۱۳۹۶ اسفند ۲۹, سهشنبه
ثمین باغچه بان آهنگساز پیشرو ایرانی که همیشه آرزو داشت هر روز نوروز و هر چهارشنبه، چهارشنبه سوری باشد، درست در روز چهارشنبه سوری دو سال پیش (۱۳۸۶) در غربت جانکاه خود در استانبول درگذشت و در نخستین روز نوروز به خاک سپرده شد.
ثمین باغچه بان آهنگساز پیشرو ایرانی که همیشه آرزو داشت هر روز نوروز و هر چهارشنبه، چهارشنبه سوری باشد، درست در روز چهارشنبه سوری دو سال پیش (۱۳۸۶) در غربت جانکاه خود در استانبول درگذشت و در نخستین روز نوروز به خاک سپرده شد.
ما در پائیز همان سال به دیدار او رفته بودیم تا گپ و گفت و گوئی با او داشته باشیم. آن چه میخوانید حاصل این گفت و گو و یکی دو گفت و گوی پیش از آن است.
ثمین با غچه بان در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در تبریز زاده شد. پدرش جبار باغچه بان، در خانه خود کودکستانی به نام " باغچه اطفال" بنیاد کرده بود که در آن از بام تا شام سرود خوانده میشد. ثمین در همین باغچه و در میانه شعر و سرود چشم به جهان گشود و در کنار کودکان دیگر از روشهای پرورشی پدر بهره میبرد.
ثمین هنوز خردسال بود که همراه خانواده و به سبب ماموریت پدر رهسپار شیراز شد و در آن جا نیز همه لحظات زندگیاش در کودکستان خانگی پدر گذشت. در سال ۱۳۱۱ خانواده باغچه بان باز ناگزیر از تغییر محل اقامت شد. این بار نوبت تهران بود که پدر در آن نخستین مدرسه آموزش کر و لالها را به وجود آورد. زندگی پدر سرشار از فقرو فاقه بود. میان مشغلههای گونهگون از شاگرد قنادی گرفته تا آموزگاری، آموزش و پرورش کودکان، به ویژه کودکان کر و لال، بیشترین توان و زمان او را مصروف خود میداشت.
ثمین به گفته خودش موش آزمایشگاه پدر شده بود. پدر گوشهایش را با موم پر میکرد و او را وا میداشت بدون استفاده از حس شنوائی حرفهای اورا دریابد. آزمایشهای پدر به نتیجه رسید و برای نخستین بار در ایران سمعکی را به نام "تلفن گنگ" اختراع کرد و آن را به نام خود به ثبت رسانید.
ثمین بدینگونه در فضای آموزش و پرورش کلاس پدر از"ارتباط طبیعی صوت و کلام" آگاهی پیدا کرد و دریافت که هر واژه بار صوتی و احساس موزیکال خود را دارد و این دو را میتوان جای یکدیگر نشانید. آزمایشهای پدر از یک سو و آشنایی مادر با موسیقی و تارنوازی از سوی دیگر تاثیری ترکیبی در ثمین بر جای نهاد که راه آینده او را روشن ساخت. ثمین در "باغچه اطفال" خواننده سرودهایی بود که از پیوند شعر پدر و آهنگ مادر پدید میآمد.
شانس بزرگ
ثمین در سال ۱۳۱۷ در هنرستان عالی موسیقی نام نوشت. البته کارها آنگونه که دلش میخواست پیش نرفت. آرزو داشت پیانونواز شود ولی شرط محال نخستین آن بود که پیانویی در خانه داشته باشد.
این با زندگی فقیرانه خانواده باغچه بان سازگار نبود. ناگزیر ولی باز هم با شور و شوق ویولن را انتخاب کرد، با این فکر که از ویولنی که مادرش در خانه داشت استفاده کند. ولی شرط غیر عملی دیگر آن بود که جنس ویولن باید ممتاز باشد. ویولن مادر چنین نبود.
ثمین به ناگزیر و بر خلاف میل درون به سازهای بادی روی آورد که آنها را میشد از هنرستان به وام گرفت. در قرعه فال ثمین نام دو ساز " کر" و " ابوا" آمده بود. بی رغبتی به سازهای بادی تحمیلی در نهایت به سود ثمین تمام شد. زیرا او را به سوی آهنگسازی سوق داد و در کلاس آرمونی نو بنیاد "پرویز محمود" که تازه از بروکسل بازگشته بود نام نوشت. سازهای بادی نیز به کناری نهاده شد. زیرا به سبب درگیری جنگ دوم جهانی، هنر آموزان خارجی این سازها به کشورهای خود بازگشتند و بیشتر کلاسهای هنرستان تعطیل شد.
ثمین در جمع یکی دو سالی توانست در هنرستان درس بخواند و بتواند به قول خودش " گام دو ماژور" را با ابوا بنوازد و مبانی اولیه آرمونی را هم بیاموزد. ولی در هنگامه دلسردیها شانس دیگری به او روی آورد.
او توانست با استفاده از یک بورس تحصیلی به ترکیه برود و در کنسرواتوار آنکارا در رشته آهنگسازی تحصیل کند.
ثمین باغچه بان در همان آنکارا با "اولین" دختری از همدورههای خود ازدواج کرد و در سال ۱۳۲۹ با ذهن و اندیشهای پرورده به ایران بازگشت. اولین همیشه یار و مددکار ثمین بود.
او که در رشته پیانو و آواز درس خوانده بود، پس از بازگشت به ایران کوشید بیشترین توان خود را برای تفسیر آفریدههای همسر خود به کار گیرد. ثمین خود همیشه میگفت اگر نامی در میان آهنگسازان ایران یافته به همت اولین بوده است.
اولین علاوه بر این، سه گروه آواز جمعی بنیاد کرد. گروه کر هنرستان عالی موسیقی، گروه کر تهران و گروه کر فرح پهلوی. او جدا از سرپرستی گروههای آواز جمعی به عضویت سازمان اپرای تهران در آمد وبا صدای گرم خود در تالار رودکی در نقشهای مختلف اپرائی ظاهر شد.
و اما ثمین پس از بازگشت به ایران در همان هنرستانی که فرا گیری موسیقی را آغاز کرده بود، به آموزش موسیقی پرداخت. او هفده سال تمام استاد هارمونی در هنرستان بود.
آفریدهها
با گشایش تالار رودکی در سال ۱۳۴۸ ثمین باغچه بان نیز چون تنی چند از آهنگسازان دیگر به استخدام این سازمان در آمد.
"زال و رودابه" نام نخستین اثر صحنهای اوست که با الهام از شاهنامه فردوسی، برای اجرا در شب گشایش تالار آفریده شده است. بنیاد گروههای آواز جمعی از سوی همسر نیز، او را برانگیخت که با کار روی ترانههای بومی ایران، قطعاتی برای آواز و گروه بیافریند.
در میان قطعات بازمانده از ثمین در وهله نخست میتوان از " بومی وار" او یاد کرد. که خودش به آن دلبستگی بسیار داشت و میگفت بیست سال منتظر مانده تا دری به تختهای بخورد و آن را با ارکستر سنفونیک تهران اجرا کند. " درخت سرو" یکی دیگر از کارهای او در زمینه موسیقی بومی است، که برای ارکستر بزرگ، گروه کر آواز جمعی و تکخوان، نوشته شده و بر محور این دو بیتی معروف میگردد.
درخت سرو بودم، کنج بیشه
تراشیدن مرا با ضرب تیشه
تراشیدن مرا قلیون بسازن
که آتیش بر سرم باشه همیشه
فضا سازیهای درخشان ثمین از وهم بیشه، انتظار و سوزش آتش، درخت سرو را به یکی از زیباترین قطعات موسیقی پیشرو تبدیل کرده است. "شلیل" و "ویرانه" نیز از قطعات بومی تنظیم شده از سوی ثمین است که ارزشهای ویژه خود را دارد.
"پرستندگان و سپاهیان" برای گروه آواز جمعی و ارکستر، " که داند که.." و "من عاشقیام" برای آواز جمعی، تکخوان ارکستر، " متل" برای آواز جمعی، پیانو و سازهای ضربی و " شعله سه رنگ" از دیگر آثار به یاد ماندنی او به شمار میآید.
ثمین قطعات برانگیزانندهای نیز برای کودکان ساخته که تعدادی از آنها را موسسه ماهور، زیر عنوان "رنگین کمون" به بازار فرستاده است. ثمین، رنگین کمون را به پدرش اهدا کرده که "اولین شعرها و سرودهها را به او یاد داده و برایش دفترچه نقاشی و مدادهای رنگی خریده... و دستش را گرفته تا بتواند تصویر اولین آهو، کشتی، کلاغ، خورشید و آدمها را بکشد..."
اجرای قطعات رنگین کمون را شماری از اعضای ارکستر سنفونیک رادیو وین، به رهبری "توماس کریستیان داوید" بر عهده داشتهاند و متنها را بهجت قصری(سوپرانو) و اولین باغچه بان( متسو سوپرانو) خواندهاند.
زندگی نامه ثمین باغچه بان کامل نخواهد بود اگر از کوششهای او در زمینه ادبیات سخن به میان نیاوریم. او از نادر موسیقیدانان ایرانی بود که دستی توانا در نوشتن داشت و گزارش و نقد و قصه مینوشت.
در سفر ترکیه، به " ناظم حکمت" شاعر چپ گرای ترک علاقمند شد و در بازگشت به ایران، برخی از آثار او را به فارسی برگرداند. بعدها به ترتیب سراغ "عزیز نسین" و "یاشار کمال" رفت و کارهائی از آن دو را نیز به فارسی در آورد.
ثمین خود میگفت که نخستین معرف شاعران و نویسندگان برجسته ترک به جامعه فرهنگی ایران بوده است. در جمع دوازده جلد کتاب از ثمین به یادگار مانده که غالب آنها به چاپهای بعدی رسیده است. دو سه متن دیگر نیز در دوره مهاجرت به ترکیه( از سال ۱۹۸۴ به بعد) فراهم آورده بود و در جستجوی ناشری امین بود که آنها را به دستش بسپارد و چنین نشد.
این آلبوم در واقع بخش دوم از مجموعه "رنگین کمون" است؛ یکی از مشهورترین آثار موسیقی کودک در ایران که در سال ۱۳۵۷ / ۱۹۷۸ با همکاری گروه همسرایان میترا و نوازندگان ارکستر سمفونیک رادیو وین به رهبری توماس کریستین داوید ضبط و منتشر شده بود.
چهارشنبه سوری امسال با یک رویداد نادر برای دوستداران موسیقی در ایران همراه شد: انتشار آلبوم "چهارشنبه سوری" ساخته ثمین باغچهبان (۱۳۸۶-۱۳۰۴).
این آلبوم در واقع بخش دوم از مجموعه "رنگین کمون" است؛ یکی از مشهورترین آثار موسیقی کودک در ایران که در سال ۱۳۵۷ / ۱۹۷۸ با همکاری گروه همسرایان میترا و نوازندگان ارکستر سمفونیک رادیو وین به رهبری توماس کریستین داوید ضبط و منتشر شده بود.
بشنوید: بخشهایی از آلبوم چهارشنبهسوری
" رنگین کمون" ده اثر در خود داشت که بیشتر آنها فضایی شاد و کودکانه داشتند: "روز برف بازی"، "گربهای که مادره"، "کُرَنگِ بلا".... اما در "چهارشنبه سوری" گرچه بازیگوشیهای کودکانه در گوشه و کنار آثار به گوش میرسند، اندوه عمیقی نیز بر بخشی از آهنگها سایه افکنده است.
ثمین باغچهبان بیشتر این قطعات را در نخستین سالهای پس از انقلاب در ایران و سپس در تبعید، در ترکیه آفرید. انقلاب و مهاجرت، امکانات اجرایی را از او گرفته بود و خود آهنگساز در زمان حیات، تنها یکی از آهنگهای این آلبوم را شنید. فرزندش، کاوه، که او هم استاد آهنگسازی است از سالهای پایانی زندگی پدر در تلاشی جدی بود که کارها را به ضبط برساند؛ تلاشی که پس از درگذشت پدر جدیتر شد ولی چندین سال طول کشید تا به نتیجه برسد.
ببینید: گفتوگو با ثمین باغچهبان
رنگین کمانی که رنگ باخت
کاوه باغچهبان به بخش فارسی بی بی سی میگوید: "زمانی که در حال کار روی آلبوم بودم حس کردم که فضای قطعات از مجموعه "رنگین کمون" فاصله گرفته است. مادرم، اِولین که برای اجرای بخش آواز گروهی در هر دو آلبوم همکاری داشت هم زمانی که نمونههای ضبط شده را شنید گفت: "کاوه، این دیگر "رنگین کمون" نیست." به همین خاطر نام آلبوم را "چهارشنبه سوری" گذاشتیم. علاوه بر اینها، پدرم عاشق این جشن بود، در بزرگداشت آن قطعهای نوشته بود و خودش هم در چهارشنبه سوری از میان رفت. فکر میکنم او به این شکل، خودش نام آلبوم را انتخاب کرد."
فرزند ثمین باغچهبان که در دانشگاه تکنیک ییلدیز استانبول به تدریس آهنگسازی مشغول است برای اجرای "چهارشنبه سوری"، بودجهای در اختیار نداشته تا ارکستر و آواز گروهی را به کار گیرد؛ او ناگزیر از همکاران و دوستانی که در زمینه موسیقی فعالاند کمک گرفته تا بخشهای گوناگون آثار را بخوانند و بنوازند و با یاری گرفتن از نرمافزار، این بخشها را روی هم قرار داده است؛ کاری که حس یک اجرای گروهی و همزمان را کم میکند ولی در نبود امکانات، اجتنابناپذیر است.
اثری که باید شنیده میشد
کاوه باغچهبان میگوید: "ضبط و تدوین خط سازها و آواز گروهی پروژهای واقعا دشوار و زمانبَر بود ولی یک انگیزه قوی برای به پایان بردن کار با من بود؛ حس میکردم "چهارشنبه سوری" باید شنیده شود چون بازتاب دهندهی عشق پدرم به ایران است." کاوه باغچهبان از نتیجه کار راضی است. از او میپرسم اگر پدرش زنده بود و این آلبوم را میشنید چه نظری داشت؟ او میگوید: "این پرسش، شب و روز با من است. دایما در خواب، پدرم را میبینم که میخواهم به او بگویم: "ببین آنچه در ذهنات آفریدی و هیچگاه آنرا نشنیدی به این شکل در آمده! ببین آنطور که میخواستی شده؟" ولی خب فکر میکنم کار خوبی شده..."
آلبوم "چهارشنبه سوری"، مانند "رنگین کمون" با دفترچه شعر آهنگها از ثمین باغچهبان و نقاشیهای پرویز کلانتری همراه است. در شناسنامه اثر، کاوه باغچهبان به عنوان تنظیم کنندهی آثار معرفی شده که درست نیست. همهی کارها توسط آهنگساز تنظیم شده است. این مجموعه هفت اثر در خود دارد که در یکی از آنها صدای ثمین باغچهبان هم به گوش میرسد؛ ضبطی خانگی در سال ۲۰۰۶. "ستاره دشت" نیز در آلبوم منظور شده؛ اثری که باغچهبان آنرا به بهانه آزادی خرمشهر آفریده بود.
ثمین باغچهبان: از تهران تا استانبول
ثمین باغچهبان در تبریز به دنیا آمد. او پس از دریافت دیپلم اُبوا از هنرستان عالی موسیقی (کنسرواتوار تهران)، با دریافت بورس راهی ترکیه شد و در کنسرواتوار دولتی آنکارا در رشته آهنگسازی تحصیل کرد. در این دوران با اِولین، خواننده تُرک، ازدواج کرد و پس از بازگشت به ایران، از سال ۱۳۳۰ خورشیدی به تدریس در هنرستان پرداخت. باغچهبان از همان زمان با الهام از موسیقی محلی ایران در فرمهای کلاسیک به آهنگسازی پرداخت. سوییت "بومی وار" از مشهورترین ساختههای او در آن دوران است که در سالهای پیش از انقلاب، دو بار با ارکستر سمفونیک تهران به رهبری فرشاد سنجری اجرا شد. تالار بزرگ رودکی در تهران نیز در سال ۱۳۴۶ با اجرای "زال و رودابه" اثر ثمین باغچهبان، روی سرودههای فردوسی، گشایش یافت.
ثمین باغچهبان فعالیتهای ادبی گستردهای نیز داشت و در کنار نویسندگی برای مجلات، چندین کتاب از عزیز نسین و یاشار کمال را از ترکی به پارسی ترجمه کرد. کتاب "نوروزها و بادبادکها" (با نقاشیهای نورالدین زرین کلک) از دیگر آثار باغچهبان است که از سوی شورای کتاب کودک در ایران به عنوان کتاب سال ۱۳۵۳ برگزیده شد.
چند سال پس از انقلاب، ثمین باغچهبان همراه با خانواده به ترکیه کوچ کرد. زندگی در غربت و توقف فعالیتهای حرفهای، او را شدیدا سرخورده کرد. از باغچهبان در سال ۱۳۸۲ کتاب "خاطراتی از پدرم" در تهران منتشر شد. پدر او، جبار باغچهبان، بنیانگذار آموزشگاههای ناشنوایان در ایران بود. ثمین باغچهبان در چهارشنبه سوری سال ۱۳۸۶ در استانبول درگذشت.
اِولین باغچه بان، خواننده ترک تبار اپرا و نوازنده پیانو و همسر ثمین باغچه بان، آهنگساز و خالق "رنگین کمون"، هفته پیش در استانبول در گذشت.
به ندرت می توان فردی را يافت كه خصوصيات اِولين باغچه بان را داشته باشد: ايرانی الاصل نباشد، مذهبش از مذهب عامه ايرانيان متفاوت باشد، فارسی را در حد یک بومی آموخته باشد، از ايران و از كاری كه در ايران داشت و آن را بسیار دوست می داشت، رانده شده باشد ولی همچنان عاشق ايران باشد.
قلب پراحساس و پرشور اِولین از حرکت ایستاد ولی گویی هنوز هم آن دل عاشق برای اپرا، برای موسیقی، برای ایران و برای ترکیه در گوش می طپد.
اِولين باغچه بان (که قبل از ازدواج نامش اِولین سالم بود) در یک خانواده آشوری در تركيه متولد شد ولی از طرف مادری فرانسوی بود.
به دلیل همین ترکیب خانوادگی از همان كودكی در یک محیط چند فرهنگی بزرگ شده بود.
او از 14 سالگی وارد هنرستان موسیقی آنکارا شد و در رشته پیانو و آواز درس خواند. وقتی اولين در هنرستان عالی موسیقی (کنسرواتوریم) آنکارا درس می خواند با همکلاسی اش، ثمين باغچه بان، كه از ایران برای تحصيل موسيقي به آنكارا رفته بود، آشنا شد و به او دل بست؛ گويی او همزمان به فرهنگ و موسيقی ايران هم دل بست.
اولین این دلبستگی را تا واپسین لحظه های زندگی با خود داشت و اگر چه فعالیت های موسیقایی اش در ایران ناتمام ماند و در دهه شصت، همراه شوهر و خانواده اش ایران را ترک کرد، ولی همواره جنبه های مثبت زندگی در ایران را برجسته می کرد.
تربیت فرانسوی و علاقه عمیق اولین باغچه بان به ایران و فرهنگ ایرانی هیچ گاه از علاقه او به وطنش، ترکیه، نکاست. او خود را چون نهالی می دانست که از باغی که در آن ریشه داشت، به زمین حاصلخیز دیگری برده شده و در آنجا به بار نشسته است.
"مادر من زن باسوادی بود و به زبان فرانسه واقف بود و ما را فرانسوی بزرگ کرد. اما اولین واقعی ترک و کمالگراست. ترک چون وطنش ترکیه است و آن وطن او را پرورش داد و از او یک هنرمند موفق ساخت. کمالگراست چون ترکیه کمالگرا او را بار آورد نه ترکیه عثمانی. از طرف دیگر، اولین روحا ایرانی است. چون 33 سال در ایران خدمت کرد و در این 33 سال بزرگترین جایزه را از ایران گرفت. بگویم آن جایزه چه بود؟ مهر و محبت ملت ایران بود."
جمله آخر را اولین در هر مصاحبه ای و دوباره و دوباره بر زبان می آورد.
امروز به راحتی می توان از فرامرزی بودن كار موسيقی سخن گفت و به راحتی نوازنده های ايراني را در داخل و خارج کشور كنار نوازنده غير ايرانی يافت، اما زمانی كه - نزدیک به شصت سال پیش- اولين باغچه بان پا به عرصه موسيقی ايران گذاشت، همراه همسرش ثمین باغچه بان، از معدود پيشگامان عرصه موسيقی فرامرزی بود.
سرمایه های اولین
اولین از یک سو به دلیل نیمه فرانسوی و نیمه آشوری بودنش با موسیقی اروپایی آشنا بود، از طرف دیگر به دلیل داشتن ملیت و فرهنگ ترکیه ای موسیقی، هنر و فرهنگ شرقی را به خوبی می شناخت.
با این سرمایه بود که اولین باغچه بان دردهه 1330 به ایران آمد، به فراگیری زبان فارسی مشغول شد و کوشش خود را برای پیشبرد و نوآوری در موسیقی ایرانی آغاز کرد. به کارگیری موسیقی اروپایی و تلفیق آن با روحیه و فرهنگ ایرانی از دستاوردهای سه دهه کار موسیقایی اوست. یکی از بزرگترین کارهای اولین باغچه بان بنیانگذاری و اجرای اپرا در ایران بود.
اولین باغچه بان می گفت:
"زمانی که تالار رودکی پایه گذاری شد، به اتفاق خانم منیره وکیلی و فاخره صبا اپرای تهران را پایه گذاشتیم و در همین گیر و دار، شخصا گروه کر ملی تهران و گروه کر اپرای تهران را پایه گذاری کردم و بدین ترتیب کنسرت های زیادی برای دانشجویان، کارگران و مردم در تالار رودکی به رهبری من اجرا شد.
"شاگردان بسیار خوبی مثل حسین سرشار، سودابه تاجبخش، سودابه صفائیه، پری ثمر، پری زنگنه و دیگران را پرورش دادم. در سال 1337 رهبری گروه کر هنرستان عالی موسیقی را که توسط آقای روبیک گریگوریان تاسیس شده بود عهده دار شدم. رسیتال های آوازی زیادی اجرا کرده ام که بیشتر آنها با معرفی آثار ثمین باغچه بان همراه بود."
اولین باغچه بان که به خانواده ای هنرمند و فرهنگ دوست چون باغچه بان ها پا گذاشته بود، کوشید سنت این خانواده را که جبار باغچه بان، پدر شوهر او پایه گذاری کرده بود، ادامه دهد.
جبار باغچه بان نخستین فرد در ایران بود که در صدد تاسیس کودکستان برای کودکان کر و لال بر آمد و بر آن نام باغچه کودکان گذاشت. (نام باغچه بان هم از همین جا می آید.)
پس از آنکه به اولین پیشنهاد شد یک گروه موسیقی و یک مدرسه شبانه روزی برای کودکان بی سرپرست تشکیل دهد، او برای تشکیل این گروه با شش هزار کودک در بیست وهشت شهر مصاحبه کرد و از بین آنها دویست نفر (صد نفر کودک وصد نفر نوجوان) را پذیرفت.
اولین با شوق می گفت که این گروه بعد از یک سال ده ها کنسرت برگزار کردند. اجرای "رنگین کمون" اثرمعروف شوهرش ثمین باغچه بان به رهبری توماس کریستین داوید هم به همین گروه تعلق داشت.
خاطره ها
یک خاطره از این مدرسه و این گروه همیشه در ذهن اولین مانده بود:
"یادم می آید در یکی از اجراها، شخصی از یکی از این بچه های یتیم پرسید: موسیقی چه تاثیری برای تو دارد؟ آن کودک جواب تاثرانگیزی داد و گفت موسیقی مثل یک مادر است. این گفته او درس آموزنده ای برای من شد و انگیزه ای برای اینکه با بچه ها بیشتر کار کنم و انرژی بیشتری برای آنها صرف کنم."
اولین باغچه بان همه جا تاکید می کرد که تشکیل مدرسه موسیقی کودکان و گروه کر کودکان بدون حمایت بنیاد خیریه و بهزیستی فرح پهلوی ناممکن بود.
او پس از تاسیس این مدرسه در صدد برآمد تا با کمک سازمان ملل متحد یک دهکده موسیقی تاسیس کند که با وقوع انقلاب اسلامی و بازگشت او به ترکیه ناتمام ماند؛ خانواده باغچه بان ایران را در سال 1363 ترک کرد و در ترکیه اقامت گزید. اولین یک بار در سال 2000 میلادی به ایران بازگشت و در مصاحبه اش گفت: "دنبال آن مادر مهربان گشتم ولی چقدر همه چیز عوض شده بود..."
خویشاوندی هنری و موسیقایی بین دوکشور ایران و ترکیه همواره در ذهن هنری اولین جلوه داشت و مورد توجه او بود. اولین آن را پلی برای دوستی در طول تاریخ می شمرد:
"خیلی از مقامات موسیقی ایران در موسیقی ترکیه هم است. زبان دربار عثمانی ها فارسی بود، و بنابراین موسیقی های دو کشور در هم تاثیر داشت. در ترکیه تاثیر موزیک بالکان هم هست... در موزیک ثمین باغچه بان تاثیر موزیک آذربایجان، فارسی و ترکی ترکیه حتما هست.... فرهنگ و هنر یک ملت ریشه در روح یک ملت دارد. اگر این ریشه و روح از بین برود، آن ملت نابود می شود. این ریشه و روح به آن ملت انسانیت و غرور ملی می بخشد. بین ملت ها دوستی می آورد. فرهنگ و هنر بزرگترین انرژی است که یک ملت باید داشته باشد تا زنده بماند؛ برای زیستنش لازم است."
اولین باغچه بان از سال 1363 تا 1373 که بازنشسته شد در دانشگاه معمار سینان استانبول به عنوان استاد رشته پیانو تدریس می کرد.
از او ترجمه و تدوین چندین اثر موسیقایی به زبان ترکی منتشرشده است. در سال های اخیر هم سه کتاب به همراه نقاشی های خودش برای کودکان و کتابی هم به نام مشاهدات هنری من در ایران به زبان فرانسه آماده کرده بود.
اولین باغچه بان به دلیل ایست قلبی جهان موسیقی را ترک کرد در حالی که دو روز قبل از آن، در مقابل دوربین تلویریون فارسی بی بی سی ، شاید برای آخرین بار، آواز خوانده بود.
ثمین باغچهبان برای چندین دهه حضوری پر رنگ در موسیقی ایران داشت. در دوران پیش از انقلاب اسلامی سالها در هنرستان عالی موسیقی تدریس کرد؛ ساختههایش در کنسرتهای بسیاری اجرا شدند و او را به عنوان یکی از چهرههای موثر در موسیقی چندصدایی ایران مطرح کردند
ده سال پس از خاموشی: دست نوشتههای ثمین باغچهبان منتشر شدند
پژمان اکبرزادهروزنامه نگاردر ایمیل
ثمین باغچهبان برای چندین دهه حضوری پر رنگ در موسیقی ایران داشت. در دوران پیش از انقلاب اسلامی سالها در هنرستان عالی موسیقی تدریس کرد؛ ساختههایش در کنسرتهای بسیاری اجرا شدند و او را به عنوان یکی از چهرههای موثر در موسیقی چندصدایی ایران مطرح کردند. ولی تا همین چند هفته پیش، نُتِ هیچیک از آثار او به چاپ نرسیده بود. موضوعی که بی توجهی شدید نهادهای فرهنگی و نبود پشتیبانی برای نشر آثار ارکسترال موسیقی ایران را به خوبی نشان میدهند.
نوزدهم مارس ۲۰۱۸ دهمین سالگرد درگذشت ثمین باغچهبان در غربت است. محدودیتهای پیشآمده برای موسیقی در پی انقلاب اسلامی، او را مانند بسیاری دیگر از نوازندگان و آهنگسازان ایرانی به کوچی ناخواسته وا داشت. موسیقی ایران نزدیک به سه دهه از حضور یک آهنگساز خلاق محروم شد و خود آهنگساز هم از اندوه شرایط پیش آمده، روز به روز بیشتر در خود فرو رفت.
درگذشت باغچهبان در استانبول در روزهایی رخ داد که گرچه در ایران بسیاری از کودکان همچنان به «رنگین کمونِ» او گوش میسپردند ولی دیگر کسی سراغی از صاحب اثر نمیگرفت و بسیاری از آثار او به دلیل نبود پشتیبانی مالی امکان اجرا نداشتند.
چاپ دستنوشتههای باغچهبان برای نخستینبار
دهمین سالگرد خاموشی باغچهبان انگیزهای بوده برای بازماندگان و دوستدارانش تا تلاش کنند آثار منتشر نشدهی او را از فراموشی نجات دهند. هفته گذشته برای نخستین بار یک مجموعه نت از ساختههای ثمین باغچهبان به چاپ رسید؛ آهنگهایی برای آواز و پیانو همراه با یک سی.دی از اجراهای تاریخی که پیش از این در دسترس عموم نبود. این آثار که "دو زولفونت" (روی سرودههای بابا طاهر) یکی از آنهاست در دهه ۱۹۵۰ آفریده شدهاند و در همان زمان با صدای اِولین باغچهبان، همسر آهنگساز، در برنامههای گوناگون اجرا شدند.
کاوه باغچهبان، فرزند آهنگساز که این مجموعه زیرنظر او منتشر شده میگوید: "هیچیک از سازمانهایی که معمولا پشتیبانی از چنین کارهایی را به عهده میگیرند برای انتشار نُتها پیشقدم نشدند. در نتیجه ما با کمک دوستداران ثمین باغچهبان یک کارزار اینترنتی سازماندهی کردیم تا افراد علاقهمند بتوانند برای تامین هزینه چاپ آثار همکاری کنند."
بشنوید:
کاوه باغچهبان که خود نیز استاد آهنگسازی در دانشگاه تکنیک استانبول است میافزاید: "دهها نفر از ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا به ما پیوستند تا به بهانه دهمین سالگرد درگذشت پدر، نت این آثار همراه با سی.دی منتشر شود. اگر اینگونه پیشتیبانیها ادامه پیدا کند ما میتوانیم دیگر آثار او که برای آواز گروهی، ارکستر و ... نوشته شده را هم منتشر کنیم."
در مجموعه به چاپ رسیده، هم دستنوشتههای اصلی ثمین باغچهبان - به دلیل ارزش تاریخی - و هم نسخه تایپ شده آثار برای اجرا گنجانده شده است. کاوه باغچهبان میگوید: "دستنوشتهها روی کاغذهای قدیمی حس خاص خود را دارند. با تماشای آنها تصور میکنید در همان زمانی قرار گرفتهاید که این کارها ساخته شدهاند. اما اکنون همه نتها را با نرم افزار تایپ میکنند درنتیجه همه مانند هم شدهاند بدون هیچ تاثیر احساسی. نسل بعد دیگر هیچ دستنویسی از آهنگسازان نسل پیش از خود ندارد..."
سالهای آغازین در ایران و ترکیه
ثمین باغچهبان در سال ۱۳۰۴/۱۹۲۵ در تبریز به دنیا آمد. پدرش جبار باغچهبان بنیانگذار آموزشگاه ناشنوایان در ایران بود. ثمین در هنرستان عالی موسیقی (کنسرواتوار تهران) نواختن اُبوا را فرا گرفت ولی کمی پیش از پایان تحصیل، در برنامه تبادل دانشجو میان ایران و ترکیه راهی این کشور شد. او در کنسرواتوار دولتی آنکارا در رشته آهنگسازی به تحصیل پرداخت و در همان زمان با اِولین-اُرگه سالم که در رشته آواز تحصیل میکرد آشنا شد. پس از ازدواج، اِولین از نام خانوادگی همسرش استفاده کرد و مجری بسیاری از آثار او در کنسرتهایش شد.
ثمین و اِولین باغچهبان پس از پایان تحصیل در آنکارا به تهران آمدند. از سال ۱۹۵۱/۱۳۳۰ هر دو در هنرستان عالی موسیقی کار خود را آغاز کردند. یکی از مشهورترین ساختههای ثمین باغچهبان در همین زمان ساخته شد: "بومی وار" اثری برای ارکستر سمفونیک که با الهام از ترانههای محلی ایران آفریده شده است. بومی وار سالها در بایگانی ماند. باغچهبان با گروههای چپگرای مخالف محمدرضا شاه همکاری داشت و همین موضوع، امکان اجرای آثارش را با مشکل مواجه میکرد.
باغچهبان اما حدود یک دهه بعد با خشم فراوان از حزب توده استعفا داد؛ او در نامهای سرگشاده نوشت آنچه از سوی این حزب به او و مردم وعده داده میشده فریب بوده است. باغچهبان حتی نت برخی از آثاری که با نگرش سیاسی نوشته بود را از بین برد. "کشته شدن یک رفیق خوزستانی" یکی از این آثار است که امروزه تنها یک ضبط تاریخی از آن برجای مانده است.
دوران اوج فعالیت هنری
در مراسم گشایش تالار رودکی در تهران (۱۹۶۷) یکی از آثار به اجرا درآمده از ساختههای ثمین باغچهبان بود: "زال و رودابه" که با الهام از داستانهای شاهنامه آفریده شده است. در همان سال برای مراسم تاجگذاری محمدرضا شاه نیز ساخت تعدادی از آثار که به شکل زنده با «گروه کُر تهران» اجرا شدند به ثمین سفارش داده شد. در واپسین سالهای پیش از انقلاب اما یکی دیگر از مشهورترین آثار او شکل گرفت: ؛ "رنگین کمون"(۱۰ قطعه برای تکخوان، آواز گروهی و ارکستر) که با همکاری نوازندگان ارکستر سمفونیک رادیو وین ضبط و منتشر شد. نسلی از کودکان ایرانی در آن زمان با این آلبوم بزرگ شدند و همچنان بسیاری از مراکزی که در ایران در زمینه آموزش موسیقی به کودکان فعالند از این آلبوم بهره میگیرند.
"رنگین کمان" از ثمین باغچهبان و اپرای "مانا و مانی" ساخته حسین دهلوی از جمله آثاری بودند که دولت ایران قرار بود آنها را به مناسبت سال جهانی کودک (۱۹۷۹) به یونسکو ارسال کند؛ طرحهایی که با وقوع انقلاب اسلامی فراموش شدند.
باغچهبان در کنار آهنگسازی به نویسندگی و مترجمی نیز میپرداخت. او تعدادی از آثار عزیز نسین، یاشار کمال و ناظم حکمت را به پارسی برگردانده که بیشتر آنها به صورت کتاب در تهران به چاپ رسیدهاند.
ایرانِ پس از انقلاب، کوچ و خاموشی
پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، باغچهبان حدود یک سال ممنوع الخروج شد. پس از لغو این محدودیت، تا چندین سال علیرغم جنگ عراق و ایران، همچنان مصمم به ماندن بود. بایگانی شخصی او پُر از نامههای نهادهای دولتی است که از او برای ساخت آثار انقلابی دعوت میکردند. باغچهبان به هیچیک از این خواسته تن نداد و در نهایت در سال ۱۳۶۳/۱۹۸۴ همراه با خانواده به ترکیه کوچ کرد.
دوران زندگی باغچهبان در استانبول در انزوا سپری شد. او در این دوران کارهایی برای آواز گروهی و ارکستر نوشت که به دلیل نبود پشتیبانی مالی هیچیک اجرا نشدند. بخشی از این آثار چندین سال پس از درگذشت آهنگساز، به کوشش پسرش کاوه، ضبط و در آلبومی به نام "چهارشنبه سوری" منتشر شدند.
تعدادی از ساختههای باغچهبان در سالهای پیش از انقلاب به دلیل وجود صدای تکخوان زن، امکان نشر در ایران را ندارند. با اینحال بازماندگان او در جستجوی امکانی هستند تا این آثار را در بیرون از ایران منتشر کنند. کاری که در زمان حیات آهنگساز ممکن نشد
اشتراک در:
پستها (Atom)