اول بگذارید تایید کنم که بله، من هم بدم نمی آید ای میل های بقیه را بخوانم، مثل همه. در نتیجه چرخیدن در مدارک فاش شده از سوی ویکی لیکس برایم بسیار جالب بود. ولی این که در میان این مطالب و پیام های دیپلماتیک چه گفته شده، این مسئله دیگری است. پیامی که می دهد خیلی رک و صریح است و قدرت آمریکا رو به افول است. بگذارید از محتوای این پیام ها شروع کنیم. به نظرم فهمیدم مسئله چیست: عربستان سعودی و دیگر کشورهای منطقه از آمریکا می خواهد سر مار را قطع کرده و فعالیت های اتمی ایران را نابود کنند. با این کار منطقه را از شر خطر ایران خلاص می کنند ولی به شکل عمومی به مردم کوچه و خیابان می پیوندند و به عمو سام و شیطان بزرگ فحش می دهند و بر خلاف حمله آمریکا به ایران حرف می زنند. علت این که ملت عرب از ما (آمریکا) بدشان می آیند و از ما هراس دارند، به دلیل خلاصی از ایرانی ها نیست. این یک مسئله را با آغوش باز می پذیرند، مشکل آنها، رهبران غیرانتخابی آنها است که آمریکا از آنها حم ایت می کند و آنها را در قدرت نگه می دارد. حواستان به من هست؟ در لابلای این مدارک می بینیم در حالی که سعودی ها از آمریکا می خواهند به برنامه اتمی ایران پایان دهد، همین سعودی ها تامین کننده مالی شبه نظامیان سنی و اسلامگرا و طالبان در پاکستان و افغانستان هستند که در قالب انجمن خیریه، مدرسه و مسجد به کشتار و ترور مشغول شده اند و آنهم با پول نفتی که به آمریکا می فروشند. اما فکر نکنید آمریکا هیچ متحدی هم ندارد. احمد ضیا مسعود، معاون رییس جمهوری افغانستان در سال های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹ که حالا در دبی زندگی می کند و به گفته این اسناد، یک بار در گمرک با ۵۲ میلیارد دلار پول نقد گیر افتاده است. آمریکا مجبور است با پرداخت پول � �ه این افراد دو چهره، یکی از چهره های این افراد را برای آمریکا، آن هم در محافل خصوصی و عمومی نگه دارد. هنوز حواستان به من هست که؟ بله، این ها مثلا متحدان ما هستند. کسانی که هیچ رتبه اخلاقی مورد تایید ما را ندارند. باشد. حالا این سعودی ها، اعراب خلیج فارس و افغانستان و پاکستان به ما می گویند که «ما شاید خیلی هم خوب و عالی نباشیم ولی کسانی که شما می خواهید جای ما را با آنها عوض کنید، از ما خیلی بدترند. طالبان و القاعده یک چهره دارند آنها در محافل عمومی و خصوصی یک چیز می گویند: از آمریکا متنفر هستند.» این درست است البته. اما اگر ما فقط رژیم های بد را مورد حمایت قرار دهیم آن هم به دلیل این که دنباله روی ما هستند، چرا کاری برای اصلاح آنها نمی کنیم؟ همین نکته ما را به پیام خیلی از این مبادلات دیپلماتیک و فاش شده می رساند: آمریکا قدرت چانه زنی را از دست داده است. آمریکا در خاورمیانه قدرت چانه زنی را از دست داده چون به نفت معتاد شده است. ما معتادیم و آنها ما را هدایت می کنند و یک معتاد هیچ وقت به ساقی خود نمی تواند چیزی بگوید یا حرف حقیقت را بر زبان آورد. وقتی ما ماهانه ۲۸ میلیارد دلار نفت وارد می کنیم نمی توانیم به سعودی ها بگوییم: ما می دانیم کسانی که دنبال جای شما هستند از شما خیلی بدترند، اما چرا ما باید بین ضعف حکمرانی و فساد مالی و اداری شما و وحشیگری و طاقت ناپذیری آنها، یکی را انتخاب کنیم؟ ما با رژیم هایی همسو شده ایم که درست است که در خانه با القاعده مبارزه می کنند، اما از پول ما استفاده می کنند تا مدارس و رهبران و مساجد عقیدتی را تقویت کنند و کتاب هایی در حمایت از القاعده چاپ کنند و از توانایی برای القاعده و در خارج از مرزهای عربستان استفاده کنند. ما توانایی چانه زنی با چین بر سر کره شمالی � �ا هم از دست داده ایم و قدرت مبارزه با ارزش مصنوعی واحد پولی چین را هم نداریم چون به بازار اعتباری چین مدیون هستیم. ژئوپولتیک همه اش فقط و فقط درباره چانه زنی است. ما نمی توانیم در خارج از مرزهای آمریکا امن باشیم مگر این که اول در خانه خود را اصلاح کنیم. اما سیاست و بازی های سیاسی اجازه نمی دهد این دو نقطه به هم متصل شوند. حالا فکر کنید اگر ما (آمریکا) در حال گذار به سمت انرژی الکتریکی و برق اتمی و گاز طبیعی و انرژی خورشیدی بودیم، گفت وگوهای ما با مقامات عربستان سعودی چگونه بود؟ می توانستیم به آنها بگوییم اگر بفهمیم فقط یک دلار از پول های عربستان سعودی قرار است به خرج طالبان برسد، دیگر این وظیفه خودشان است که در مقابل ایران از خودشان محافظت کنند. فکرش را بکنید گفت وگوی ما با چین چطور بود اگر جمع آوری پول و سرمایه در ۳۰ سال گذشته این طور نبود و دیگر چین ۹۰۰ میلیارد دلار ذخایر ارزی خزانه داری آمریکا را در اختیار نداشت و هنوز محتاج فناوری و اقتصاد آمریکا بود. دیگر به آنها التماس نمی کردیم که ارزش پول خود را واقعی نگه دارند و نگذارند کره شمالی موشک های خود را از فرودگاه پکن به ایران بفرستد. و فکر کنید چقدر ارزش چانه زنی و فشار روی ایران زیاد بود اگر نفت بشکه ای ۲۰ دلار بود و نه قیمت ۸۰ دلار امروزی و اگر نفت ارزان بود، چقدر ملاهای دیکتاتور ایران به ورشکستگی افتاده بودند؟ پنجاه سال پیش، جهان به راهی دیگر شکل می گرفت و ارزش ها متفاوت بود چون آمریکا قدرت این را داشت که آن ارزش ها را پایه گذاری کند. ما به دلیل اعتیاد دوگانه خود به نفت خاورمیانه و اعتبار مالی چین، به تدریج آن را از دست دادیم و اسناد ویکی لیکس نشان می دهد چگونه فقط باید سردرآخور کنیم و هیچ کاری از دستمان برنیاید. من از برخی از این مشکلات باخبرم، مثل این که چه سخت است با یک دولت ناکارآمد و حکومت شکست خورده در پاکستان که از قضا بمب اتمی هم دارد، روبرو شد و قطع اعتیاد به نفت و یا بازار اعتباری به حل آنها کمکی نمی کند. اما با این کار، قدرت چانه زنی ما بالا می رو� � و اگر این کار را نکنیم، بیش از پیش خاورمیانه به دیوانگی فرو می افتد و کاری هم از دست ما برنخواهد آمد.
* از: توماس. ال. فریدمن / در: اینترنشنال هرالد تریبیون
چرا ایران شیفته ویکی لیکس است
جولین آسانژ، یکی از بنیانگذاران ویکی لیکس، مانند آنارشیست ها و هرج و مرج طلب های اوائل قرن بیستم است: مدعی است که خلاف نظم حرکت می کند و با همدست کردن خود با سوی آشوب، این حرکت را نشان می دهد. با آزاد کردن بیش از ۲۵۰ هزار مدرک از مکاتبات دیپلماتیک آمریکا در داخل و خارج از کشور که بسیاری از آنها به شکل غیرمنتظره ای صادقانه است، آسانژ از گفته خود فراتر رفته است. برای مثال، به خاورمیانه نگاه کنید. جالب ترین نکات این مدارک، نگرانی اعراب از هژمونی منطقه و خطر اتمی بود. پادشاه عربستان که از این خطر عاصی شده، به آمریکا پیام می دهد که مشکل را حل کرده و «سر این مار را جدا کنند.» برخی فکر می کنند حالا با مشخص شدن موضع اعراب، مسلم است که آنها طرف آمریکا هستند و حالا می توان علیه تهران به اقدامات شدیدتر دست زد. اما با فاش شدن این اسناد، فقط مرتبه ایران بالاتر رفته و نشان می دهد تهران در به رخ کشاندن قدرت خود بسیار جدی است. بدتر از آن، فاش شدن این اسناد توانایی گفت وگوهای آمریکا در منطقه را کاهش می دهد. حالا دیگر رهبران عربی پیش از گفت وگو با نمایندگان آمریکایی، بیشتر فکر و تامل می کنند که آیا صادقانه به آمریکایی ها همان چیزی را که می خواهند بگویند یا این که در لفافه صحبت کنند. علاوه بر این دولت های عربی با این همه سلاح و تجهیزاتی که از آمریکا و دیگر کشورها خریده اند، باز به نظر مردمشان ناتوان و بی کفایت به نظر می آیند چرا که هنوز نمی توانند مشکل و مسئله خودشان را حل کنند. این دولت ها تماما وابسته به آمریکا هستند، آن هم کشوری که در جهان عرب به دلیل سیاست هایش در منطقه، خیلی طرفدار ندارد و محبوب نیست. در میان همه این پیام ها، خلاصه ای هست که کاملا در زبان کشورهای حاشیه خلیج فارس، آشنا است: ما مشکلی داریم و نمی توانیم چطور با آن روبرو شویم. شما آمریکایی ها باید آن را برای ما حل کنید. هرکاری که لازم است همان را انجام دهید اگر هم لازم شد، ما رویمان را به طرف دیگر برمی گردانیم. (خود را به نفهمی می زنیم.) اسراییل هم به نوبه خودش خیلی سریع وارد عمل شد و گفت که این مدارک نشان می دهد هراس و واهمه کشورهای عربی و اسراییل از خطر ایران در خلیج فارس یکی است. بنیامین نتانیاهو در پاسخ به پرسشی درباره فاش شدن این مدارک با تاکید بر این نکته گفت: «همه کشورهای منطقه در این نقطه اتفاق نظر دارند که با بزرگ ترین خطر اساسی در جهان روبرو هستند.» عالوف بن، ستون نویس روزنامه هاآرتص نوشت: «هیچ کس دیگر نمی تواند اسراییل را متهم کند که خارج از دستور دارد عمل می کند. وقتی پادشاه عربستان سعودی و پادشاه اردن خواهان قطع سر مار هستند، هیچ کس نمی تواند بگوید آنها با عملیات نظامی اسراییل مخالفت خواهند کرد.» اما هیچ وقت هم از این گفته ها این گونه حمایت نشده بود. اسراییل مدتهاست از آمریکا خواسته بود به تاسیسات اتمی ایران حمله کند و مشخص هم بود که واشینگتن از آن اجتناب می کند و این اسراییل است که اگر می خواهد ممکن است سرخود عمل کند، آن هم به شکلی که آمریکا چاره ای نداشته باشد مگر این که در این حمله نظامی به اسراییل ملحق شود. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس خواهان توقف برنامه اتمی و جاه طلبی ها و بلند پروازی های هسته ای جمهوری اسلامی هستند اما قضاوت را به آمریکا واگذار می کنند که چگونه می توان به این مقصود دست یافت و به ویژه این کشورها حاضر نیستند علیه کشوری در همسایگی خود وارد جنگ شوند. برای آنها، موضعی که آقای نتانیاهو گرفته، بسیار دشوار است که آنها هم همان موضع را بگیرند. در موارد دیگری هم هست که اعراب و اسراییل همسو هستند. کشورهای عربی معتقدند ایران اتمی نفوذ بیشتری بر عراق، سوریه، لبنان و کرانه باختری و غزه خواهد داشت. به عقیده آنها، سلاح اتمی ایران خطری برای نیروهای نظامی آمریکا و اسراییل در منطقه است. البته اسراییلی ها عقیده دارند ایران با دست یافتن به سلاح اتمی، هالوکاست دیگری را رقم خواهد زد. اما مدارک فاش شده نشان می دهد نگرانی اسراییل این است که ایران اتمی، انحصار قدرت اتمی اسراییل در منطقه را خواهد شکست و توانایی چانه زدن آنها را کاهش می دهد. اعراب منطقه هم همین حس مشترک را با اسراییل دارند. در آخر می توان گفت این مدارک فاش شده، باعث شروع جنگ با ایران نمی شود ولی از همسویی نگرانی اعراب و اسراییل از سیاست های اتمی ایران در منطقه حکایت دارد. کاری که آسانژ کرد این بود که کار را برای دیپلمات های آمریکایی در گفت وگو با همتایان اسراییلی شان، سخت تر کرد. خاورمیانه جایی است که در آن، پاسخ بله به معنای شاید است. شاید به معنای نه، و جواب نه یا منفی را معمولا نمی شنوید و کسی بر زبان نمی آورد (با استثنای اسراییل البته) و درخواست برای حل یک مشکل منطقه ای، چیزی است که کسی آن را مطرح نمی کند. این جا همان جایی است که نفاق و دورویی، شهرت منفی به همراه دارد. ویکی لیکس بدون تغییر در این رفتار، به آمریکا ضربه زده است.
* از: چز فریمن (CHAS FREEMAN) / در: نیویورک تایمز
* چز فریمن، معاون وزیر دفاع رد سال های ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۴ بوده و در جریان جنگ برای آزاد سازی کویت، سفیر آمریکا در عربستان سعودی بوده است.
دور تازۀ گفتگوهای اتمی
در روزهای دوشنبه و سه شنبۀ این هفته برای اولین بار بعد از اکتبر ۲۰۰۹ گفتگوهای اتمی بین ایران و گروه شش انجام می شود. گروه شش متشکل از عضوهای پیوستۀ شورای امنیت (آمریکا، چین، روسیه، فرانسه، انگلیس) و نیز آلمان است. از طرف اتحادیۀ اروپا برای اولین بار کاترین اشتون در گفتگوها شرکت می کند. البته انتظار نتایج مشخصی نمی رود. گروه شش هدفی را تعقیب می کند که برای اولین بار در آغاز سال ۲۰۰۵ اتحادیۀ اروپا تعیین کرده بود مبنی بر اینکه تهران را به چشم پوشی از غنی سازی اورانیوم وادارند. از این گذشته از ایران می خواهند همکاری بهتری با آژانس بین المللی انرژی اتمی داشته باشد. اورانیوم خام تولید ایران اما دولت ایران که آخر هفته خبر داد دانشمندان ایران برای اولین بار اورانیوم خامِ تولید داخل به تأسیسات تولید میلۀ سوختی در اصفهان تحویل داده اند می خواهد در ژنو دستِ بالا «درحاشیه» دربارۀ برنامۀ هسته ایِ مورد مناقشۀ خود صحبت کند. بویژه دولت های غربی به ایران ظنین هستند که با این برنامه سعی در تولید سلاح اتمی دارد. در دور آخر گفتگوها در اکتبر ۲۰۰۹ ایران و گروه شش در اصل در مورد مصالحه ای توافق کرده بودند. طبق این مصالحه قرار بود ایران بخش بزرگی از اورانیوم خود را به روسیه یا فرانسه بدهد و از آنها میله های سوختی برای نیروگاه اتمی خود دریافت کند. اما اجرای توافق به علت اختلاف بر سرجزییات ناکام ماند. در ماه مه امسال رئیس جمهور ایران احمدی نژاد و همتایانش از ترکیه و برزیل، اردوغان و لولا، در تهران بیانیه ای را امضا کردند. طبق آن قرار بود ایران بخش بزرگی از اورانیوم غنی شدۀ خود را برای تولید میله های سوختی به ترکیه بفرستد. صدور این بیانیه بعد از آنی بود که رئیس جمهور آمریکا اوباما در نامه ای به اردوغان و لولا در آوریل آنان را به انجام توافقی با ایران تشویق کرده بود. بااین وجود دولت اوباما بیانیۀ تهران را رد کرد و در شورای امنیت تشدید تحریم های وضع شده در دسامبر سال ۲۰۰۶ علیه ایران را پیش برد. علاوه بر این تحریم ها که روسیه و چین هم بعد از مدتها تعلل با آن مؤافقت کردند آمریکا و اتحادیۀ اروپا تحریم های دیگری را هم علیه ایران برقرار کردند. این تحریم ها تأثیر آشکاری بر اقتصاد ایران گذاشته اند، از جمله بر بخش انرژی. کارشناسان از میانۀ سال ۲۰۱۱ احتمال رشد منفی اقتصادی را هم می دهند. اما نه حکومت که در درجۀ اول جامعۀ مدنی است که تحریم بر آن فشار می آورد: طبقۀ متوسط و اقتصاد بخش خصوصی و مصرف کنندگان. قدرت اقتصادی طبقۀ حاکم بویژه ساه پاسداران افزایش می یابد. سپاه که فرودگاه ها و بندرها را در اختیار دارد می تواند همچنان به رونق اقتصادی که بیشتر از «راه های مخفی» صورت می گیرد امید داشته باشد. اکثریت «جنبش سبز» مخالف تحریم است. موسوی و کروبی بارها تحریم اقتصادی را رد کرده اند زیرا بر این باورند با تحریم مردم در رنجند و حکومت قدرت بیشتری می یابد. زیرا تندروها در ایران می توانند به غربی اشاره کنند که با تحریم می خواهد ملت ایران را به بند بکشد. از آنجا که تحریم ها تهران را به تسلیم وانداشته اند اسرائیل هرچه بیشتر به دولت اوباما فشار می آورد علیه تأسیسات اتمی ایران حملۀ نظامی کند. این خواسته در دوهفتۀ گذشته علناٌ مورد حمایت برخی از نمایندگان تازه انتخاب شدۀ جمهوری خواه در کنگرۀ آمریکا قرار گرفته است.
* از: آندرئاس تسوماخ / در: دی تاگس تسایتونگ
هنرمندان تمام مذاهب روی خط توهین به مقدسات گام برمی دارند
يازده دقیقه از ویدئوی دیوید و جنارویز با عنوان «آتشی در شکمم» در نمایش روز سه شنبه در گالری نقاشی ملی اسمیتسنیان حذف شد؛ صحنه هایی که مورچه ها در حال حمل صلیبی کوچک هستند. تعدادی از مسیحیان، این بخش از فیلم را توهین به مقدسات دانسته و به آن اعتراض کرده اند (اما بقیه اعتراضی در این باره نداشته اند و یا حتی تقسیرهای مثبت در این باره داشته اند.) همچنین بسیاری از معترضان ادعا کرده اند که دنیای هنر همواره تمایل دارد تا حساسیت های مسیحی را به چالش بکشد، اما هیچ وقت در تصویرسازی های اسلامی، این ریسک را نخواهند کرد. هرچند این درست نیست که مسیحیت در مرکز و صف جلوی هنر معاصر قرار گرفته است، اما تا حدودی این طور است، چون مذهبی است که غربی ها آن را بهتر می شناسند. اما چهره های فرهنگی دنیای مسلمان هنوز نسبت به تماس و متاثر کردن سنت های خودشان احساس غریبی می کنند. هرچند هنوز تصاویر محمد(پیامبر) خارج از محدوده هنرمندان است، اما لزوما برای مردم غربی اینطور نیست (هنرمندان دیگر مذاهب، همچنان به تصویرسازی های مذهبی ادامه می دهند، هرچند تعداد کمی از آنها در اخبار قرار می گیرند.) سلمان رشدی نویسنده، یک مثال عینی از شخصی است که کارهایش به عنوان کفر و ناسزاگویی به تعدادی از امامان، مورد هتاکی قرار گرفته اند، در همان حالی که آثارش در فرهنگ غربی مورد حمایت قرار گرفتند و حتی از آنها تقدیر شد. مشاهده مواردی از این دست در دنیای هنر بصری شروع شده است. شجاع آذری، هنرمند فیلمساز برجسته ایرانی که در نیویورک زندگی می کند، می گوید: هنرمندان در ایران علاقه مند به تحقیق درباره سمبل ها و تمثال های مذهبی هستند. «قطعا این امر به صورت جدی در ایران و ترکیه در حال انجام است، و حتی انجام شده است.» و همچنین در ایالات متحده بواسطه فعالیت های افرادی همانند آذری و دیگران. او در نمایشگاه هنر میامی با عنوان «زوم» سخنرانی می کرد؛ نمایشگاهی اختصاص داده شده به هنر معاصر خاورمیانه تا این هنر را در معرض نمایش غربی ها قرار دهد. هنری که او درحال نمایش آن است شامل عکس های ارائه شده از یک روحانی محافظه کار ایرانی است که در حال لباس پوشیدن است بعد از رابطه جنسی با زنی که لخت در تخت نشان داده می شود. آذری می گوید خواسته است اشخاص مذهبی «کسانی که زندگی خصوصی شان همیشه محرمانه و مخفی نگه داشته است» را مورد بررسی قرار دهد. در نمایشگاهی در ماه مه در گالری «ال تی ام اچ» نیویورک که همراه با تبلیغات گسترده بود، آذری در لبه توهین به مقدسات پیش رفته است. او در مجموعه ای از قطعه های ویدئویی با عنوان «تمثال ها» عکس هایی از شهیدان مقدس شیعه گرفته است- همانند چیزی که در هر آشپرخانه ای در ایران می توان دید (رژیم با آنها موافق است)- و به جای چهره مردان، چهره زنانی در حال گریه را جایگزین کرده است، تا یادآور زنان «شهید» جنبش عقیم مانده سبز باشد که سال گذشته در ایران به وقوع پیوست. آذری می گوید «می تواند توهین به مقدسات، برداشت شود» هرچند اصرار دارد که هدفش «توهین و بی احترامی به باورهای مذهبی» نبوده است و هدفش بیشتر بررسی ارتباط بین مذهب، جنسیت و سیاست در ایران امروز بوده است. او می گوید وقتی نمایش در مرحله برنامه ریزی بود «نگرانی زیادی در بین افراد گالری وجود داشت.» اما در پایان تصمیم گرفته شد تا کار پیش برده شود. لیلا حلر، فروشنده آثار او، در صحبت تلفنی در مورد نمایشگاه می گوید: «ما با تهدیدهایی هم مواجه شدیم، ولی آنها را نادیده گرفتیم.» این اثر هیچ وقت در ایران نمی تواند نمایش داده شود اما در غرب، تردیدهای کمی در این باره دارد و ستاره آذری در حال طلوع است. او می گوید که «تمثال ها»یش در آلمان با استقبال خارق العاده ای مواجه شده است و نیویورک تایمز بخش بزرگی را به او اختصاص داد که با یکی از تصاویر «توهین به مقدسات» وی آراسته شده بود. شیرین نشاط، شریک رومانیتک آذری است؛ فیلمساز متولد ایران، یک سوپر استار کامل در دنیای هنر. با این که واضح است که هنر نشاط از لحاظ مذهبی کمتر از هنر آذری است، اما او نقش زنان در اسلام را به شیوه ای مورد بررسی قرار می دهد که هنر دوستانش درباره امامان به این موفقیت نمی رسد. آذری می گوید «مسلما رژیم ایران، مشکل زیادی با آثار وی دارد.» با این حال یکبار دیگر، دنیای هنر غرب او را پذیرفت و او را با نمایش انفرادی اثر هنری اش در موزه مهم ایالات متحده و دیگر نقاط مورد تشویق قرار داد. استقبال از زلیخا بوعبدالله، هنرمند الجزیره ای، هم به همین گرمی بود؛ یکی از چیدمان های این هنرمند شامل کفش های پاشنه بلند غربی است که بر روی فرش های نمازگزاران مسلمان قرار گرفته است- صحنه ای که باعث عصبانیت بسیاری از مسلمان های سنتی می شود. اثر او در مرکز بزرگ پامپیدو در پاریس نمایش داده شد و برنده جایزه معتبر میریس فرانسه و همچنین جایزه آبراج امارات متحده عربی شد. سام بردولی، لبنانی ساکن نیوریورک و مدیر اجرایی «آرت ریاورینتد» می گوید اگر نه در هیچ مورد دیگری، در غرب اینطور انتظار می رود که هنر دنیای مسلمان، عکس العمل احساساتی مسلمان ها را به دنبال داشته باشد. آرت ریاورینتد، سازمانی است که صحنه نمایش آثاری از هنرمندان خاورمیانه ای است و در آستانه برگزاری بزرگ ترین نمایش آثار آنها به صورت دائمی است تا به یک موزه برسند. نمایشگاه، از نو و کمیسیون های کاملا بدون سانسور در موزه جدید عرب هنر مدرن در دوحه قطر نمایش داده می شوند. او می گوید که وقتی نمایشگاهی از هنر ایرانیان در موزه هنر چلسی در نیویورک برگزار کرد، مشکل این نبود که بازدیدکنندگان محلی نسبت به تخطی به حساسیت های مسلمانان، دچار دودلی و تردید شده بودند. مشکل این بود که در دنیای هنر غرب «مردم انتظار دارند که هنر خاور میانه ای، ضعیف و نابودشده باشد.» او می گوید: «اگر اینطور نباشد، آنها ناکام و مایوس می شوند.»
* از:بلیک گپنیک / در: واشینگتن پست
ناآرامی در مرزهای ایران و عراق
در این مرز خاکی و غبارآلود که عراق را به دشمن پیش از اینش، ایران پیوند می زند، شواهد گویای آنند که در گرگ و میش ماموریت نیروهای ایالات متحده، این ایران است که دست بالا را دارد. شبه نظامیان شیعه و همین طور جنگ افزارها از مرزهای سست عبور می کنند. این تنها بخشی از آن چیزی است که مقامات ارتش ایالات متحده با عنوان «تلاش و جنگ نیابی ایران برای گروه های عراقی» از آن یاد می کند. روند برقراری امنیت در مرز با چالش هایی روبروست. بخش هایی از پلیس مرز نیروهای آموزش دیده و ماهر، و تجهیزات کافی در اختیار ندارد و این شاید سست ترین حلقه زنجیز امنیت مرزی است. چالشی که نیروهای ایالات متحده تلاش می کنند آن را پشت سر بگذارند. کمبودها در برنامه های پلیس امنیت مرز اختلال پیش می آورند؛ فکر چاره برای کمبود سوخت خودروها و ژنراتورها. تعویض قطعات شکسته گاه هفته ها و ماه ها به درازا می کشد و لوازم یدکی خودروها راه طولانی را تا رسیدن به پاسگاهی دور افتاده در مرز می پیمایند. لباس ناهمگون بعضی از نیروها آن قدر فرسوده است که هنوز پرچم حکومت پیشین عراق بر رویشان دیده می شود. صادرات ایران به عراق در سال های اخیر به اوج خود رسیده و اکنون عراق از محصولات مصرفی تا مواد ساختمانی، همه جوره به ایران وابسته است. جریان کالاهای یارانه ای، عراقِ زمین گیر شده از جنگ و خشکسالی را از توانمندی کشاورزی باز می دارد. جماعت ایرانیان- بیشتر زائر- هر روز در بصره به چشم می خورند. ولی از خیل کامیون کالاهای ارسالی به عراق که هر روز از سوی ایران مرز را پشت سر می نهند، نیروهای مرزی عراق تنها شماری از بارها را بازرسی می کنند. مقامات عراق دلیل را خرابی ابزار بازرسی می دانند. «در بار خود چه داری؟» سرهنگ دِیل شِرِر یکی از آموزش دهندگان مستقر در شلمچه، در ۲۵ میلیِ شرق شهر بندری بصره در چند قدمی مرز ایران این را می پرسد؛ کامیون با بار خیار، پست بازرسی را با پشت سر می گذارد. دستگاه پرتوکاو (اسکنر) خراب است. «واقعاً این دستگاه ها در هیچ کجای عراق درست کار نمی کنند.» شِرِر ادامه می دهد: «این مسئله مهمی در دستور برقراری امنیت است.» هیچ راه دیگری هم برای بازرسی بارهای وارداتی به عراق وجود ندارد. فرماندهان ایالات متحده می گویند که به یاد دارند دستگاه های برقی نمایشگر به خاطر تغییر ولتاژی نگهانی که از منبع ایرانی هدایت می شده اند کشته داده است. ژنرال (ارتشبد) ریکی گیب، یکی از فرماندهان ارشد در شمال عراق می گوید: «هرگاه بخواهید چیزی را از مرز رد کنید کافی است مخزن برق دستگاه را قطع کنید.» «اکنون مشکلی نیست»، این را خادم خلًف پلیس مرز عراقی، در بامدادی می گوید که خورشید کم کم بر چند برجک مهجوری می تابد که مرز را نقطه گذاری کرده اند. وی ادامه می دهد: «ولی وقتی امریکایی ها بروند تمام عراق بیچاره می شود، نه تنها مرزها. عراق کیک بزرگی است که همه می خواهند از آن سهمی داشته باشند و ارتش عراق به اندازه کافی قوی نیست.» مقامات ایالات متحده مدت ها نگران سهم ایران از این ماجرا بوده اند. در میان اسناد منتشر شده در ویکی لیکس سندی هست که نشان می دهد یک سیاستمدار ارشد ایالات متحده در آوریل ۲۰۰۹ نوشته بود که با کم شدن نیروهای امریکا در عراق شبه نظامیان کارکشته سپاه قدس ایران فرصت فعالیت می یابند. پاتریشیا بوتنیس از بابت «فساد اداری در مرزهای ورودی عراق، بی اشتیاقی مامورین بازرسی در انجام وظیفه، و ضعف رهبری در نیروی مرزی» هشدار داده است. فرماندهان ایالات متحده می گویند که نیروی مرزی در سال های اخیر پیشرفت کرده ولی اذعان می کنند که نگرانی به قوت خود باقی است. مقامات ارتش ایالات متحده از سال ۲۰۰۷ پس از کشف یک مسیر زیرزمینی قدرتمند مهمات، و رفت و آمد شبه نظامیان شیعه به خاک عراق، به تلاش های خود در مرز ایران شدت بخشیدند. موشک های دوربردی که علیه سفارت ایالات متحده در بغداد استفاده شدند و بمب های ضد زره کنار جاده ای نیز در شمار همین مهمات قاچاق شده جای داشتند که این گونه بمب ها بر اساس آمار ارتش، رتبه بزرگ ترین عامل تلفات نیروهای امریکایی مستقر در عراق را به خود اختصاص داده اند. تهران ادعای کمک به شبه نظامیان شیعه عراقی را رد کرده است. شبه نظامیان شیعه عراقی، دیگر مسیرهای زیادی را در کنترل خود ندارند؛ دست کم نه آن گونه که در اوج درگیری های فرقه ای در سال ۲۰۰۷ بر اوضاع کنترل داشتند. ولی سه گروه برتر شبه نظامی تعلیم دیده هنوز به نیروهای امریکایی یورش می برند. مقامات ایالات متحده می گویند که دو گروه «کتایب حزب الله» و «عصیب اهل الحق» در شمار گروه هایی هستند که از سوی گروه های بزرگ تر عراقیِ تحت تعلیم ایران هدایت و سازماندهی می شوند. این گروه ها از سوی ایران تامین مالی می شوند. تشکیلات «روز موعود» از بقایای جناح ضد امریکایی وابسته به جنبش امام مقتدا صدر، هنوز خلع سلاح نشده است. مقتدا صدر گروه شبه نظامی خود، «مهدی» را در سال ۲۰۰۸ منحل کرد. گیبس می گوید انگار گروه ها از شمار و فعالیت شان کم شده است. می گوید: واژه «غیرفعال» برای آن ها مناسب است. و ادامه می دهد: «ما هنوز شاهد خشونت های این گروه ها هستیم. و این ما را پای خاکریزهای خط مقدم نگاه می دارد. نیروی امنیتی اصلی در مرز عراق، رییس هیات اجرایی است: یک دایره پلیس با ۴۰ هزار کارمند زیر نظر وزرات کشور. این نیروها نزدیک ۶۶۰ برجک مرزی را اداره می کنند که در برخی از آن ها کسی نیست جز یک افسر پلیس. دولت عراق باید در خلال سال های آینده چندین برجک تازه در فاصله های ۳/۱ کیلومتری بسازد. فرماندهان ارشد عراق می گویند که نبود رقابت محلیِ نیروی هوایی و نیروهای نوپای حفاظت مرز، آنان را در برابر تهدیدهای خارجی آسیب پذیر می کند؛ به ویژه پس از پایان ۲۰۱۱ و خروج کامل نیروهای ایالات متحده از عراق. گیبس می گوید: «به آن اندازه هست که کارشان را انجام دهند.» فرمانده ویلیام روسو، مسئول واحد کوچک ایالات متحده در نزدیکی شلمچه، می گوید که نمودار تعلیم نیروهای عراق اکنون روندی نزولی دارد. می گوید: «دو سال پیش جایی که نیروهای عراق بودند نمودار در سطح خیلی بالاتری بود.» ستیزه های مرزی ایران و عراق منجر به جنگ تمام عیاری از ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ شد (برابر ۱۳۵۹ تا ۶۷). جنگ با اولین حمله هوایی و زمینی نیروهای صدام حسین به تهران آغاز شد. بقایای جنگ در طول خط مرزی هنوز همه جا به چشم می خورند. ایران در سوی خود از گذرگاه شلمچه موزه و مسجدی ساخت به رسم بزرگداشت کشته شدگان عملیات. در سوی عراق بقایای پوسیده تانک ها و موشک ها و دیگر جنگ افزارها به چشم می خورد. ایران هفته ای یک بار طی عملیات حفاظت شده بمب های قدیمی خط مرز را منفجر می کند. ایران حرکات تحریک آمیزی هم کرده است، مثلا سال پیش در یک میدان نفتی عراق نیرو پیاده کرد که این عمل به ماه ها چانه زنی های سیاسی منجر شد. ولی در بیشتر بخش های مرزی می توان گفت که از این دشمنی آشکار این روزها دیگر اثری نمانده است. امریکایی ها و عراقی ها در یک سوی مرز و ایرانی ها در سوی دیگر در پست ها مستقر شده اند و با نگاه های سرد به همکاران خود در سوی دیگر می نگرند؛ همکارانی که گاهی تنها چند گام آن سو ترند. ولی بیشتر گفت و گویی رد و بدل نمی شود- هیچ گفت و گویی رد و بدل نمی شود. «گاهی برایشان دست تکان می دهم» شرر ادامه می دهد: «تقریبا هیچ کس پاسخ مرا نمی دهد. توجه نمی کنیم... آن ها به ما توجه نمی کنند.» سرهنگ موید حمید المواح رییس امنیت گذرگاه ورودی می گوید که می ترسد از روزی که امریکایی ها بارشان را ببندند و بروند. «خلا بزرگی به وجود می آید.» کنار افسری ایستاده که گذرنامه ایرانی ها را چک می کند. «خلا بزرگ و جبران ناپذیری به وجود می آید و پیامد غیر قابل چشم پوشی خواهد داشت.»
* از: ارنستو لوندونو / در: واشنگتن تایمز
گفتگو با رئیس دفتر احمدی نژاد
اسفندیار رحیم مشایی شخصیتی محوری در ساختار قدرت در ایران است. در مصاحبه با شمارۀ یکشنبۀ فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ دربارۀ «سندهایِ غیرواقعیِ» ویکی لیکس و مناقشۀ اتمی و روزنامه نگاران آلمانیِ بازداشتی در ایران صحبت می کند. آرایش موی سریکی، شباهت در چهره: ظاهر رئیس جمهور ایران محموداحمدی نژاد و رئیس دفترش اسفندیار رحیم مشایی شبهات بهت آوری دارد. اما برخلاف رئیس جمهور که کارهایش حساب ندارد، نزدیک ترین مشاورش آرام و برازنده و با وقار است. رئیس دفتر ۵۰ ساله شخصیتی محوری در ساختار قدرت در ایران است و از سی سال پیش همراه و دوست احمدی نژاد. یکی از پسران رئیس جمهور با دختر رحیم مشایی ازدواج کرده است. وی خوار چشم روحانیت محافظه کار است زیرا در مسائل اجتماعی مواضعی معتدل دارد و ایران را یک بار «دوست مردم اسرائیل» خوانده است. چند وقت پیش رئیس جمهور وی را بعنوان نمایندۀ (سپس ب� � ناچار مشاور – م) خود در خاورمیانه گمارد.
*** در سندهایی که ویکی لیکس منتشر کرده دولتمردان عرب از آمریکا می خواهند به ایران حملۀ نظامی کند. پادشاه عربستان از واشینگتن خواسته «سرِ مار ایرانی را از بدن جدا کند.» واکنش ایران چیست؟ این سندها نمی توانند واقعی باشند. بسیاری از کشورهای عربی هم این اطلاعات را تکذیب کرده اند. ما این کار را بخشی از سیاست آمریکا علیه خود می دانیم. آمریکایی ها مدتهاست می کوشند نشان دهند که دیگر کشورهای منطقه ضد ایران هستند و از این کشور می هراسند. می خواهند بذر نفاق بکارند. بنابراین می خواهید بگویید سندها به عمد و به دست آمریکایی ها منتشر شده تا به شما آسیب بزنند؟ بیشتر ایرانی ها بر این باورند. و دولت ایران؟ ماهم چنین می اندیشیم. بعضی از سندها نمی توانند واقعی باشند. برای نمونه حرف های بسیار تند یک رئیس حکومت. یک سفیر آمریکا چنین گزارشی به واشینگتن می فرستد اما کسی نمی تواند تابت کند واقعیت هم دارد. ما اینها را جدی نمی گیریم. بنابراین تأثیر منفی بر مناسبات ایران با همسایگانش ندارد؟ قطعاٌ چنین نیست. در این فاصله دیگر کشورهای منطقه هم بهتر متوجۀ نیات آمریکایی ها می شوند. یک بار دیگر: دولت ایران بر این باور است که آمریکایی ها ۲۵۰هزار سند جعل کرده اند تا به ایران آسیب بزنند؟ همۀ ۲۵۰ هزار سند که به ایران مربوط نمی شود. همه اش هم نباید جعلی باشد. آمریکایی ها سندهای جعلی را که هدف خاصی از آنها دارند لا به لای سندهای واقعی می آورند. ممکن است یک یا دو سند سهواٌ منتشر شود اما نه ۲۵۰ هزار. در غیر اینصورت معنای این کار این است که دولت آمریکا بسیار بسیار ضعیف است. و خبر مربوط به تحویل موشک های میانبرد کرۀ شمالی به ایران هم دروغ است؟ بخشی از تبلیغاتی است که می خواهند هر طور شده نشان دهند ایران برنامۀ هسته ای نظامی دارد. پس چنین تحویلی صورت نگرفته است؟ قطعاٌ خیر. ما در ایران ضرب المتلی داریم در بارۀ آدم هایی که همیشه دروغ می گویند. از روباه پرسیدند: «شاهدتت کیه؟» جواب داد: «دُمَم.» اگر از آمریکایی ها بپرسیم شاهدتان برای این اطلاعات کیست در جواب می گویند: آدم های خودمان. و این خبر که رهبر مذهبی علی خامنه ای سرطان خون دارد و چند ماهی بیشتر زنده نیست؟ به همین شکل. ایشان در سلامت کامل است، قرار می گذارد و دیدار کنندگان را می پذیرد و به سفر می رود. دوشنبه در ژنو دور جدید گفتگوهای هسته ای شروع می شود. ایران چه اتظاری دارد؟ ما خواهان واقع بینی هستیم. نمی تواند مانند گذشته باشد. پیش شرط ها تغییر کرده اند. وقتی شروع به گفتگو کردیم سه سانتریفوژ داشتیم. امروز دیگر مسئله سر تعداد سانتریفوژها نیست. از نظر فنی اکنون در وضعیتی هستیم که اورنیوم را تا غلظت ۲۰ درصد غنی کنیم. می خواهیم حق ما در استفادۀ صلح آمیز از انرژی هسته ای به رسمیت شناخته شود و امکان همکاری با دیگر کشورها را داشته باشیم. اگر غرب ایران را به عنوان قدرت هسته ای غیر نظامی به رسمیت بشناسد، ایران در مقابل چه می کند؟ آیا ایران قرارداد الحاقی را امضا خواهد کرد که اجازۀ نظارت های گسترده ای را می دهد، ایران از غنی سازی تا غلظت ۲۰ درصد چشم خواهد پوشید؟ در این باره باید مذاکره کنیم. تاکنون نتوانسته ایم به طرف های گفتگو اعتماد کنیم. اورانیوم بیست درصد غنی شده به هیچ رو خطر ندارد، استفاده پذیر در سلاح نیست. اما برای استفادۀ غیر نظامی هم به آن نیاز نیست. این مسائل موضوع گفتگوها هستند. در مورد قرارداد الحاقی، در گذشته آن را به کار بسته ایم اما طرف مقابل وقعی به آن نگذاشت. آنچه با اطمینان می توانیم بگوییم این است که هرآنچه انجام می دهیم ماهیت صلح آمیز دارد. در پاییز شورای امنیت سازمان ملل تحریم های جدید علیه ایران برقرار کرد اکنون دوباره گفتگو می شود. ایران در مقابل فشار کوتاه آمد؟ ما قبل از تحریم ها هم آمادۀ گفتگو بودیم. به همراه برزیل و ترکیه بیانیه ای در این مورد صادر کردیم اما آمریکایی ها و متحدانشان هر طور شده می خواستند ابتدا ما را تحریم کنند. تحریم ها فایده ای ندارند. اگر آنها فکر می کنند با تحریم چیزی به دست می آورند پس من پیشنهاد می کنم گفتگوها را برای یک سال به تعویق بیندازند. حملۀ ویروس کامپیوتری «استاکس نت» چه میزان به برنامۀ اتمی ایران آسیب زد؟ تأثیری بر کار ما نداشت. اما دست کم چندین سانتریفوژ از کار افتاد. اتفاق خاصی نبود. خیالتان راحت باشد. این هفته به دو فیزکدان اتمی ایران سوءقصد شد. رئیس جمهور احمدی نژاد «دست اسرائیل و دولت های غربی» را پشت این حمله می بیند. چه مدرک هایی برای این ادعا در دست است؟ بررسی ها ادامه دارند. اما نتیجه مشخص است. تجربه نشان می دهد چه کسی پشت این کار است. اینها همه تلاش هایی است برای جلوگیری از تسلط ایران بر فناوری جدید اتمی. وفتی کشورهایی هستند که با کمک ترور دشمنان خود را تعقیب می کنند و در عین حال در فهرست های تحریمی نام دانشمندان اتمی ایران می آید همانند دستورالعملی برای این کشورهاست. شما رئیس جمهور را تقریباٌ از سی سال پیش می شناسید و همواره همکاری نزدیک داشته اید. در سال ۲۰۱۳ دور دوم ریاست جمهوری او به پایان می رسد، طبق قانون اساسی اجازه ندارد بار دیگر نامزد شود. در ایران هم الگویِ روسیِ پوتین و مدودف وجود خواهد داشت؟ چنین چیزی گفته می شود. اما ملت ایران ملت بسیار بزرگی است. و من نمی توانم به خودم اجازه دهم رئیس جمهور چنین ملتی بشوم. هدف رئیس جمهور شدن ندارید؟ از این دست جاه طلبی ها ندارم. اما با این وجود به مقام های حساسی رسیده اید. نظر شماست. دو روزنامه نگار آلمانی در اکتبر بازداشت شدند. اتهام اینها چیست؟ قانون را زیر پا گذاشته اند. با روادید مسافرتی آمده اند و بعنوان روزنامه نگار فعالیت کرده اند. بنابراین به اتهام جاسوسی تحت پیگرد قرار نمی گیرند؟ هیچگاه چنین چیزی را نگفته ایم. دلیلی در دست نداریم که آنها فعالیت جاسوسی هم داشته اند. چه زمانی آزاد می شوند؟ این مطلب به دستگاه قضایی مربوط می شود، اکنون نمی توانیم به این پرسش پاسخ دهیم. اما با توجه به مناسبات دوستانه با دولت آلمان و مردم این کشور با آنها خوب برخورد می شود. برای سومین بار دو روز پیش از سفارت آلمان در تهران با آنها دیدار کردند. یکی از آنها توانست با خانواده اش تلفنی صحبت کند و هر دو هدایایی از خانواده های خود دریافت کرده اند. بنابراین خبری از کریسمس زیر درخت صنوبر نیست؟ درخواست شده که اینان بتوانند با خانواده های خود در سفارت آلمان کریسمس را جشن بگیرند. دولت ایران مشغول بررسی است و ما خیلی خوش بین هستیم.
* گفتگو از: کریستیانه هوفمان
روزی که احمدی نژاد سیلی خورد
دیپلمات های آمریکایی در هیچ کشور دیگر خاورمیانه همچون ایران دارای ارتباطات گسترده نبودند، با این وجود در هیچ کشور دیگری هم مانند ایران اینگونه به خطا نرفتند: پیش بینی نکردن انقلاب ۱۹۷۹ و حتی ممکن ندانستن آن یکی از بزرگ ترین ارزیابی های غلط سیاست خارجی آمریکاست. این ارزیابی غلط همچنان اثرگذار است – و ناگوار – تا امروز. وزیرسابق امورخارجۀ آمریکا کاندولیزا رایس در ابتدای سال ۲۰۰۶ و چهار سال بعد از اینکه گروهی تبعیدی ابعاد واقعی برنامۀ هسته ای ایران را فاش ساخته بود اعلام کرد چنین اتفاقی نباید یک بار دیگر رخ دهد. وی گفت «چالش ایران» بیشترین اولویت را دارد اما سال های طولانی بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران توان کارشناسی تشکیلات او را «دچار فرسایش خاک» کرده است. بنابراین وزارت خارجه مجموعه ای از «ایستگاه های نظارتی» دُورِ ایران برقرار کرد. از این زمان به بعد در سفارت خانه های آمریکا در باکو و عشق آباد و بغداد و لندن و همچنین کنسولگری های این کشور در دوبی و استانبول گروهی ویژه از «ناظران ایران» به جمهوری اسلامی می پردازند. این کارشناسان با مخالفان و طرفداران سابق حکومت و روحانیون شیعه و رانندگان خودروهای سنگین و دانشجویان و بازاریانِ سرخورده گفتگو می کنند. چه دستگیرشان شده است؟ آمریکا می داند در ایرانی که اصولاٌ به سختی قابل فهم است چه می گذرد؟ گزارشی بهت آور در فوریۀ ۲۰۱۰ از سفارت آمریکا در باکو آمد: منبعی که «در گذشته دربارۀ موضوع های حساس سیاسی گزارش های موثقی داده است» می گوید در جلسۀ شورای عالی امنیت ملی ایران رئیس جمهور محمود احمدی نژاد دیگر حاضران را متعجب کرده است: مردم احساس «خفگی» می کنند – اشاره ای به فشارها بعد از انتخابات مورد مناقشۀ سال ۲۰۰۹. از اینرو توصیه می کند آزادی مطبوعات بیشتر شود. سپس رئیس ستاد سپاه پاسداران (آیا منظور نویسنده فرماندۀ سپاه است؟ - م) او را سرجایش می نشاند: «شما � �شتباه می کنید. شما این نان را در دامان ما گذاشته اید! و حالا می گویید آزادی مطبوعات را بیشتر کنید؟» منبع ادعا می کند بعد رئیس ستاد سپاه به صورت احمدی نژاد سیلی می زند. منبع به آمریکایی ها گفته حتی برخی از وبلاگ های ایرانی هم گزارش کرده اند که جلسۀ شورای عالی امنیت ملی ناگهان برهم خورده و قطع شده است اما علت را ذکر نکرده اند: به اصطلاح سیلی را. معلوم است که ناظران ایران علاقۀ خاصی به جزییات کار محافل قدرت در ایران دارند. در گزارشی می آید رهبر مذهبی علی خامنه ای افسردگی دارد و مرفین («تریاک نه») مصرف می کند. در گزارشی دیگر می آید، خیر خامنه ای سالم است و مرتب ورزش می کند، منبع می گوید این را از کسی شنیده که با علی خمینی نوۀ آیت الله خمینی صحبت کرده است. در گزارش سوم می آید جانشین او خامنه ای اما آنقدر که ادعا می شود قدرتمند نیست و تنها «امکان سیاسی محدودی» دارد و «بویژه دنبال این است که آیندۀ خود و پسرش مجتبی را تضمین کند.» حکومت ایران با زیرکی دنبال منافع خود است. برای نمونه می گذارد در داخل کشور کردها بدون مزاحمت قاچاق کنند تا آرام نگاهشان دارد. بعلاوه حکومت از باشگاه های ورزش های رزمی که چگونگی کارشان چندان روشن نیست سود می جوید تا حتی مخالفان حکومت را به قتل برساند. در کشورهای همسایه شبکه ای از «پول شویان و تحریم شکنان» دارد که بر سرمایۀ سپاه پاسداران می افزایند. فقط سفارت آمریکا در باکو نام یازده نفر از اینها را فهرست کرده است. اما حتی منابعِ مخالفان رهبران مخالف را با دیدۀ تردید می نگرند: نامزدِ شکست خوردۀ انتخابات ریاست جمهوری میرحسین موسوی «لجوج» است «اما کاریزما ندارد.» مهدی کروبی «شجاع» است اما در نهادهای حکومت به اندازۀ کافی نفوذ ندارد، رئیس جمهور سابق «محتاط و ضعیف» است. رئیس جمهور اسبق و مخالف احمدی نژاد، اکبر هاشمی رفسنجانی تاکتیک دان است اما «پشتیبانی» ندارد. هرچه باشد استادانه برای مخالفان پول تهیه می کند. در ضمن هر دو جناح، اصول گرایان و اصلاح طلبان، پیوسته به مرجع تقلید ساکن در نجف آیت الله علی سیستانی (زادۀ ایران) که نزد شیعیان مقامی بلند دارد متوسل می شوند. اما وی به هیچ رو قصد ندارد طرف یک جناح را بگیرد. گفته می شود آیت الله سیستانی اوضاعِ ایران را بعد از انتخابات فقط «بسیارغم انگیز» می داند. وزیر خارجۀ آمریکا هیلاری کلینتون در تابستان ۲۰۰۹ بویژه از ایستگاه نظارتی در پایتخت ترکمنستان عشق آباد برای گزارش های «بسیار مفیدش» در مورد انتخابات ریاست جمهوری ستایش کرد. به گفتۀ کلینتون «ناظران ایران» در عشق آباد به مدیران در طبقۀ هفتم وزارت خارجۀ امریکا «اطلاعات مهمی در این باره» دادند «که طبقۀ کارگر در ایران» در مورد انتخابات چه نظری دارد. گاهی نظر این طبقه با نظر نخبگان غرب گرا تفاوت بسیار دارد. مردی اهل مشهد به «ناظران ایران» در مرز ترکمنستان می گوید: «مردم شاید از برخی از رهبران یا روحانیون خوششان نیاید. اما در مجموع نوعی حکومت اسلامی می خواهند.» دانشجویی طرفدار جنبش سبز می گوید پدرش گرچه برای آزادی او به کسی در نیروی انتظامی رشوه داده است. اما وقتی به خانه آمده پدرش گفته: «من ندارم هزینۀ انقلاب تو را بدهم.» «آدم های احمق و سرکوبگری که از سنیان نفرت دارند»در بلوچستان بر سر قدرت هستند منابع می گویند اینگونه هم نیست که همۀ اقلیت های کشور چند قومی ایران مخالف حکومت باشند. برای نمونه قشقایی ها که در گذشته «کابوس» حاکمان ایران بوده اند دیگر هیچ گونه قصد جدایی خواهانه ندارند بلکه از حکومت راضی هستند. منابع اعلام می کنند «که بیشتر قشقایی ها احتمالاٌ به احمدی نژاد رأی داده اند، برای تشکر از بهبود وضعیت آموزشی و بهداشتی.» «ناظران ایران» از یک کاسب قشقایی نقل قل می کنند: «ما فارس نیستیم اما ایرانی هستیم.» اما در مقابل وضعیت بلوچستان سنی نشین، استان هم مرز با پاکستان، بسیار بد توصیف می شود. منبعی از وزارت راه و ترابری ایران گزارش می کند در جنوب شرفی اوضاع در اختیار حکومت نیست: «بسیاری از پاسگاه های نیروی انتظامی در سیستان و بلوچستان شب ها به علت خطر انفجار اصلاٌ مأمور ندارد.» یک دلیل برای این وضعیت حاد: سیاستِ «مغرورانه» و ضد سنیِ حکومت شیعی. کاسبی از منطقه گزارش می کند احمدی نژاد درست در سیستان و بلوچستان یکی از نزدیکانش به نام حبیب الله دهمرده را به استانداری گمارده بوده است، «آدم احمق و سرکوبگری که از سنی ها نفرت دارد.» گفته می شود در این فاصله او را برداشته اند. دلیل دوم – و یکی از موضوع های مهم برای «ناظران ایران» – قاچاق مواد مخدر است: ایران با سیل قاچاق مواد مخدر از افغانستان و پاکستان روبروست و کاری از دستش بر نمی آید. از سال ۲۰۰۵ تا سال ۲۰۱۰ میزان مقادیر کشف شده چند برابر شده است – و البته اینها تنها بخش کوچکی از مواد قاچاق شده و مصرف شده بوده است. به گزارش دیپلمات های آمریکایی ۵۰ هزار ایرانی عضوِ «معتادان ناشناس» هستند، ۱۵۰ هزار نفر در یک برنامۀ ترک اعتیاد با جایگزینی متادون، اینها نیز بخش کوچکی از تعداد واقعی است. «شما نه می توانید بمانید نه می توانید بروید» حتی وزارت کشور ایران از طریق واسطه ها دست بر قضا از آمریکایی ها می خواهد در این مورد هم لطفاٌ با ایران همکاری کنند. با توجه به مشکلات زیاد مواد مخدر و پناهندگان که افغانستان برای هر دو کشور ایجاد می کند واسطه ها از وزارت کشور نقل می کنند که زمانِ کنار گذاشتن دشمنی «رسیده» است. در ضمن به اعتقاد وزارت کشور چنین همکاری می تواند با این برداشت خطرناک مقابله کند که رفتار آمریکا در منطقه «غیرانسانی» است. به گفتۀ این منابع سفیر سابق ایران در سازمان ملل جواد شریف حتی تلاش زیادی در جهت اینگونه همکاری با آمریکا کرده است. مشاور دو رهبر برجستۀ حکومت به سفارت آمریکا در لندن نیز معاملۀ جالبی را عرضه می کند. وی پیوسته به «آرزوی مناسبات سازنده و مبتنی بر همکاری با آمریکا» استناد می کند بویژه در افغانستان و عراق. به گفتۀ وی ایران در هر دو کشور نفوذ زیادی دارد. به گفتۀ این مشاور تهران شبه نظامیان شیعۀ عراق را «متحدان ما» می بیند «که علیه صدام ایجاد کرده بوده ایم.» اسناد دیپلماتیک آمریکا نشان می دهند مشاور علناٌ اذعان می کند ایران از این شبه نظامیان خواسته به نیروهای انگلیسی در جنوب عراق حمله کنند. به باور مشاور، آمریکا در نهایت راه دیگری ندارد جز اینکه با ایران در مبارزه با قاچاق مواد مخدر همکاری کند در غیر اینصورت وضع بدتر می شود. به نظر این مشاور، آمریکا بیش از حد خود را در عراق گیر انداخته است: «شما نه می توانید بمانید و نه می توانید بروید ... نیروهای شما در آنجا و در تمام منطقه هدف ما هستند.»
* از: برنهارد زند / در: اشپیگل آنلاین
عکس از: ای پی
آتش بازی با درختان سرو
قرار بازدید روز شنبه ۲۷ نوامبرِ نخست وزیر لبنان، سعد الحریری از تهران شاید پاسخی باشد به دیدار دو ماه پیش محمود احمدی نژاد از لبنان. در خلال این دیدار جمهوری اسلامی ایران با قاطعیت هر چه تمام تر اعلام کرد که این کشور کوچک ۴/۱ میلیون نفری در کرانه خاوری مدیترانه چیزی به جز حیات خلوت ایران نیست و در دور دیگر آتش بازی میان اسراییل و «نماینده ایران در لبنان، یعنی حزب الله» می توان آن را به هیچ انگاشت. سفر احمدی نژاد بالاخره چشم دولت اوباما را به این حقیقت گشود که سیاست امریکا در برابر لبنان ایراد دارد. معاون وزیر امور خارجه در امور شرق نزدیک، جفری فِلتمن از سوی کاخ سفید به لبنان و عربستان سعودی فرستاده شد تا با همپیمانان امریکا مشورت کند و اکنون، مثل روزهای اوج دستور کار آزادی در دولت بوش، باز لبنان به گزینه نخست واشنگتن تبدیل شده است. شورای امنیت دادگاه ویژه (اس تی ال) را برای رسیدگی به کیفرخواست پرونده ترور سال ۲۰۰۵ نخست وزیر سابق لبنان، رفیق حریری تشکیل داده است. خطر حزب الله- مشتری ایران و همدست سوریه در کشتن حریری- برای تسلط به تمامی لبنا ن، کاخ سفید را در حالت آماده باش قرار داده است. ولی شاید دولت اوباما زمانی برای حفظ استقلال لبنان برسد که کار از کار گذشته باشد. حریری، رهبر سنی لبنان، با سفر خود به دژ اقتدار شیعه نشان داده که اگر می خواهید مثل بسیاری از کشورهای خاورمیانه، در رقابت تصمیم بر سرِ سرنوشت لبنان شرکت کنید، باید زنگ درهای تهران را فشار دهید. جشن بزرگداشت شصت و هفتمین سالگرد استقلال لبنان برای این کشور با جریان اتفاقاتی بدشگون همراه است. ریيس جمهور اوباما با پیمانی کلامی و شتابزده در راستای محافظت از استقلال لبنان در شرایطی به این کشور تبریک گفت که ایده های سیاسی وی حتا از همان روزهای نخستین نامزدی اش در انتخابات ریاست جمهوری با چنین پیمانی همخوانی نداشت. هر چند به ما گفته بودند که اوباما بر خلاف بوش با سوریه از در دوستی در خواهد آمد و در پی یافتن زمینه های مشترک خواهد بود، ولی سناتوری از ایالت ایلینوی در مبارزات انتخاباتی توضیح داد که صحبت کردن با دشمنان برایشان مزیتی به شمار نمی � �ود. شاید نه در گفتار، که در کردار، گفتگو با دمشق به معنی خیانت به سیاستمداران ضد سوری در انقلاب سرو باشد. از ترس این که واشنگتن به نام روابط حسنه با سوریه سیاست های مربوط به لبنان را در دستور کار خود قربانی کند، ولید جنبلاط، ستون اندیشه دموکراسی در جنبش ۱۴ مارس لبنان، تغییر جهت داد و رهسپار دمشق شد برای دست بوسی بشار اسد. امریکا یک بار دیگر نیز در دهه نود میلادی سیاست مربوط به لبنان خود را فدا کرده بود. و شاید مهم تر از آن، عربستان سعودی، پشتیبان جامعه سنی لبنان، دوستی با سوریه را بر شرکای لبنانی خود برتری دهد. خیلی عجیب است که پس از این همه زرنگی به سود سوریه، معلوم می شود که دمشق دچار حواس پرتی است. تونی باردان پژوهشگر بنیاد دفاع از مردم سالاری می گوید سفر حریری نشانگر این واقعیت است که دمشق دیگر بازیگر مرکزی این صحنه نیست. ابتکار سوریه و عربستان سعودی نمایشی حاشیه ای است و ایران مدتی اعلام می کرده که: عربستان سعودی باید با «تهران» گفتگو کند، اما عربستان سعودی نمی خواهند به این واقعیت اهمیتی دهد. اکنون ایران با دستان حزب الله بر قلمرو لبنان فرمان می رانَد. دبیر کل حزب الله، حسن نصرالله دوباره هشدار داده که حزب الله دست هر کسی که بخواهد سلاح «مقاومت» را لمس کند خواهد برید. بدون شک این گفته ها برای ترساندن دادگاه پرونده حریری است که پا پس کشند؛ مبادا در برابر اعضای حزب الله کیفر خواستی صادر کنند. در صورت اعلام جرم در برابر عضوی از حزبِ مشهور به «خدا»، حزب الله ضربه دیگری خواهد خورد؛ این بار از سوی دادگاهی با ایده های عرب، به جرم قتل یک رهبر سنی. ولی بسیاری از تحلیلگران داخل و خارج لبنان به این سخنان حسن نصرالله به چشم «قُمپُز سیاسی» نگاه می کنند. روشن نیست که حزب الله با گسترش قلمرو ساتراپی (ایران) به جنوب لبنان و سپس قلمرو ملی لبنان چه به دست می آورد. این حزب توانایی خود را در مه ۲۰۰۸ در هجوم به سنی های وفادار به سعد حریری در غرب بیروت و محاصره جنبلاط دروزی در جبل الشوف به اثبات رسانده است. در واقع این شِبه کودتا در اکثریت سنی نشین منطقه، چنان آسیبی به اعتبار حزب الله رسانده که دشوار می توان گفت آیا این کیفرخواست به اعتبار حزب الله بیش از پیش آسیب خواهند رساند یا نه و یا این کودتای وفادار � �ا چه اندازه در برابر سنی ها از حزب الله پشتیبانی خواهد کرد. شاید اکنون ایران بهتر می بیند که سرمایه خود را نگه دارد و آن را در دور بعدی مبارزه با اسرائیل به کار اندازد تا در جایی با نتیجه ای نامعلوم. در هر حال دشوار می توان دید که چگونه کیفرخواست حزب الله به اجرا گذاشته خواهد شد: چه کسی در چنین موقعیت قرار دارد که برای دستگیری این افراد مظنون قدم پیش نهد تا از آن ها در برابر مردم قانوناً توضیح بخواهد؟ اکنون حزب الله در نیروهای مسلح لبنان رخنه کرده است. یک خبرگزاری کانادایی اعلام کرد که رئیس نیروی امنیت داخلی، یکی از افراد نزدیک به سعد حریری نیز در زمره افراد مظنون به شرکت در قتل پدر سعد قرار دارد. مطمئنا نه دولت ایالات متحده، نه سازمان ملل و نه جامعه بین الملل بر روی مظنونین دست نخواهند گذاشت. اگر کاخ سفید در زمان بوش اجازه می داد هم پیمانان لبنانی اش در مه ۲۰۰۸ قتل عام شوند، اکنون حتی به قمیت انتشار خبر «عدم تلاش ایالات متحده در دفع خطر حزب الله» کمتر احتمال می رود که دولت اوباما گامی برای پادرمیانی بردارد. لبنان زیر کنترل آشکار حزب الله، و راز عدم پشتیبانی سیاستمداران امریکایی از لبنان بر ملا شده؛ با لبنان چون بی خانمانی پست رفتار می شود. چشم اندازی تاریک از لبنان پیش روست: یمن جدید، با حزب الله در حملات کنترل از راه دور. تنها پنج سال پیش بود که فریاد آزادی، حق حاکمیت ملی و استقلال «انقلاب سرو» به گوش می رسید. فریادی که اکنون گویی به گ ذشته های دور تعلق دارد. حزب الله به حرکت آهسته پشت صحنه خود برای در دست گرفتن لبنان ادامه خواهد داد. می توانید بگویید لبنان دارای ارزش استراتژیک زیادی نیست که دولت بوش به آن به عنوان گوهری ارزشمند در سیاست خود بنگرد؛ این که لبنان برای امریکا در گسترش مردم سالاری و آزادی در جهان عرب وزنه ای به شمار نمی رود. دولت اوباما نیز از چنین احساساتی فاصله گرفته است. مدافعان رویکرد اوباما در لحظه های بی عاطفه سخنانی این چنین را زیاد بر زبان می آورند. شکی نیست که هزینه های انسانی در لبنان دهشتناکند و هیچ کجا نمی توان داستانی چون کشته شدن مرموز «ویسام عید» را یافت: بازپرسی لبنانی که در جریان پرونده های ترور کشته شد. به گزارش سی بی سی ، ویسام عید به تنهایی به شواهدی دست یافت گویای همدستی حزب الله در کشتن حریری. دو سال پس از آن، اعلام نا به جای نتیجه گزارش ویسام عید به وسیله تیم تحقیقات سازمان ملل، توجه عوامل حزب الله را جلب کرد. در سال ۲۰۰۸ کوتاه زمانی پس از دیدار ویسام عید با تیم بازپرسی، وی به وسیله خودرویی که در آن بمب کار گذاشته شده بود در حومه بیروت کشته شد. اما هزینه های استراتژیکی (راهبردی) هم هست که کسانی که برای سرنوشت لبنان در نهایت اهمیتی قائل نیستند آن را از قلم می اندازند. داستان قربانی کردن لبنان، تنها داستان کشور کوچکی نیست که در گیره سیاست زور گرفتار آمده باشد، که داستانی خوب از بی کفایتی، بی تفاوتی، و در نهایت بزدلی رهبران واشنگتن، اروپا و شورای امنیت سازمان ملل متحد است که از همکاری مسلمانان میانه رو و اعراب داد سخن می دهند و برای پشتیبانی از همان میانه روها در برابر دشمنان مشترکشان با آن ها هیچ گامی بر نمی دارند و حتا داد کشته شده ها را هم نمی ستانند. حتی جدا از آن سلاح های هسته ای نوظهور، جمهوری اسلامی ایران تنها زمانی باید تشویق شود که شیوه های شرق مدیترانه ای را در دیدگاه خود بگنجاند. سرمایه گذاری ایران بر حزب الله به بار نشسته و سود خوبی هم دارد. انقلاب خمینی گرا می رود تا قوی و قوی تر شود.
* از: لی اسمیت / در: ویکلی استاندارد
لی اسمیت سردبیر ارشد هفته نامه ویکلی استاندارد است.
ایران موشک هایی دارد که می تواند به اروپای غربی برسد
این ها قسمت هایی از تلگرام های دیپلماتیکی است که از سوی نیویورک تایمز، گاردین، لوموند، ال پاییس و در اشپیگل افشا شدند. ایران از کره شمالی موشک هایی خریده است که می توانند به اروپای غربی برسند. در ماه دسامبر ۲۰۰۹ اسرائیل، در حالی که تاکید می کرد که «سیاست دست دوستی» تهران «هیچ فایده ای ندارد»، ایالات متحده را ترغیب می کرد تا درباره برنامه هسته ای ایران سخت گیر باشد. شاه عبدالله عربستات سعودی هم به واشنگتن توصیه کرده بود که «سر مار را قطع کند»، یک شاهزاده دیگر از کشورهای اطراف خلیج (فارس) هم می گفت که «خطر آن که بگذاریم ایران به برنامه هسته ای خود ادامه بدهد بیشتر از آن است که آن را متوقف کنیم». تروریسم. حامیان مالی سعودی مهم ترین حامیان گروه های افراطی سنی مانند القاعده هستند، یک دیپلمات امریکایی به اسلوانی می گفت که این کشور باید پذیرای یک زندانی گوانتانامو باشد تا بتواند با باراک اوباما ملاقات کند. سازمان ملل متحد. از دیپلمات های مشغول به کار در سازمان ملل متحد در نیویورک خواسته می شد تا درباره همکارانشان جاسوسی کنند، حتی از همکاران کشورهای متحد، تا بتوانند «هرگونه اطلاعات مربوط به زندگی» و «اثر انگشت دیجیتالی، عکس چهره، دی. ان. ای و اسکن قرینه چشم»، و البته شماره کارت های بانکی، رمز عبور اینرنتی و هر گونه جزئیات دیگر در زندگی شخصی آنها که می شد بدست آورد. چین- کمیته مرکزی حزب کمونیست چین، به کارمندانش، شرکت های خصوصی و خلافکاران استخدام شده خود دستور دزدی اینترنتی داده بود. از سال ۲۰۰۲، آنها به کامپیوترهای دولت امریکا و کشورهای غربی دیگر و همین طور گوگل در ژانویه گذشته، راه پیدا کردند. ایتالیا. در سال ۲۰۰۹ دیپلمات های امریکایی در رم روابط بسیار نزدیک میان رئیس دولت ایتالیا، سیلیویو برلوسکونی و نخست وزیر روسیه، ولادیمیر پوتین را توصیف می کنند و از «کادوهای لوکس»، قراردادهای پرمایه و یک زن یا مرد که نقش «واسطه در سایه» را به عهده دارد سخن می گویند. در یک دیدار با یک مسئول بلندپایه امریکایی، مشاور دیپلماتیک نیکولا سرکوزی، ژان۰دوید لویت به صراحت نظرش را درباره حکومت هایی که فرانسه چندان گرامی نمی دارد، اعلام کرده است. وی ایران را «حکومتی فاشیست» و رئیس جمهور ونزوئلا، هوگو چاوز را «دیوانه» خوانده است که کشورش را تبدیل به «زیمبابوه ای دیگر» خواهد کرد.
* از: فیلیپ ژل / در: لوفیگارو
«بخت یارم باشد به زندان طولانی مدت محکوم می شوم»
مانا نیستانی یکی از مهمترین کاریکاتوریست های سیاسیِ ایران است. قبل از اینکه بتواند به مالزی بگریزد در زندان مخوفِ اوین بازداشت بود. مصاحبه ای از طریق ایمیل دربارۀ شوخ طبعی در دیکتاتوری و دشواریِ ایرانی ها برای گرفتن پناهندگی از غرب.
زود دویچه تسایتونگ: آقای نیستانی، مقام های ایرانی شوخ طبعند؟
نیستانی: آنها استعداد خلق موقعیت های خنده دار را دارند اما نمی توانند به آنها بخندند. دستورالعمل این است: کارهای بسیار احمقانه را با چهره ای بیش از حد جدی پیش ببر. با صدای رسا ادعا کن در ایران آزادی بیان وجود دارد – و در همان روز چند نشریۀ اصلاح طلب را ببند. این لحظه های متناقض من را به یاد پتر سِلِرز در نقش بازرس کلوزو می اندازند.
وی نیز همیشه خودش را خیلی جدی می گرفت و اوضاع را درهم می ریخت.
شما خود بعنوان پناهجوی سیاسی در مالزی هستید و ...
تا حدی عجیب است. من در اصل خودم را آدمی سیاسی نمی بینم. خیلی به سینما و نقاشی و داستان های مصور و ادبیات علاقه دارد. اما از آنجا که در ایران همۀ جنبه های زندگی زیر نظرند، هر گونه فاصله گرفتن از هنجار فوری سیاسی می شود.
آنچه گفتید با این نکته جور در می آید که رمان مصوری دربارۀ یک خانوادۀ ایرانی به نام درگیر نوشته اید. اسم خودش گویاست. موضوع سرِ زندگی روزمره است. اما زندگی روزمرۀ ما همواره سیاسی است. کسی که در ایران فکر کند زندگی خصوصی هم دارد یا حقِ آزادی، بعنوان مخالف تلقی می شود. شما خود با یک نقاشی معمولی «گیر» افتادید.
من سابق مسئول صفحۀ جوانان مجلۀ جمعه بودم. در مه ۲۰۰۶ یک نقاشی کشیدم که در آن پسری با سوسک حرف می زند. سوسک نمی فهمد وی چه می گوید و می پرسد: «نَه مَنَه؟» این کلمه ترکیست، زبان مردم آذربایجان در شمالِ غرب ایران. اما در زبان روزمرۀ فارسی هم به معنای «چه گفتید؟» یا «چی؟» معنا می دهد.
نقاشی در بین ترک زبان ها واکنش های شدیدی ایجاد کرد، درگیری های خیابانی شکل گرفت، چند نفر بازداشت شدند و چند نفری هم جان باختند ...
یک لحظه هم فکر نکرده بودم که که برای مردم آذری ممکن است اهانت تلقی شود. در آن زمان در دانشگاه شهر تبریز که مردم آذری زیادی در آنجا زندگی می کنند اوضاع در اعتراض به حکومت نا آرام بود. ناآرامی ها رو به پایان بود که دانشجویی مجله به دستش افتاد. در این لحظه جدایی خواهان افراطی از تصویر استفادۀ ابزاری کردند و در همۀ شهرهایی که آذری ها در آن زندگی می کنند اوضاع متشج شد. حکومت من و سردبیر را بازداشت کرد و از فرصت سود جست تا علیه فعالان آذری و روزنامه ها وارد عمل شود. از سال ۲۰۰۰ بیش از ۱۰۰ روزنامه و مجله در ایران بسته شده اند. توانستیند دربارۀ سوءتفاهم های مربوط به کاریکاتور موضع بگیرید؟
چه حرفی می زنید. من را به زندان اوین بردند، به یک سلول مجرد دونفری، همه اش همین بود.
سلول مجرد دونفری؟
سلول انفرادی معمولی اندازۀ قبر است، یک در دو متر. بسیاری از زندانیانی که در چنین سلول هایی بودند دیوانه شدند. از اینرو در برخی از قسمت ها دو سلول انفرادی را کنار هم قرار دادند. من ۵۰ روز تمام در یک سلول دو در دو با سردبیر مجلۀ جمعه بازداشت بودم. بعد سه ماه دیگر بدون اتهام بازداشت ماندم. وقتی به من مرخصی دادند با همسرم گریختیم و سر از مالزی در آوردیم، از آنجا من برای رادیو زمانه کار کردم، اما در ابتدا از همه گونه اشاره های سیاسی خود داری کردم. هرچه باشد من در اینجا روادید تحصیلی دارم و مالزی و ایران مناسبات بسیار خوبی دارند. حکم من هم هنوز صادر نشده است. اگر دادگاه انقلاب محکومم کند مالزی من را بیرون خواهد کرد. حکم چه موقع صادر می شود؟
هر روز ممکن است صادر شود. دادستان تقاضای حداکثر مجازات کرده است. می گوید من مسئول همۀ تلفات جانی و مالی در تظاهرات سال ۲۰۰۶ هستم.
چطور با این وجود شروع کردید به کشیدن کاریکاتورها؟
در انتخابات ریاست جمهوری بود. اگر نامزدی اصلاح طلب پیروز می شد برای همۀ ما رهایی می بود. تقلب در انتخابات همه چیز را خراب کرد. اینکه بعد واقعاٌ تظاهرکنندگان کشته شدند خیلی تکان دهنده بود. من چشمان ندا آقا سلطان را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد. اینکه چطور در خیابان افتاده بود و می دانست که جان می دهد. باید جوابی می دادم.
ایرانی ها با علاقۀ زیاد دنبال کاریکاتورهای شما در اینترنت هستند. کشمکش شما با سانسور چگونه است؟
صفحه های اینترنتِ رادیوزمانه و مردمک که من برایشان کار می کنم فیلتر می شوند. فیس بوک همچنین. اما خیلی از ایرانی ها از فیلتر شکن استفاده می کنند، کاریکاتورهای من را پایین می آورند و با ایمیل می فرستند.
نقاشی های شما جرج گروز و اتو دیکس را به یاد می آورند. خودتان فکر می کنید کارهایتان کارتون است؟
بله. یا طنز سیاه. گروز را تحسین می کنم. بیشتر تحت تأثیر تصویرگر آمریکایی اتو دیکس بوده ام (در متن همینگونه آمده، اما دیکس نقاش و گرافیست آلمانیست – م) که استاد هاشور است، کارش من را یاد فرنسیسکو گویا می اندازد. و کاریکاتوریست آرژانتینی کینو از نظر من بزرگ ترین است زیرا وی طنز و عمق را به گونه ای یگانه تلفیق می کند. نقطۀ قوت شما هم هست. در جریان اعتراض ها تظاهرکنندگان در همۀ شهرها نقاشی های شما را نشان می دادند. از طرفی به من احساس غرور می دهد. از طرف دیگر من قبلاٌ مناسبات نزدیک مالزی و ایران را یاد آوری کردم. اگر به ایران بازگردانده شوم حکم به دلیل کاریکاتورهای سال گذشته سنگیتن تر خواهد شد. بخت یارم باشد به زندان طولانی مدت محکوم می شوم. از این رو می کوشم به غرب بروم. دشوار است. چه چیزی اینقدر دشوار است؟
تلاش کنید به عنوان یک ایرانی روادید آمریکا را بگیرید. کارکنان سفارت های غربی با همچون منی مانند تروریست بالقوه رفتار می کنند.
کج خیالی شما هم در این برداشت مؤثر نیست؟
ببینید من یک کاریکاتوریست خیلی معروف ایرانیم. در سال گذشته کالج هنر و طراحی ساوانا در جورجیا می خواست به من بورس بدهد. من در سفارت آمریکا همۀ پرسشنامه های اضافی را پر کردم که یک ایرانی باید پرکند، تمام زندگیم را رو کردم. در آخر گفتند من ۳۷ سال دارم و تحصیل دانشگاهی کرده ام - درست است من مهندس معمار هستم –و نمی توانم از اینرو در رشتۀ دوم تحصیل کنم. از شما می پرسم: آیا یک اروپایی هم به هیچ رو اجازۀ تحصیل در رشتۀ دوم را ندارد؟ من واقعاٌ در خطرم اما انها حرفم را باور نکردند.
* مصاحبه از: آلِکس رولِه / در: زود دویچه تسایتونگ
بعدالتحریر: کوتاه زمانی قبل از پایان کار گروه سردبیری نیستانی ایمیلی فرستاد و نوشت به کمک سازمان «گزارشگران بدون مرز» از سوی سفارت آلمان در کوالالامپور دعوت شده است. موضوع دعوت: تقاضای روادید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر