۱۳۸۶ بهمن ۱۱, پنجشنبه

دو نامه از قاضی داگلاس به دکتر مصدق و کورش شهباز»برگردان از حمید اکبری

بعنوان یک استاد ایرانی دانشگاه در تبعید، این برگردان را تقدیم به دانشجوی جانباخته سنندجی، آقای ابراهیم لطف اللهی می نمایم. امیدوارم روزی در ایرانی آزاد و دموکراتیک به یادبود وی و سایر دانشجویان شهید راه آزادی و دموکراسی ایران به رایگان در خدمت دانشجویان کردستان و سایر مناطق ایران باشم.)

ویلیام داگلاس، قاضی مشهور دیوان عالی آمریکا، از دوستداران پابرجای مردم ایران بود و از حقوق آنها آشکارا دفاع می کرد. او معتقد بود که «ایرانیان از نظر روحیه پیوند خویشاوندی نزدیک با آمریکایی ها دارند». او دارای دوستان ایرانی زیادی بود و نسبت به نخست وزیر ایران، دکتر مصدق، احترام و دوستی داشت. در پاییز سال ۱۹۵۱ (۱۳۳۰) در خلال سفر دکتر مصدق به آمریکا بدفعات با وی دیدار کرد و از جمله در روز ۵ نوامبر میزبان شخصی دکتر مصدق در بازدید او از محل دیوان عالی ایالات متحده آمریکا بود. پس از سرنگونی مصدق، قاضی داگلاس اظهار داشت: «وقتی که مصدق و ایرانیان دست به اصلاحات پایه ای زدند، ما احساس خطر کردیم و با انگلیسی ها همدست شدیم و مصدق را نابود کردیم. ما موفق شدیم ولی از آنروز نام آمریکا در خاورمیانه افتخار آمیز نبوده است». قاضی داگلاس در سال ۱۹۸۰ در سن ۸۲ سالگی در گذشت.

برگردان های زیر از انگلیسی از کتاب «نامه های داگلاس» به کوشش ملوین یوروفسکی صورت گرفته است.
(ناشر: آدلر و آدلر، بتسدا، مریلند، ۱۹۸۷)


«قاضی ویلیام داگلاس برای ۳۶ سال - که رکورد محسوب می شود - در دیوان عالی آمریکا قضاوت کرد. در تمامی این سالها، قاضی داگلاس به عنوان طرفدار سرسخت محیط زیست، جهانگرد خستگی ناپذیر، و مردی با دوستان بی شمار در مقامات بالای دولتی و در محافل امور مالی و حقوقی بود و نیز چهره ای جنجال بر انگیز شناخته می شد. خصوصیات او که شامل درستی، کنجکاوی شگرف ذهنی و دامنه وسیع زمینه های مورد علاقه اش بود، اتخاذ سکوت در مسایل غیر حقوقی را برای قاضی داگلاس غیر ممکن می ساخت. بعنوان لیبرالی تزلزل ناپذیر، احتمالا او بیش از هر قاضی دیگری در قرن بیستم از حقوق فردی دفاع کرده است. او دارای دشمنان زیادی بود که اغلب وی را تهدید به اعلام جرم ومحاکمه می کردند».

«نامه به دکتر محمد مصدق»

۱۵ نوامبر ۱۹۵۱

آقای نخست وزیر گرامی،
مایلم پیش از آنکه شما آمریکا را ترک نمایید، مطلبی را به عرض برسانم. من اطمینان دارم که سفر شما [به آمریکا]بسیار ارزشمند بوده و موجب حسن نیت میان آمریکا و ایران است. ممکن است که سرمقاله امروز صبح در «واشنگتن پست»* شما را مأیوس کرده باشد. آن سر مقاله منعکس کننده نظر انگلیسی ها در مورد ایران است و به باور من نظر آمریکایی ها را نمایندگی نمی کند. من مطمئنم که مردم و همچنین مقامات آمریکا در نتیجه سفر شما متوجه مسایل بزرگی که برای کشورتان مطرح است شده اند.
شاید در این هنگام عزیمت، نومیدی به قلب شما رخنه کرده باشد. اما [بر اثر سفر شما] کارهای بسیار خوبی صورت گرفته است. من فکر می کنم که احساسات اکثریت مردم آمریکا به سود مردم بزرگوار شما بیشتر و بیشتر می شود و در مقابل سیاست کریه و آزمندانه انگلستان زیر نظر دولت چرچیل - همانگونه که من و شما به آن پی برده ایم - برای همگان عیان می شود.

* اشاره به سرمقاله ای در روزنامه «واشنگتن پست» علیه مصدق است که به سخنرانی مصدق در باشگاه ملی مطبوعات برای تکرار اتهامات علیه شرکت نفت ایران و انگلیس بجای طرح سیاست های مدرنیزه کردن ایران، ایراد گرفته بود.


«نامه به کورش شهباز»*
دوم نوامبر ۱۹۵۲

شهباز گرامیم،
... من به هر طریقی که بتوانم در راه پیشبرد اهداف ایران [در مبارزه با استعمار] و رهبر بسی بزرگوارش، مصدق، تلاش کرده ام. وقتی که او در واشنگتن دی سی بود، بدفعات ایشان را دیدم و بسیار تحت تاثیر واقع شدم. هم اکنون من مشغول ساختن فیلمی در باره ایران هستم که در کانال های تلویزیون به نمایش گذارده می شود. بخش هایی از این فیلم را خودم در طی سفرهایم به ایران برداشتم و بخش هایی از فیلم دیگران است. این فیلم اساساً در برگیرنده موضوع اصلی کتاب من „سرزمین های غریب و مردمان مهربان)) است...
به اعلیحضرت [محمد رضا شاه پهلوی] بگویید که بسیار مسرور خواهم بود که به هر وسیله ای برای پخش اطلاعات مربوط به برنامه تقسیم اراضی ایشان همکاری نمایم. شاید نوشتن مقاله ای بوسیله ایشان کار لازم است. و اگر ایشان ترجیح بدهند، خوشحال خواهم شد که اینکار را خودم بر عهده گیرم، مشروط آنکه اسناد لازم با ترجمه انگلیسی را بهمراه عکس های مربوط برایم ارسال دارند. و یا اگر اعلیحضرت ترجیح دهند، این امکان برای من وجود دارد که در ماه ژوئن برای چند هفته ای به ایران سفر نمایم و با اشخاص وارد گفتگو کنم و با تهیه عکس های اضافی، مقاله را بنویسم.
در ارتباط با این موضوع، امکاناً به اعلیحضرت بفرمایید که فیلمی که در باره ایران در دست تهیه دارم ارزش آموزشی و تبلیغاتی بسزایی بسود اهداف و منافع ایران** خواهد داشت و شاید هنگامی که به ایران سفر کنم بتوانیم که فیلم مستندی هم در زمینه برنامه جالب و الهام بخش تقسیم اراضی [اعلیحضرت] تهیه نماییم.


* ویلیام داگلاس کورش شهباز را در یکی از سفرهای پیشینش به ایران شناخته بود و واسطه شغلی برای او در سفارت آمریکا در ایران شده بود.

**یادداشت مترجم: منظور مبارزه ملت ایران به رهبری دکتر مصدق برای رهایی از سیاست های استعماری دولت بریتانیا و اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت ایران است. از لحن این نامه بر می آید که قاضی داگلاس متوجه حساسیت محمد رضا شاه به آوازه جهانی دکتر مصدق در مبارزه اش برای احقاق حقوق ایران است و می کوشد که با طرح و اهمیت دادن به برنامه تقسیم اراضی پادشاه از میزان این حساسیت بکاهد و ارادت خود به وی را ابراز دارد
.

۱۳۸۶ بهمن ۶, شنبه

اسلام رقيب جدي آمريكا نيست

آينده آمريكا از نگاه رئيس شوراي روابط خارجي
.اشاره: ريچارد هاس، رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا از جولاي 2003 است. اين شورا، نهادي مستقل و بي‌طرف است. هاس تاكنون حدود ده كتاب درباره سياست خارجي آمريكا به نگارش درآورده و از ژانويه 2001 تا سال 2003 مدير طراحي سياست وزارت امور خارجه آمريكا و يكي از مشاوران اصلي كالين پاول بوده است.
وي همچنين سمت تعيين كننده سياست آمريكا درباره آينده افغانستان را داشته و ارشدترين نماينده آمريكا براي حمايت از روند صلح ايرلند شمالي بود و به خاطر تلاش‌هايش، مدال افتخار وزارت امور خارج را دريافت كرده است.
از سال 1989 تا 1993 هاس، مشاور ويژه بوش و مدير برنامه‌هاي خاور نزديك و امور آسياي جنوبي شوراي امنيت ملي آمريكا بود. وي در سال 1991 به خاطر تلاش‌هايش در جريان عمليات‌هاي سپر صحرا و طوفان صحرا مدال شهروند درجه يك رياست جمهوري آمريكا را دريافت كرد.
وي در دانشگاه‌ها و سازمان‌هاي گوناگون بين‌المللي و معتبر، عهده‌دار سمت‌هاي متعددي بوده و در سال 1951 در بروكلين نيويورك متولد شد و هم‌اكنون به همراه همسر و دو فرزندش در نيويورك زندگي مي‌كند.گفت‌وگو با ريچارد هاس، رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا درباره بزرگترين چالش‌هاي رئيس‌جمهور آينده آمريكا و نحوه پرداختن به آنها از نظر وي انجام شده؛ «هاس» بر اين باور است، به رغم اين‌كه سلطه آمريكا بر جهان رو به افول است، نفوذ گسترده آمريكا همچنان ادامه خواهد يافت.
پرسش: رئيس‌جمهور آينده آمريكا با چه چيزهايي روبه‌روست؟
ريچارد هاس: ايده خاورميانه بزرگ دربردارنده چالش‌هاي بزرگي نيز خواهد بود كه هم آمريكا و هم جهان را درگير خود خواهد كرد كه اين امر محدود به رئيس‌جمهور ما نبوده و رؤساي جمهوري و نخست وزيران متعددي را به خود مشغول خواهد كرد.
آمريكا مدت‌هاست پرنفوذترين كشور دنيا جداي از جوانب نظامي است، اما در سال‌هاي اخير برتري آن در خاورميانه با افول چشمگيري روبه‌رو بوده است. ما شاهد تولد دوره جديدي در خاورميانه هستيم كه چندان براي ما جذاب نيست، چرا كه مشكلات زيادي را براي ما و براي خود منطقه در پي
خواهد داشت.

۱۳۸۶ دی ۲۵, سه‌شنبه

سهم ما از خزر؟ - متن کامل قرارداد 1921 ایران و شوروی

عصرایرانمتن کامل قرارداد 1921 ایران و شورویسهم ما از خزر؟- در روزهای اخیر ، بحث بر سر سه ایران از دریای خزر ، بالا گرفته است ؛ در یک سو ، کسانی قرار دارند که می گویند سهم ایران از خزر ، 50 درصد است و در مقابل ، گروهی دیگر می گویند طبق قواعد بین المللی ( و نه اراده یک طرفه ما) سهم ایران حدود 20 در صد خواهد بود. نکته جالب ماجرا نیز اینجاست که هر دو گروه به قرارداد 1921 اشاره می کنند که بین ایران و روسیه منعقد شده است . البته گاه از قرار داد 1940 نیز سخن به میان می آید که البته در این قرارداد ، بیشترمسائل بازرگانی و گمرکی مطرح است و سخنی از تقسیم دریا در آن نیست . عصرایران (asriran.com) برای مشخص شدن واقعیت ، قرارداد 1921 را که مورد استناد طرفین دعواست را از آرشیو تاریخ معاصر ایران استخراج کرده و متن کامل آن را منتشر می کند. بررسی های حقوقی بر روی این قرارداد نشان می دهد که در آن ، صرفاً درباره حق مساوی دو کشور ایران و شوروی در خصوص کشتیرانی در خزر توافق شده و متاسفانه برغم ان که پس از اضمحلال روسیه تزاری ، شرایط مناسبی برای چانه زنی ایران وجود داشت ، مذاکره کنندگان وقت ایرانی ، وارد موضوع تقسیم بستر دریا( که موضوع اختلافی فعلی است ) نشده اند . به هر حال متن کامل این قرارداد می تواند مشخص کننده واقعیت باشد و ما را از درافتادن به وادی افراط یا تفریط برحذر دارد ، چه آنکه در روابط بین الملل ، این ما نیستیم که تصمیم نهایی را می گیریم بلکه هنجارهایی از قبیل معاهدات بین المللی ، غالب بر اراده یک جانبه کشورها هستند . متن کامل قرار داد 1921 که در مسکو منعقد شده ، به شرح زیر است دنباله مقاله
دنباله مقاله

۱۳۸۶ دی ۱۲, چهارشنبه

آرشیو بریتانیا - 1977 : افزایش بی اعتمادی شاه به آمریکا



بی بی سی ، مجید تفرشی، پژوهشگر تاریخ معاصر : سیاست و روابط خارجی ایران در سال ۱۹۷۷ از محورهای اصلی اسناد تازه آزاد شده در آرشیو ملی بریتانیا درباره ایران بود.سر آنتونی پارسونز، سفیر کبیر وقت بریتانیا در تهران، در یک گزارش تفصیلی محرمانه به تاریخ ۳۰ مارس ۱۹۷۷ به بررسی سیاست خارجی ایران و روابط بین المللی این کشور پرداخت. سفیر بریتانیا در گزارش خود تاکید کرد که در ایران، همچون گذشته، این تنها نظر شاه است که در سیاست خارجی مطرح است و همه تصمیم های مهم خارجی توسط شخص وی گرفته می شود و مقامات ایرانی صرفا مجری دستورهای شاه هستند. پارسونز بر این باور بود که شاه و بسیاری از تحصیل کردگان ایرانی نسبت به جایگاه و نقش کشور خود در جهان اغراق می کنند: "بسیاری از تحصیل کردگان ایرانی، از جمله خود شاه، دچار عقده خود کم بینی درباره نقش ایران در جهان هستند که ناشی از تحقیر در نیمه اول قرن [بیستم] است و ترس از خارجی ها و ملی گرایی منفی در رفتار آنها عیان است." با این ترسیم منفی از پس زمینه ها و انگیزه ها، سفیر بریتانیا نگاه مثبتی به سیاست خارجی شاه داشت: "من باور ندارم که ملاحظات احساسی و غیرمنطقی تاثیر قابل ملاحظه ای بر تصمیم های سیاست خارجی شاه داشته باشند. کارنامه او در این مورد عملگرا و محتاط است و ریشه در شناخت مراکز خطر برای اهداف وی، توسعه اقتصادی ایران و تداوم رژیم پهلوی دارد." بر اساس این گزارش، شاه همواره معتقد بود که حکومت شوروی مترصد گسترش مرزهای جنوبی خود است. در مقابل، شاه نیز "با اتخاذ سیاستی ماهرانه"، ضمن بسته نگاه داشتن گارد خود، به گسترش روابط تجاری و اقتصادی با مسکو ادامه می داد. با این همه به نوشته پارسونز، "شاه باور نداشت که اتحاد جماهیر شوروی در اندیشه حمله مستقیم به ایران است، ولی ایران باید این مساله را همواره مورد نظر قرار داده و خود را قوی نگاه دارد تا امکان چنین امری را از بین ببرد … او همچنین معتقد به وجود خطر غیر مستقیم روسیه برای ایران بر اساس نفوذ در افغانستان و عراق است." در زمینه خلیج فارس، سفیر بریتانیا سیاست خارجی شاه را مبتنی بر تضمین امنیت فیزیکی استخراج نفت از منطقه توسط ایران می داند که کل اقتصاد ایران به آن متکی بود. با این وجود شاه دیدگاه خاص حود را درباره همسایگان عربش در منطقه داشت: "در ظاهر روابط ایران با دولت های کوچک تر خلیج [فارس] خوب است، اگرچه شاه فکر می کند برخی از آنان درباره خطر بالقوه رشد نیروهای افراطی داخلی با بی توجهی برخورد می کنند." به گمان پارسونز، در زمینه روابط ایران با عربستان سعودی، که شاه بر اهمیت آن بر حفظ ثبات منطقه واقف بود، وی سعی داشت تا این روابط را تا حد امکان از رقابت های نفتی دو کشور بر سر بهای نفت جدا نگاه دارد. در بخش دیگری از این گزارش تفصیلی یک بار دیگر نسبت به دغده شاه نسبت به نفوذ طرفداران شوروی ابراز نگرانی شده بود. به گواهی اسناد تازه آزاد شده، طی سال های اخیر و از ابتدای وقوع کودتای داوود خان علیه محمد ظاهر شاه در افغانستان، همواره شاه یا دیگر سیاستمداران ایرانی نسبت به خطر روز افزون شوروی در افغانستان ابراز نگرانی کرده و این دغدغه را به آمریکا و بریتانیا منتقل می کردند، ولی مقامات لندن و واشنگتن تا آستانه کودتای نورمحمد تره کی و چپ گرایان متمایل به شوروی در افغانستان در سال ۱۹۷۹، ضمن بی توجهی به این هشدارها، آن را بی اساس و نشانه ای از پارانوییای دائمی و فزاینده شاه نسبت به خطر شوروی می دانستند. بر اساس همین دیدگاه بود که به نوشته پارسونز "با وجود اعطای کمک ۷۰۰ میلیون دلاری اقتصادی از سوی ایران به افغانستان، روابط دو کشور پیشرفت اندکی کرده بود و به دلیل احیا بحث آب رورخانه هلمند [هیرمند]، که از افغانستان سرچشمه گرفته و به ایران سرازیر می شود، حتی بدتر هم شده بود." به نوشته پارسونز از نظر شاه، اگرچه پیمان نظامی منطقه ای سنتو نقش کوچکی در عرصه بین المللی داشت، ولی نشانگر و تضمین کننده ائتلاف رسمی و ساختار استراتژیک روابط وی با غرب بود. در رابطه با مساله کردها و عراق پارسونز عنوان کرد که شاه بر این باور بود که با امضای قرارداد الجزایر در مارس ۱۹۷۵ و رها کردن حمایت از کردهای عراقی، موفق شده از وابستگی حکومت عراق به شوروی بکاهد. در مورد روابط با غرب و رهبران اروپا و آمریکا پارسونز معتقد بود که شاه باور و فلسفه خاص خود را دارد: "روابط با غرب به عنوان سیاست تعادل متقابل ایران در برابر خطر شوروی باقی مانده است. ولی ایرانی ها از این هم عمیق تر می شوند. شاه فکر می کند ایرانیان از نظر نژادی مردمانی با ریشه هند و اروپایی هستند که به مراتب به اروپای غربی نزدیکتر از همسایگان عرب سامی خود هستند … شاه معتقد است که دمکراسی غربی در حال رسیدن به دوره فرسایش، دوره فقدان انضباط نفس و نداشتن حس انگیزه ای است که ابتکارهای سیاسی را به کمونیست ها واگذار کرده است. شاه معتقد است سیاستمداران در هر دو سوی اقیانوس آرام در طول یک دهه گذشته به طرز وحشتناکی خود را تن پرور نشان داده اند." به نوشته پارسونز، این گونه انتقادهای شاه به سیاست های غربی و اهمیت راهبردی و منطقه ای ایران بود که او را مصمم می کرد ضمن نزدیک نگاه داشتن هر چه بیشتر خود به غرب وابستگی خود را به آن در حداقل نگاه دارد. در ادامه این گزارش، محور روابط ایران و آمریکا مساله امنیت ذکر شده است. با این همه شاه در رابطه با جیمی کارتر رئیس جمهور جدید آمریکا چندان مطمئن نبود: "در حال حاضر شاه به روابط خود با دولت کارتر مطمئن نیست. شاه می داند که ایران می تواند در برابر تاکید رئیس جمهور آمریکا بر حقوق بشر دچار ضعف شود و نگران است که این مساله بر سیاست صادرات جنگ افزار از سوی واشنگتن تاثیرگذار باشد." سفیر بریتانیا در تهران در ادامه گزارش خود این پرسش را مطرح می کند که واکنش غرب به سیاست های شاه چگونه باید باشد؟ پارسونز همچنین در بررسی چالش های عمده غرب برای تعیین سیاست راهبردی اش در قبال ایران بر سه محور عمده تاکید می کند: سیاست های نفتی شاه به عنوان "عقاب اوپک"، تعیین تکلیف سیاست های تسلیحاتی غرب در برابر مساله حقوق بشر در ایران، و لزوم تصمیم گیری در برابر اتهام سیاست جمع آوری سلاح توسط شاه به انگیزه توسعه طلبی یا بی ثبات کردن منطقه. در سال ۱۹۷۷ نیز با وجود پایان یافتن جنگ داخلی و شکست شورشیان مارکسیست ظفار، نیروهای مسلح ایرانی خاک عمان را ترک نکردند. این خواسته ای بود که با وجود بروز مشکلاتی برای ایران، هم کشورهای غربی و هم دولت عمان بر انجام آن تاکید داشتند و دولت ایران نیز آن را در راستای سیاست منطقه ای و راهبردی خود می دید. چارلز تردول، سفیر وقت بریتانیا در سازمان ملل متحد، در گزارشی محرمانه به تاریخ ۲۸ ژوئن، ضمن انتقال محتوای گفتگوی خصوصی خود با مهرداد خوانساری، دبیر اول هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل، به بررسی مساله حضور نظامی ایران در عمان پرداخت. به گفته خوانساری که ملاقات به درخواست او صورت گرفته بود، این نگرانی وجود داشت که با خروج اجباری دیر یا زود نیروهای مسلح ایرانی از خاک عمان، ایرانی ها دریابند که با این عقب نشینی خود مطلقا کمکی به عمانی ها نکرده اند، هر چند که تاکنون نیز ایران جایزه ای، مثلا تجاری، برای این امداد رسانی نظامی به عمان دریافت نکرده اند. خوانساری این سوال را مطرح کرده بود که اگر ایران به عمان کمک نکرده بود، آیا در غیاب نیروهای ایرانی، واقعا دولت عربستان، با توجه به مناقشه مرزی بین عمان و عربستان، قادر به چنین تاثیر گذاری سیاسی و یاری رسانی به دولت مسقط در برابر شورشیان ظفار بود؟ این دیپلمات ایرانی ضمن تایید بر اهمیت اقدام نظامی ایران در خمایت از سلطنت عمان در راستای حفظ منافع و ثبات منطقه، نگرانی خود را از بی توجهی قدرت های غربی به این اقدام ایران و تبعات خروج ایران از عمان مطرح کرد. تردول با رد نگرانی خوانساری عنوان کرده بود لشکرکشی ایران به عمان در عین حال این که کمک به آن کشور محسوب می شد کمک به امنیت و ثبات منطقه، خود ایران و به طور کلی غرب در جهت از بین بردن یک شورش مسلحانه بود. خوانساری از تردول پرسیده بود که آیا واقعا جمهوری دمکراتیک خلق یمن از خروج نیروهای مسلح بریتانیا و ایران از عمان برای عادی سازی روابط خود با عمان به عنوان پیش شرط نام برده است؟ تردول با طفره رفتن از پاسخ گویی صریح گفت بهبود روابط مسقط با عدن یک واقعیت انکار نشدنی است. اگرچه تعداد کمی نیروی ایرانی در عمان باقی مانده اند، ولی یمنی ها بدشان نمی آید در صحنه داخلی از خروج ایرانی ها به عنوان پیروزی کوچکی در مذاکرات خود با عمان یاد کنند. با این وجود به گفته تردول، مساله روالط عمان و جمهوری خلق یمن پیچیده تر از آن است که حضور یا عدم حضور نیروهای خارجی در آن تاثیرگذاری چندانی داشته باشد. گفتنی است تردول که سال گذشته درگذشت، یکی از ۵۰ دیپلمات ارشد بریتانیایی بود که در اواخر آوریل سال ۲۰۰۴ و به مناسبت اولین سالگرد اشغال عراق با انتشار نامه سرگشاده ای به نخست وزیر وقت بریتانیا از وی خواستند تا از نفوذ خود استفاده کرده و سیاست آمریکا در قبال خاورمیانه را تغییر دهد و یا از سیاست های کنونی واشنگتن در خاور میانه فاصله بگیرد. یکی از مشکلات پنهان و در عین حال دردسر آفرین سیاست خارجی ایران در سال ۱۹۷۷، وجود روابط سیاسی و اقتصادی بین آن کشور با رژیم نژاد پرست آفریقای جنوبی و احتمال برقراری آن با رودزیا (زیمبابوه فعلی) بود که مورد تحریم اکثریت جامعه بین المللی بودند. این مساله در دیدار روز ۱۴ مارس شاه و هویدا نخست وزیر با دیوید اوئن وزیر خارجه بریتانیا در کاخ نیاوران به صورت تلویحی و گذرا و در دیدارهای مکرر پارسونز با شاه و دیگر مقامات ایرانی به صراحت مورد بحث قرار گرفت. همچون مقوله حقوق بشر، در زمینه روابط ایران با آفریقای جنوبی و رودزیا نیز لندن، همانند واشنگتن، از یک سو می خواست تا آشکارا علیه تعهدات بین المللی رفتار نکند و از سوی دیگر هیچ اقدامی در جهت ناراحت کردن شاه و خدشه دار نمودن روابط ایران و بریتانیا برندارد. طبیعی بود که توجه کامل به این دو ملاحظه و رعایت کامل هر دو همواره برای بریتانیایی ها میسر نبود. منابع مختلف درباره روابط اقتصادی و سیاسی آشکار و نهان ایران و آفریقای جنوبی تحت تحریم مطالبی انتشار داده اند، ولی به گفته یک دیپلمات حکومت سابق ایران، رابطه با رودزیا امری بود که بسیاری از مقامات ایرانی نیز از آن مطلع نبودند. با این همه، یک گزارش سری مبسوط وزارت خارجه بریتانیا، به تاریخ ششم اوت، نشانگر مشارکت اقتصادی حکومت ایران در زمینه ساخت و ساز و شهرک سازی در رودزیا به واسطه شرکت های ثبت شده در آفریقای جنوبی بود. ظاهرا پی دبلیو بوتا نخست وزیر آفریقای جنوبی ایران را به سرمایه گذاری در رودزیا ترغیب کرده بود، ولی ایران با توجه به مشکلات بین المللی در انجام آن تردیدهایی داشت. بر اساس اسناد موجود نخست وزیر آفریقای جنوبی، دولت ایران را تشویق کرده بود تا از حربه اقتصادی و نفت استفاده کرده و اروپا و آمریکا را در مورد همکاری خود با حکومت های پرتوریا و سالیسبوری ساکت و برکنار نگاه دارد. شاه در یکی از دیدارهای خود با پارسونز ضمن ابراز نگرانی از آینده رودزیا، تلویحا جوشوآ نکومو، یکی از رهبران سیاه پوستان رودزیا، را به رابرت موگابه، شریک و متحد سیاسی وی، ترجیح داده و از موگابه به عنوان یک "مارکسیست روستایی" یاد کرد. شاه همچنین ائتلاف نکومو و موگابه را "ازدواجی مصلحتی" خطاب کرده بود که موقتی و کوتاه مدت خواهد بود. پیش بینی ای که مدت کوتاهی پس از روی کار آمدن دولت سیاهان در سالیسبوری (هراره) پایتخت زیمباوه و غلبه گروه موگابه دقیقا به وقوع پیوست. مساله همکاری های پنهان حکومت ایران با رژیم های آپارتاید آفریقای جنوبی و احتمالا رودزیا، در روزنامه بریتانیایی فایننشال تایمز و توسط یک خبرنگار قدیمی به نام رابرت گراهام افشا شده بود. گراهام یکی از فعال ترین روزنامه نگاران منتقد حوزه ایران در بریتانیا بود که تقریبا در همین ایام کتابی انتقادی و پر سر و صدا علیه حکومت پهلوی با عنوان "ایران: سراب قدرت" نوشت که بعدها به زبان فارسی نیز ترجمه و منتشر شد. برخورد مماشات جویانه بریتانیا و آمریکا با ایران دارای ارتباط با حکومت های نژاد پرست آفریقای همواره در رسانه های خبری غربی به عنوان نمونه ای از سیاست های دوگانه لندن و واشنگتن در قبال تهران تلقی مZ ش