنه
دشمن شدید آزادی و مشروطه بوده است.
وی حتی در کابینه اولش بعد از شهریور 1320 هم(مرداد تا بهمن 1321 ه.خ) با حمایت انگلیس خواهان
انحلال مجلس شده 43 و از شاه هم چنین درخواستی کرده بود. و عجبا که در آن شرایط چنان اختیاراتی حتی به
صورت ظاهری هم به شاه اعطاء نشده بود. 44 و قوام مشابه این درخواست را در 30 تیر 1331 هم داشته است.
43 1320 ، فخرالدین عظیمی، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، نشر آسیم، - - بحران دموکراسی در ایران 1332
چاپ سوم 1387 / ص 126
44 - قلم و سیاست از استعفای رضاشاه تا سقوط مصدق، تالیف محمد علی سفری، نشر نامک، چاپ اول بهار 1371 ، ص 914
نوع برخورد قوام با بحث نفت و اقدامات وی قبل از 30 تیر
به جرات باید گفت که هدف از تمام این مقدمهچینیها و آسمان و ریسمان به هم بافتنه ا، تنها آن است
که بتوانند مهرهای در برابر دکتر مصدق علم کنند. و مثلاً بگویند که بهتر بود قیام 30 تیر شکست میخورد . تا
قوامالسلطنه مشکل نفت را حل میکرد و کودتای 28 مرداد و انقلاب بهمن 57 رخ نمیدادند. اما به جرات باید
گفت اگر او به قدرت میرسید، به طور کامل در جهت منافع انگلیس گام بر میداشت. چراکه او نه با دربار رابطه
خوبی داشت و نه دارای پشتیبانی مردمی بود. و لذا تنها راه او تمسک به اربابان غربی بوده است.
قبل از ادامه بحث باید به این نکته اشاره کرد که قوام بعد از خاتمه کار آذربایجان اقدام خاصی برای احقاق
حقوق ایران در مساله نفت تداشته است. سهل است حتی بعد از او هم دولت های حکیمی و هژیر کلاً در
گس - » چارچوب امتیازنامۀ نامناسب قبلی مذاکره کرده بودند 45 بعد هم در سراسر دوران مبارزه ملیون با لایحه
و ملی شدن نفت و ...، قوام کمترین اقدامی علیه انگلیس انجام نداده بود. که همین به خوبی نشان « گلشائیان
میدهد قوام خود را با انگلیس درگیر نکرده و برای حقوق نفتی ایران مبارزه نکرده بود . و سهل است به طور
منطقی این نتیجه عاید خواهد شد که وی در آن دوران بایستی در راستای منافع اربابان غربی گام بر میداشت .
که نمونه روشن آن در زمان دولت دکتر مصدق مشاهده میگردد.
قوامالسلطنه تلاش برای رسیدن به نخست وزیری را از حدود خرداد 1330 و دو ماه بعد از نخست وزیری
دکتر مصدق، به کمک انگلیس شروع کرده بود. و از طریق یک رابط به رئیس گروه پارلمانی لندن حزب کارگر
بود که برای این کار 1 میلیون لیره پول طلب می کرد . و « شفیعا » پیام فرستاده بود. رابط او هم تاجری به نام
مدعی شده بود که قوام قادر است از طریق تحریک قبایل عرب جنوب و اعمال نفوذ بر تعدادی از نمایندگان
مجلس و سناتورها، جانشین خوبی برای دکتر مصدق باشد. 46 که همین یک سند به خودی خود گویا است که
وی چگونه در صدد بوده کشور را به آشوب بکشاند. و ابعاد این خیانت بی نیاز از بحث است. البته در آن هنگام
انگلیس روی سیدضیا نظر داشت و تلاش قوام به جائی نرسیده بود. و وزارت خارجه انگلیس صریحاً گفته بود که
ما پول خود را روی اسب دیگری شرط بندی کردهایم. 47 تا آنکه چرچیل بر سر کار آمده بود. و باز هم شفیعا به
اقدامات خود ادامه داد. اما این بار 2 میلیون لیره طلب کرده بود. البته وزارت خارجه مقداری به شفیعا بدبین
در سفارت انگلیس در « زیهنر » بود. و فکر میکرد او در صدد پر کردن جیب خود است. اما در همان حال دکتر
تهران که وظیفهاش سرنگون کردن دکتر مصدق بود، نظر مثبتی به قوام پیدا کرده بود. 48 بعد هم قوام از واسطه
تراشی دست برداشته و به طور مستقیم با مقامات انگلیسی تماس برقرار کرده بود . و در نهایت وزارت خارجه
45 - خواب آشفته نفت- دکتر مصدق و نهضت ملی ایران، محمد علی موحد،نشر کارنامه، ج 1، چاپ دوم زمستان 1384 / ص 78
46 - نفت، قدرت و اصول، ملی شدن نفت ایران و پیامدهای آن، مصطفی عِلْمْ ، ترجمۀ غلامحسین صالحیار، انتشارات اطلاعات،
371 وزارت خارجه انگلیس . پیش نویس جرج راجرز از / تهران چاپ اول 1371 / ص 371 به نقل از سند شمارۀ 91565
مذاکراتش با شفیعا 21 ژوئن 1951
47 - نفت، قدرت و اصول، ملی شدن نفت ایران و پیامدهای آن، مصطفی عِلْمْ ، ترجمۀ غلامحسین صالحیار، انتشارات اطلاعات،
371 وزارت خارجه انگلیس. / تهران چاپ اول 1371 / ص 371 به نقل از سند شمارۀ 91559
48 - نفت، قدرت و اصول، ملی شدن نفت ایران و پیامدهای آن، مصطفی عِلْمْ ، ترجمۀ غلامحسین صالحیار، انتشارات اطلا عات،
تهران چاپ اول 1371 / ص 372
کاردار سفارت خود در تهران دستور داده بود به قوام « میدلتون » انگلیس در اواخر دسامبر 1951 (دی 1330 ) به
بگوید: اگر او بخواهد نخست وزیر شود، در مورد پیدا کردن راه حل مناسب در مساله نفت مورد پشتیبانی خواهد
بود. 49 و به مرور هم این اقدامات و تماسها ادامه داشتند. و مقامات انگلیس هم نظر مساعدی به قدرت گرفتن او
داشتند. چنانکه میدلتون کاردار سفارت انگلیس در تهران در مورد او گزارش داده بود که قوام استاد دو دوزه
بازی کردن است. و اگر روی کار بیاید بهترین مساعی خود را به کار خواهد بست تا با ما به توافقی دست یابد . 50
مدتی پس از این تماسها هم قوام به اروپا رفته و به طور مستقیم با مقامات انگلیس تماس برقرار کرده بود . و
طنز ماجرا اینجاست که بدانیم او در ملاقاتهایش تلاش کرده بود که انگلیس را به برچیدن سلسله پهلوی و
را هم به نزد مقامات « حمید قاجار » جایگزینی قاجار ترغیب کند. و به این منظور حتی یک شاهزاده قاجار به نام
انگلیس برده و درخواست کرده بود تا او را به پادشاهی ایران برسانند!. 51 و لازم به ذکر است که او از قدیم هم
روابط خوبی با محمد رضا پهلوی نداشت. اما بعد از بازگشت به ایران تحت فشار انگلیس مجبور به بهبود روابط با
دربار شده بود. ولی شاه به درستی به کسانی به سان قوام و رزمآرا هرگز خوشبین نبود. و به شرافت دکتر مصدق
بسیار بیش از آنها اطمینان داشته است.
به هر روی این اقدامات ادامه داشتند. تا آنکه چند ماه بعد دکتر مصدق با استعفایش در 25 تیر 1331 همه
را غافلگیر کرد. و این بار بخشی از نمایندگان وابسته مجلس به قوام ابراز تمایل کرده و او را به نخست وزیری
انتخاب کردند. که مشخص است با چه زمینهسازی بوده است. و شواهد دلالت بر آن دارند که شاه هم نظر
مساعدی به وی نداشته است.
قوامالسلطنه هم بعد از نخستوزیری به سرعت در صدد سرکوب مخالفان برآمده بود. اعلامیه تندی هم علیه
نیروهای مذهبی صادر کرد. همچنین وی از گذشته هم با آیتالله کاشانی مشکل داشت . و یک بار او را تبعید
کرده بود. و به این لحاظ آیتالله کاشانی هم به شدت به مقابله با وی پرداخته بود. البته کاشانی نظر نامساعدی
به دکتر مصدق هم داشت. و مدتی قبل حتی در مورد جانشینی او هم با مقامات دربار مذاکره کرده بود . اما در
آن شرایط به ناچار قاطعانه در برابر قوام ایستاده بود. و این در حالی بود که دکتر مصدق هم هیچ کمکی از وی
نخواسته بود. لذا بحث کسانی که مدعی هستند این کار سبب دخالت دین در سیاست شده و ... بسیار بی پایه
است. و کاشانی بنا به مسائل خودش با قوام مبارزه کرده بود. و چون در آن شرایط کسی بجز دکتر مصدق نامزد
نخستوزیری نبوده، از او حمایت کرده بود. بعد هم با قیام گسترده مردم در 30 تیر 1331 قوام مجبور به استعفا
شده بود. البته قوام حتی به کاشانی هم پیشنهاد داده بود شش وزیر را انتخاب کند. اما کاری از پیش نبرده و به
دلیل عدم درک سیاسی به سرعت شکست خورده و خانه نشین شده بود.
49 - نفت، قدرت و اصول، ملی شدن نفت ایران و پیامدهای آن، مصطفی عِلْمْ ، ترجمۀ غلامحسین صالحیار، انتشارات اطلاعات،
تهران چاپ اول 1371 / ص 373
50 - نفت، قدرت و اصول، ملی شدن نفت ایران و پیامدهای آن، مصطفی عِلْمْ ، ترجمۀ غلامحسین صالحیار، انتشارات اطلاعات،
تهران چاپ اول 1371 / ص 373
51 - نفت، قدرت و اصول، ملی شدن نفت ایران و پیامدهای آن، مصطفی عِلْمْ ، ترجمۀ غلامحسین صالحیار، انتشارات اطلاعات،
تهران چاپ اول 1371 / ص 375
قوام السلطنه عامل تقویت و تحریک فدائیان اسلام
معتقد به جدائی دین از سیاست ) )« سکولار » طنز جالب دیگری هم در کارنامۀ این سیاستمدار به اصطلاح
مدعیان وجود دارد. و آن این است که اولین و مهمترین ترور فدائیان اسلام توسط باند نواب صفوی یعنی ترور
در 20 اسفند 1324 در دوران نخست وزیری و اوج قدرت همین آقای قوام السلطنه « احمد کسروی » مرحوم
انجام گرفته بود. اما بعد قاتلان در دولت قوام از زندان آزاد شدند. که همین به خوبی نشان میدهد که دربار و
قوام چه رویکردی در این مورد داشتهاند. و لذا جا دارد که قوام و دربار را عامل تقویت و تحریک فدائیان اسلام
بدانیم. چراکه همین آدمکشی در روز روشن و آزاد شدن موجب گستاخی بیشتر آنها شده بود . و گناه قوام در
این میان غیر قابل بخشش است. و این در حالی است که دکتر مصدق هرگز چنین اقداماتی نداشت . و از اوائل
دولتش در برابر آنها ایستاده بود.
همچنین اشاره به این نکته هم لازم است که بعد از استعفای قوام، برخی به تحریک مظفر بقائی کرمانی
شروع به دشمنی شدید با قوام کرده و قصد کشتن او را داشتند. اما دکتر مصدق مانع این امر شده و دستور
حفاظت از قوام را صادر کرده بود. و هرگز هم نظر مساعدی به طرح ضبط اموال قوام و ... نداشت . 52 و تا حد
ممکن به او کمک کرده بود. و به جرات باید گفت اگر اقدامات دکتر مصدق نبود، در آن جو هیجانی به طور قطع
قوام کشته میشد. ضمناً باید اشاره شود که بقائی قبل از قیام 30 تیر هم به طور محرمانه با قوام رابطه برقرار
کرده بود. 53 و به احتمال قوی دلیل اصلی تلاش بقائی برای قتل قوام نیز در جهت مکتوم ماندن این مساله بوده
است. اما برخی این مساله را نیز متوجه دکتر مصدق میکنند.
حزب توده در قیام ملی 30 تیر
آخرین حربه مخالفان در مورد دکتر مصدق و تخطئه قیام 30 تیر هم آن است که حزب توده در آن قیام
نقش داشته و مشابه این کار را در انقلاب بهمن 57 هم تکرار کرده است. حال آنکه اولاً چنین نبوده و حزب
توده همیشه ضد دکتر مصدق بوده است. و در آن ماجرا تنها بخشی از اعضای حزب توده در اواخر کار به ابتکار
شخصی وارد عمل شده بودند. در ثانی اگر هم چنان بوده هیچ ربطی به دکتر مصدق نداشته چرا که او هرگز نه
از روحانیون و نه از حزب توده و ...، برای قیام 30 تیر کمک نخواسته بود. و اسناد روشنی از جمله سرمقاله های
روزنامههای وابسته به حزب هم در مورد دشمنی این حزب با دکتر مصدق قبل و بعد از 30 تیر 1331 وجود
دارند. که به این لحاظ پرداختن بیشتر به آن ضرورتی نخواهد داشت.
حاوی « در تیررس حادثه » با عنوان « حمید شوکت » در خاتمه اشاره به این نکته لازم است که کتاب آقای
مصدق کم و بیش در همه » دروغهای فراوانی در مورد دکتر مصدق است. به عنوان مثال وی مدعی است که
عرصه ها شکست خورده بود و بدون کودتا نیز ماندنی نبود. آزادی و استقلال و حق حاکمیتی که او خود را منجی
52 - اسرار قتل رزمآرا، محمد ترکمان، موسسۀ خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول 1370 ، ص 396
53 1329 ، خاطرات مسعود حجازی، انتشارات نیلوفر، چاپ اول تابستان 1375 / ص 47 تا 49 - - رویدادها و داوری 1339
اما به این پاسخ نمیدهد که در این صورت چه شد که شاه و « آن می دانست، فاقد طرح و برنامه ای هدفمند بود
آمریکا ننگ چنین کودتائی را بر خود خریدند. که هنوز هم اثر منفی آن ادامه دارد. و چرا مدتی صبر نکردند تا
خود او ناتوان شده و سقوط کند. و به عکس باید گفت که آنها از اول همین امید را داشتند. اما همواره شکست
خوردند. و در نتیجه شاه را با فشار شدید وادار به کودتا کرده بودند. همچنین برنامه دقیق دکتر مصدق هم پیاده
کردن درست قانون اساسی مترقی مشروطه برای احیای استقلال و آزادی ایران بوده است . که باید گفت اگر
پیاده کردن قانون برنامه نیست، دیگر جای بحثی وجود ندارد. بگذریم که موفقیتهای بزرگ دکتر مصدق در
ملی کردن نفت، راه اندازی صنایع نفت و شکستن محاصره نفتی کشور، ملی کردن شیلات، برچیدن بانک
شاهنشاهی، پیاده کردن اقتصاد بدون نفت و ... مورد تائید عمده مخالفان او هم قرار دارند. و مشخص است که
تمام مشکل حضرات با قیام 30 تیر از آنجا ناشی میگردد که دکتر مصدق بعد از 30 تیر برای اولین بار قانون
اساسی مشروطه را به طور کامل اجرا کرده و اختیار نیروهای مسلح را به دست دولت داده بود . و دموکراسی در
ایران پیاده شده بود. و این مساله برای پهلویچیان که همیشه به ارتش تکیه داشتند، به منزله مرگ بوده است .
و لذا این همه دروغ را هم برای همان منظور به هم میبافند.
خلاصه کلام در مورد قوامالسلطنه و تقابل او با دکتر مصدق
-1 قوام در ماجرای آذربایجان هرگز یک نقش مهم و سازنده نداشت. نجات آذربایجان به دلیل ارجاع مساله
به شورای امینت سازمان ملل متحد و دخالت آمریکا بود. که شکایت اولیه به سازمان ملل هم در ز مان
حکیمی و با تلاش دکتر مصدق انجام شده بود. اما قوام مدتی آن را راکد گذاشته بود و لذا در این
زمینه کارنامه خوبی ندارد.
-2 قوامالسلطنه دشمن مشروطه و آزادی ایران بوده است. و به شدت به دنبال تقلب در انتخابات بوده است.
لذا نگارش فرمان مشروطه توسط او هیچ ارزشی برایش نخواهد آورد.
-3 قوام در بحث نفت هرگز از منافع ایران دفاع نکرده بود . و هرگز در برابر لایحه گس -گلشائیان و ...
اقدامی نکرده بود. به محض تشکیل دولت دکتر مصدق هم در صدد توطئه علیه دولت ملی و اخذ پول
از انگلیس بود. و توانسته بود موافقت انگلیس را با نخستوزیریاش جلب کند.
-4 طنزهای جالبی هم در کارنامۀ قوامالسلطنه وجود دارد. از جمله آنکه وی از مقامات انگلیس خواسته بود
سلسله قاجار را به ایران بازگردانند. و به این منظور یک شاهزاده قاجار را هم به آنها معرفی کرده بود.
-5 قوام به کمک دربار عامل مهم تحریک و تقویت فدائیان اسلام بوده است. چراکه احمد کسروی در دوران
دولت قوام توسط فدائیان اسلام ترور شده بود. و این نخستین ترور فدائیان اسلام بوده است . اما در
همان دولت با تائید دربار آنها عفو شده بودند. که این اقدام توجیهی ندارد. و عجبا که عده ای در صدد
هستند که قوام را مظهر سکولاریسم معرفی کنند.
-6 حزب توده در قیام 30 تیر و قبل و بعد از آن حمایتی از دکتر مصدق نداشته و اگر هم موردی بوده
گناه دکتر مصدق نیست چرا که وی از آنها کمک نخواسته بود. به طور مشابه دکتر مصدق هرگز هم از
کاشانی کمک نخواسته بود. و او به دلیل مخالفت با قوام به مبارزه پرداخته بود.
-7 اما در خاتمۀ باید انصاف داد که کارنامه قوام بهتر و پاکتر از پهلوی است. ولیکن برجسته کردن قوام یا
هر سیاستمدار غیر دموکرات دیگر در برابر دکتر مصدق که سمبل آزادی است، هرگز نتیجه ای نخواهد
داشت. چراکه برای فردای ایران چیزی جز یک نظام جمهوری دموکراتیک متصور نخواهد بود . و این
تلاشهای ورشکستگان سیاسی برای تخریب وجهۀ دکتر مصدق در راستای تبلیغ نظام پادشاهی ارثی و
یا دیکتاتوری دینی، ره به جائی نخواهد برد. و اگر هم دکتر مصدق لجوج ترین و بدترین سیاستمدا ر
تاریخ معاصر ایران و قوام یا پهلوی بزرگترین آنها باشد، باز تاثیری در بحث دموکراسی و نفی نظام ارثی
نخواهد داشت.
hamosaieb@yahoo.com