۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

“ام القرای” جهان اسلام، مادری فقیر ، بچه معلولش را با فرغون به مدرسه می برد نوشته شده در ژوئن 15, 2011 به وسیله‌ی jahanezanan


جهان زن ـ آنجه که در زیر آورده می شود، نوشته ما نیست. نوشته یک سایت به اصطلاح ضد انقلاب هم نیست. نوشته ی سایتی قانونی و مجوز دار در خود ایران است. آش آنقدر شور شده که خان هم فهمیده. فقر فراگیر، حالا دیگر قابل کتمان نیست. دزدی های میلیاردی نیز به هم چنین. بچاپ بچاپ و بذل و بخشش اموال عمومی میان خودی ها هم که جای خود دارد. نویسنده سعی کرده که این نهاد و یا آن نهاد را مسئول بداند. اما باید گفت : برادر! خانه از پای بست ویران است! کل سیستم بر بی عدالتی استوار است. بر زور استوار است. بر بی قانونی استوار است. بر بی حقوقی شهروندانش استوار است. شاید این انتقاد، بتواند دردی از این مادر دوا کند، اما بر میلیون مادر فقیر دیگر چه خواهد رفت. مادرانی که نام و عکس شان به روزنامه ها هم نمی رسد. آری به میمنت حاکمیت مطلق ولایت فقیه، ایران مستقر بر دریای نفت و گاز، در دره ی فقر و بدبختی و ستم و زورگوئی حاکمان نفس می کشد. اما این وضعیت ماندگار نیست. نمی تواند پایدار بماند. آن روز دیر نیست!
پول کودک معلول روی فرغون ، در جیب دختران دم بخت جزیره كومور و فوتبالیست های طلبکار وطنی!
مجلس و دولت هم که نقش تماشاچی را بازی می کنند
واقعاً شرم آور نیست در کشوری که مسوولانش دغدغه فقرای تاجیکستان و دختران دم بخت کومور و یتیمان عراق و معلولان جمهوری آذربایجان و … را دارند ، مادری فقیر ، بچه معلولش را با فرغون به مدرسه ببرد و بیاورد و آقایان ، بعد از رسانه ای شدن موضوع ، تنها یک تراول 50 هزار تومانی بیندازند جلوی آنها و بعد هم مصاحبه کنند و آمارهای کذایی دهند که بله ما برای محرومان چنین و چنان می کنیم!

عصرایران ؛ جعفر محمدی - صبح امروز ، در  مسیر منزل تا به دفتر کار را با رادیو جوان ، گریستم ، اشک امانم را بریده بود ، از زندگی بیزار شده بودم و هر چه نفرین بلد بودم ، در دلم نثار مسوولانی کردم که خوب پست می گیرند ، خوب سفر می روند ، خوب جلسه می گذارند ، خوب پاراف می کنند ، خوب کت و شلوار می پوشند ، خوب مصاحبه می کنند و البته خیلی خوب هم حقوق و حق مأموریت و اضافه کار و حق مدیریت و پاداش و … می گیرند و صد البته خیرشان هم به هیچ بنی بشری نمی رسد.کودک معلول کرمانشاهی
خبری که صبح امروز مرا به تلخی زهر مبدل کرد ، این بود: در استان کرمانشاه ، مادری فرزند معلول خود را هر روز ، بر روی فرغون به مدرسه ای که چهار کیلومتر با خانه استیجاریشان فاصله دارد می برد و می آورد ؛ صاحبخانه هم جوابشان کرده و در همین هفته ، باید خانه را تخلیه کنند. البته خبر و فیلمش را حدود 20 روز پیش تلویزیون پخش کرد ، اما نه به عنوان خبری در باره فقر و تبعیض که به عنوان خبری درباره مهر مادری و این که مادر یعنی عشق و ایثار! رادیو جوان هم گویا آن را به طور جدی پیگیری کرده بود و در پی آن ، مسوولان استان تنها کاری که آن هم بعد از رسانه ای شدن ماجرا و درآمدن اشک ملت انجام داده اند این بود: رفته اند خانه این کودک معلول و 50 هزار تومان داده اند و برگشته اند ؛ واقعاً خسته نباشند!
آنچه اشک آدمی را در می اورد ، نه فقط وضع نامناسب این خانواده ، که برخورد حقیرانه مسوولان در این خصوص است.
حتی تصورش هم برای ما سخت است: مادری رنجور ، هر روز کودک معلول خود را در فرغون می گذارد و چهار کیلومتر می کوبد و می رود تا بچه را به مدرسه برساند و بعد از ظهر هم همین مسیر را با فرغون خالی می رود تا بچه علیل اش را بازگرداند و تازه در این گیر و دار ، صاحبخانه هم جوابشان کرده و … !
آدم واقعاً می ماند که در این کشور ، نهادهایی مانند بهزیستی و کمیته امداد چه کار می کنند؟ مسوولان کشوری و استانی مگر مسوولیتی مهم تر از رسیدگی به حال محرومان دارند؟
به خدا سوگند حال و روز این خانواده فقیر کرمانشاهی ، در قیاس با بسیاری از خانواده های دیگر که حتی محتاج نان شب شان هم هستند و آن یک فرغون را هم ندارند ، بسیار بهتر و شاهانه است!
واقعاً شرم آور نیست در کشوری که مسوولانش دغدغه فقرای تاجیکستان و دختران دم بخت کومور و یتیمان عراق و معلولان جمهوری آذربایجان و … را دارند ، مادری فقیر ، بچه معلولش را با فرغون به مدرسه ببرد و بیاورد و آقایان ، بعد از رسانه ای شدن موضوع ، تنها یک تراول 50 هزار تومانی بیندازند جلوی آنها و بعد هم مصاحبه کنند و آمارهای کذایی دهند که بله ما برای محرومان چنین و چنان می کنیم!
بهزیستی این وسط چه کاره است؟ اگر رسیدگی به حال معلولان ، مخصوصاً کودکان معصوم معلول و فقیر وظیفه بهزیستی نیست ، پس وظیفه کیست؟
کمیته امداد پول هایی که هر روز از مردم می گیرد چه می کند؟ منکر زحمات و کارهای مثبتی که تاکنون انجام داده اند نیستم ولی در برابر ثروت و امکاناتی که دارند و کمک هایی که از مردم می گیرند و پول نفت مملکت که باید صرف فقرزدایی شود ، آیا وضعیت کنونی کشور قابل قبول است؟
آیا اگر کمیته امداد امام خمینی (ره) به جای تهیه جهیزیه برای دختران فقیر جزیره “آنژروان” كشور كومور ، به این مادر فقیر کرمانشاهی و کودک معلولش و امثال این ها کمک می کرد ، فقرای مملکت خودمان حال و روز بهتری نداشتند؟
به این آمار که خود کمیته امداد به عنوان بخشی از عملکردش در سایت خود قرار داده نگاه کنید:
فعالیت های کمیته امداد در کشور آفریقایی کومور:
-افتتاح دفتر نمايندگي در جزيره آنژروان كشور كومور
ـ برگزاري ميزگرد تخصصي هم انديشي در مورد آفريقا با همكاري وزارت امور خارجه
(واقعاً معلوم نیست برگزاری میزگرد تخصصی درباره آفریقا چه ربطی به کمیته امداد دارد؟)

- آغاز فعاليت احداث مسكن براي دختران يتيم در آستانه ازدواج در كشور كومور
- تحت پوشش قرار دادن 320 روستا در کومور
- در پايان سال 1388 تعداد 555 خانوار با جمعيت 2987 نفر شامل ايتام، معلولان و بيماران را بصورت دائمي مورد حمايت كميته­ امداد كشور كومور قرار داشته است . مجموعه كمكهاي پرداختي به مددجويان و هزينه هاي اداري و عملياتي كميته امداد كشور كومور در سال 1388 مبلغ 5 ميليارد ريال معادل 499352 دلار بوده است .
فعالیت های کمیته امداد در تاجیکستان:
-رفع مشكل مسكن محرومان تاجیک: نسبت به ترميم و تعمير و بازسازي 320 واحد منزل مسكوني اقدام شده است كه  85844  دلار هزينه دربرداشته است.
-در پايان سال 88 تعداد 6264 خانوار با جمعيت 24226  نفر از ايتام، بي‎سرپرستان، معلولان‌، ازكارافتادگان و سالمندان مورد حمايت ‌كميته‌هاي امداد امام خميني ‌(ره‌) اين كشور قرار داشته‌اند كه اكثريت آنها از خانوادهاي بي‎سرپرست و مهاجرين مسلمان مي باشند. ضمن اينكه تعدادي از خانواده‌هاي ‌روس تبار هم از حمايتهاي اين نهاد برخوردارند.
-يكي ديگر از خدمات كميته امداد امام خميني در اين كشور كمك به امر ازدواج و تهيه جهيزيه براي نوعروسان مي‌باشد . در اين راستا طي سال 1388  مبلغ 295469 ساماني(واحد پول تاجیکستان) جهت تهيه جهيزيه  نوعروسان هزينه شده است‌.
- داير نمودن مطب در داخل ساختمان كميته امداد شهر دوشنبه و بكارگيري دو نفر پزشك زن‌، عقد قرارداد با بزرگترين بيمارستان دوشنبه‌، يك پزشك عمومي و يك پزشك متخصص‌ و معالجه 14896  نفر مددجو با هزینه سالانه52541  دلار در سال 88 .
فعالیت های کمیته امداد در جمهوری آذربایجان:
-تعداد واحدهاي كميته امداد امام خميني در جمهوري آذربايجان 55 واحد شامل 1 اداره كل مستقر در شهر باكو، 4 شاخه اصلي (در شهرهاي باكو، لنكران، گويچاي و گنجه)، 16 كارگاه آموزشي، 19 شعبه توزيع، 5 واحد فرهنگي، 5 واحد درماني و 5 واحد ديگر مي‌باشد. كميته امداد در اين كشور تعداد 464 شهر و روستا را تحت پوشش قرار داده است.
- مجموع كمكهاي پرداختي به مددجويان و هزينه‌هاي اداري و عملياتي كميته‌هاي امداد جمهوري آذربايجان در سال 1388 هـ .ش‎ مبلغ 53/1 ميليون منات جديد (معادل 1738657 دلار، معادل 8/16 ميليارد ريال) بوده ‎است.
- ميزان كمكهاي كالايي به مددجويان موردحمايت طي سال 1388 شامل 48302  بطري روغن ، 862 بسته ماكاروني، 3/9 تن برنج‌، 6/6 تن گوشت، 5/174 تن آرد، 4/24 تن قند و شكر، 107 بسته چاي، 100 تخته فرش، 100 دستگاه يخچال و 500  ميز و صندلي .
فعالیت های کمیته امداد در افغانستان:
-  ميزان كالاهاي تحويلي به مددجويان موردحمايت طي سال 1388 شامل 1/976 تن مواد خوراكي نظير برنج 2/170 تن، قند و شكر 7/52 تن، ماكاروني 5/39 تن، روغن 1/106 تن  و آرد 6/607 تن بوده است‌. علاوه بر اين تعداد 458 عدد كيف، 1819 متر مربع موكت‌، 144 دستگاه اجاق گاز، 3/123 هزار قلم لوازم‌التحرير، 8/82 هزار قوطي پودر شوينده، 1492 دست پوشاك، 117 جفت كفش و 143 قلم ساير لوازم خانگي از ديگر كمكهاي ايـن نهـاد بـه مـددجـويـان مورد حمايت مي‌باشد.
مجموع‌كمكهاي پرداختي به مددجويان و هزينه عملياتي كميته امداد امام خميني(ره‌) افغانستان در سال 1388  معادل 1667762 دلار بوده است.

-  داير نمودن مطب درشهر كابل و ارئاه خدمات درمانی با هزینه ای معادل 30035 دلار .
- كمك به امر ازدواج و تهيه جهيزيه براي نوعروسان با صرف 110854 دلار .
- تحت پوشش قرار دادن 10050 نفر دانش آموز با هزینه ای معادل 109474 دلار .
* * *
البته آنچه خواندید ، فقط بخشی از کمک ها در تعدادی از کشورها و فقط در طول سال 88 بوده است و الا رقم کمک هایی که از جیب ملت ایران به سمت کشورهای دیگر سرازیر می شود بسیار بیشتر از اینهاست.
البته کمک به نیازمندان ، فارغ از ملیت و دین و مذهب ، امری پسندیده است اما وقتی در داخل کشورمان هستند کسانی که برای معالجه کودکشان ، حاضرند اعضای بدنشان را بفروشند یا وقتی زنان ناگزیر به تن فروشی می شوند و کودکان در چهار راه ها اسپند دود می کنند ، آیا رواست چراغ خانه را به بیرون خانه ببریم؟!
بدبختی مملکت اما یکی دو تا که نیست! ای کاش فقط همین مشکل را داشتیم اما فساد و تبعیض و بی عدالتی ، خیلی عمیق تر از این هاست ؛ همین چند روز اخیر را ببینید که فصل نقل و انتقال باشگاه های فوتبال است و بازیکنان و مربیان بسیاری داد و قال شان به هوا رفته که تعیین سقف قرارداد یعنی چه ؟ و معترض اند که چرا نباید حقوق سالانه شان از 350 میلیون تومان بیشتر نباشد(ماهی 29 میلیون تومان!) ، تازه این 350 میلیون تومان جدا از مزایای دیگری مانند 70 میلیون تومان پاداش و … است.
به خداسوگند دردآور و زجر دهنده است که در کشوری ، بازیکن تازه به دوران رسیده ای که نه اخلاق دارد ، نه تحصیلات و نه شایستگی و نه … ، سالی یک میلیارد تومان از بیت المال بگیرد و هر روز با ماشن آخرین مدلش ، عکس بگیرد و در روزنامه های ورزشی چاپ کند و آه از نهاد جوانانی که لنگ 5 میلیون تومان برای ازدواج هستند در آورد و درست در همان حال ، مادری هر روز ، کودک معلولش را با فرغون به مدرسه ببرد و بیاورد!
اگر از آن مادر  بپرسند که آیا راضی هستی پولی که تو و کودک معصومت هم در آن سهم دارید را به فلان بازیکن فوتبال بدهیم تا بتواند ماشین بی ام و خود را به بنز تبدیل کند ، چه خواهد گفت؟
مسوولانی که پول آن مادر و کودک را مثل گوشت قربانی بین چند فوتبالیست پخش می کنند و لابد خودشان هم سهمی از آن دارند ، چگونه می توانند در چشمان معصوم آن کودک در حالی که روی فرغون قرار دارد ، نگاه کنند؟ قبر و قیامتی هم که برای آقایان نیست!
نمایندگان مجلس و دولتمردان ما هم که گویا نه می بینند و نه می شنوند ؛ انگار نه انگار که جلوی چشم ملت ، دهها میلیارد تومان از پول ملت را بین چند جوان پا به توپ ، مانند غنائم جنگی به دست آمده از کفار حربی ، تقسیم می کنند!
بله ! وقتی در کشوری ، از مردم اعانه جمع می کنند و به فقرای آن سوی دریاها می دهند ، وقتی تازه به دوران رسیده های فوتبالیست ، پول ملت را در ارقام میلیاردی می گیرند و دو قورت و نیم شان هم باقی است ، وقتی فلان مسوول دولتی ، به خود اجازه می دهد بدون حتی عقد قرارداد ، 5 میلیارد تومان به یک شرکت خلق الساعه بدهد تا رئیسش بعد از چند روز راهی واشنگتن شود و به ریش ملت ایرن بخندد ، وقتی پرونده میلیاردی سوء استفاده مالی در بیمه ایران ، به دلیل نفوذ دولتی آقایان ، مسکوت بماند و رئیس جمهور هم مانع محاکمه متهمان مالی آن شود ، وقتی پول هایی که آقایان جابجا می کنند ، در ارقامی است که حتی شهرام جزایری هم شوکه می شود  و … معلوم است که در این کشور ، بانوی مستمند کرمانشاهی ، که مانند همه مادرها ، عاشق کودک معلولش هست ، مجبور می شود  هر روز 16 کیلومتر ، را با فرغون راه برود و کودکش را به مدرسه برساند و برگرداند… گریه دیگر مجال نمی دهد ؛ امان از روزی که آه مظلوم دامنگیر شود!
بعد از تحریر:
مسوولان استان کرمانشاه ، یا هرچه سریعتر به داد این کودک معلول و خانواده اش برسند یا ناتوانی خودشان را اعلام کنند تا عصرایران به کمک خوانندگانش ، گرهی از مشکلات این کودک و مادرش را باز کند. اگر نمی توانند یا نمی خواهند ، خودمان آنقدر عرضه داریم به داد هموطنانمان برسیم.

هیچ نظری موجود نیست: