۱۳۹۲ اسفند ۲۱, چهارشنبه

15- ارنست هرتسفلد - 1879/1948 - آلمان. در میان کسانی که در 150 سال گذشته در ایران به کار باستانشناسی پرداخته اند، کسی به سرشناسی هرتسفلد نیست. باستانشناس، زبانشناس و تاریخنگار یهودی آلمانی نخست به تحصیل رشته ی معماری پرداخت ولی به مرور به ...Afficher la suite Photo: ‎15- ارنست هرتسفلد - 1879/1948 - آلمان. در میان کسانی که در 150 سال گذشته در ایران به کار باستانشناسی پرداخته اند، کسی به سرشناسی هرتسفلد نیست. باستانشناس، زبانشناس و تاریخنگار یهودی آلمانی نخست به تحصیل رشته ی معماری پرداخت ولی به مرور به سوی فعالیت های باستانشناسی آمد و در دوره ی دانشجویی خود به حفاری در قلمرو آشور در سوریه و عراق و همچنین محوطه های اسلامی در سامرا پرداخت. او نخستین بار در 1284 خورشیدی به ایران آمد، پارسه و پاسارگاد را دید و بر روی کوه خواجه در سیستان پژوهش کرد. بدین ترتیب با گرفتن مدرک دکتری، فعالیت های خود را بر روی باستانشناسی دوره ی تاریخی ایران متمرکز کرد. نخستین رساله ی مهم او درباره ی ایران، Iranische Felsreliefs "سنگ نگاره های ایرانی" را در 31 سالگی نوشت. سپس با کمک فردریش زاره به حفاری در میانرودان (عراق) پرداخت. ولی آنچه بسیار به تاریخ ایران پیوند داشت، پژوهش او در پایکولی (سلیمانیه) بود. در محوطه ای که آنرا آتشکده ی بتخانه مینامیدند، افزون بر چند تندیس، سنگ نوشته ای از شاهنشاه ساسانی، نرسه پسر شاپور کشف کرد. او با خواندن و ترجمه ی این سنگ نوشته ی نسبتا دراز، تلاش کرد جا پای راولینسون بگذارد. چه، اگر راولینسون را نخستین کسی بدانیم که یک نوشته ی مفصل هخامنشی (بیستون) را کامل خواند، هرتسفلد را نیز باید نخستین کس بشناسیم که یک نوشته ی مهم ساسانی (پایکولی) را خواند. هرچند کار هرتسفلد بسیار ساده تر بود، چراکه خط و زبان پهلوی در آنزمان شناخته میشد و کار مهم هرتسفلد، کشف این اثر مهم بود. جایگاه هرتسفلد در کشف سنگ نوشته های ساسانی چندی بعد از دست رفت. چراکه جانشین او اشمیت آلمانی، در نقش رستم، سنگ نوشته های کعبه ی زرتشت (از شاپور و کرتیر) را یافت. حال آنکه هرتسفلد که سالها پیش از اشمیت در نقش رستم کار کرده بود، آنها را نیافته بود. پایکولی نگاه ما به بخشی از تاریخ ساسانی را دگرگون کرد، زیرا بنابر آن نرسه به سبک داریوش در بیستون، به شکلی حماسی قدرت را از خاندان بهرام ها ستاند و با قدرت بر تخت نشست. اثر مهم هرتسفلد یعنی پایکولی در 1924 به چاپ رسید. پس از قدرت گیری رضاشاه در ایران، توجه به دوره های باستانی در دستور کار دولت ایران قرار گرفت. انحصار فرانسوی ها در باستانشناسی ایران از میان رفت و ایران تصمیم گرفت کار حفاری را به آمریکاییها بسپارد که آنزمان سیاست امپریالیستی نداشتند. انستیتو شرق شناسی دانشگاه شیکاگو آمریکا در 1927 پروژه ی حفاری در تخت جمشید را در پیش گرفت. همزمان مجلس ایران طی قانونی، ارنست هرتسفلد که سرپرست این پروژه بود را به استخدام دولت ایران در آورد. هرتسفلد از 1306 تا 1313 بر حفاری و مرمت و خاک برداری در تخت جمشید نظارت کرد. شخص شاه دو بار یکی از آغاز و دیگری در پایان فصل کاوشها به آنجا آمده و بر کارهای انجام شده نظارت کرد. افزون بر اینکه در این زمان با خاک برداری های فراوان بخشی از تخت جمشید که زیر خاک مدفون بود بیرون آمد، چند اثر زبانشناختی مهم (نوشته های میخی) نیز به دست آمد. برخی از آنها دیوارنوشته و برخی لوح زرین و نقره ای بودند. در کنار اینها 30 هزار لوح گلین به خط و زبان ایلامی بدست آمد که در واقع سندهای حسابداری تخت جمشید در زمان داریوش یکم تا اردشیر یکم بود. هرتسفلد بعدها تلاش کرد نوشته های میخی پارسی را نیز بخواند و به چاپ برساند تا جایگاه خود در زبانشناسی را نیز جاودانه کند. نتیجه اش کتاب Altpersische Inschriften سنگ نوشته های کهن ایران بود. همچنین هرتسفلد تصمیم گرفت یکی از بخشهای تخت جمشید که اصطلاحا حرمسرا خوانده میشد را کاملا بازسازی کند. این کار او نه تنها باعث شد که بعدا بتوان در قلب تخت جمشید یک موزه ایجاد کرد، بلکه نخستین تلاش علمی برای بازسازی بخشهای ویران شده ی تخت جمشید بر اساس الگوهای اصلی بود. همچنین کِرِفتر، دستیار هرتسفلد توانست لوح زرین سنگ بنای تخت جمشید را که داریوش بزرگ تعبیه کرده بود پس از 2500 سال از زیر خاک بیرون آورد. به مرور ارزش و اعتبار هرتسفلد در ایران از میان رفت. گزارشهای فراوان از کارهای غیرقانونی او در خروج اشیاء باستانی از ایران از یک سو و پیروزی نازی های یهود ستیز در وطن او، آلمان، باعث شد تا هرتسفلد تنها و بدون پشتیبان بماند. دولت ایران هرتسفلد را از کار برکنار کرد و رسما از انستیتو شرق شناسی دانشگاه شیکاگو خواست کس دیگری را به ایران بفرستد. دانشگاه شیکاگو اریک اشمیت آلمانی که همان زمان در حال حفاری در ری بود را برگزید. هرتسفلد از ایران خارج شد و چون او را به آلمان نازی شده هم راه نمیدادند، به انگلیس و سپس به آمریکا رفت. او برای ثبت کردن زحماتی که در ایران کشیده بود و در حال از فراموش شدن بود کتاب Archaeological History of Iran تاریخ باستان شناسی ایران را به انگلیسی نوشت. در اندک زمانی جایگاه بلند هرتسفلد از میان رفت و جانشینان نازیست او در ایران به سرپرستی اشمیت خود را بر سکوی افتخار دیدند و هرتسفلد را بدنام کردند. اشمیت در مدت 5 سال 1313-1318 در بسیاری از محوطه های مهم ایرانی فعالیت کرد و برخلاف هرتسفلد گزارش های خود را به شکل مفصل و مرتب همزمان به چاپ رساند. با اینحال هرتسفلد از ایران رانده و از آلمان مانده، بیکار ننشست و به تاریخنگاری درباره ی ایران باستان و زرتشت روی آورد. نتیجه اش دو کتاب مهم به انگلیسی بود. یکی Iran in the ancient East ایران در شرق باستان در 1940 بود. این کتاب که به تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، بر اساس پژوهشهای نوین بود بسیار دیر به دست همایون صنعتی زاده ترجمه شده و انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی آنرا به چاپ رسانده است. کتاب دیگر هرتسفلد یعنی Zoroaster and his world زرتشت و جهان او، که در دو جلد در 1947 چاپ شد 180 درجه خلاف نگاه آکادمیک زرتشت شناسان در آن دوره بود. اگر نیبرگ، دانشمند بنام سوئدی چندی پیش اش، در کتاب مهم خود "دین های ایرانی" زرتشت را یک شمن در فضایی بسیار دور از تاریخ و تمدن گرفته بود، هرتسفلد با اتکا بر تاریخ سنتی ایرانی، زرتشت را به آغاز دوره ی هخامنشی آورد و او را همنشین کوروش و داریوش گرداند. بی درنگ پس از چاپ این کتاب بود که هنینگ، دانشمند سرشناس انگلیسی، کتاب مهم خود "زرتشت، سیاستمدار یا جادوگر؟" را نوشت که سنتزی بود انتقادی بر دو فرضیه ی پیشین نیبرگ و هرتسفلد (سیاستمدار اشاره به نگاه هرتسفلد و جادوگر اشاره به نگاه نیبرگ بود). بدبخنانه دانشمند آلمانی ما اندکی پس از نوشتن این کتاب در 69 سالگی درگذشت و مجادله های نه چندان دوستانه و محترمانه ی دو دانشمند سوئدی و انگلیسی درباره ی زرتشت را ندید. کتاب زرتشت و جهان او اثر هرتسفلد نیز همچون بیشتر آثار او به فارسی ترجمه نشده است. به هرتسفلد چه آنزمان و چه امروز اتهام های بسیاری وارد شده است. آنزمان دولت ایران و همکاران آلمانی اش او را عتیقه فروش خطاب کردند و اکنون برخی او را جاعلی میدانند که در تخت جمشید و پاسارگاد دستکاری کرده تا بنایی نوین بسازد. بر اساس این توهم توطئه، یهودیان میخواسته اند تاریخ ایران را دگرگون سازند. در یکی از این ادعاهای مضحک گفته شده که اینان دیوارهای خشتی تخت جمشید که شناسنده ی معماری ایلامی است را کوتاه کردند تا معماری سنگی هخامنشی نمود داشته باشد. این در شرایطی است که بیشتر این گونه اصلاحات نه در دوره ی هرتسفلد، که اتفاقا در دوره ی سرپرستی اشمیت و آلمانی های نازی و یهودی ستیز رخ داد. در همه ی این مراحل دانشمندان سراسر جهان از جمله آمریکاییها و ایرانیها نیز بر کارها نظارت کردند و بی درنگ پس از آغاز جنگ جهانی دوم که خارجیان به کار خود پایان دادند، باستانشناسان زحمت کش ایرانی کار آنها را پی گرفتند. همچنین پاسارگاد اصلا در زمان هرتسفلد کاوش نشد که او بخواهد در آنجا جعلی انجام دهد! شاید هرتسفلد از همه ی اتهامات خود مبنی بر خروج غیرقانونی اشیاء از ایران تبرئه نشود، ولی یک نگاه به تخت جمشید و دیگر محوطه های باستانی که در زمان پهلوی با نظارت دانشگاه شیکاگو رخ داد نشان میدهد که نخستین حفاری های اصولی و جوانمردانه (بر اساس علم آنروز) را هرتسفلد در ایران انجام داد و برای مقایسه کافی ست نگاهی به حفاری های فرانسوی هایی چون دیولافوآ در شوش بیاندازیم. هرتسفلد دانشمندی خستگی ناپذیر بود که به هنگام مرگ حدود نیم قرن کار علمی کرده بود و 37 سال به شکل پیوسته بر روی باستانشناسی و تاریخ و فرهنگ باستانی ایران کار میکرد. جرالد والزر در سال 1968 یعنی 21 سال پس از مرگ هرتسفلد، کتاب چاپ نشده ای از او به نام The Persian Empire شاهنشاهی پارسی را منتشر کرد که دربردارنده ی نظریاتی درباره ی نحوه ی اداره ی حکومت هخامنشیان بود. از او 30 هزار دست نوشته، طراحی، گزارش و اسنادی دیگر برجای مانده که در موزه هایی نگهداری میشود و پژوهشگران به آنان رجوع میکنند. او اگرچه به هنگام ساخت آرامگاه فردوسی در توس در ایران نبود ولی از راه دور به کریم طاهرزاده (طراح) و آندره گدار (سازنده) کمک کرد. مهمترین یادگاری هرتسفلد برای ایرانیان موزه ی تخت جمشید است که بازسازی کاخ حرمسرای پارسه بوده است.‎

  1. 15- ارنست هرتسفلد - 1879/1948 - آلمان.
    در میان کسانی که در 150 سال گذشته در ایران به کار باستانشناسی پرداخته اند، کسی به سرشناسی هرتسفلد نیست.
    باستانشناس، زبانشناس و تاریخنگار یهودی آلمانی نخست به تحصیل رشته ی معماری پرداخت ولی به مرور به ..

    • 8
       
      8
      4
      آلبرت اومستد را باید نخستین پژوهشگر آمریکایی دانست که به شکل جدی به تاریخ ایران پرداخته است. تا پیش از او، ایرانشناسی محبوبیتی که در اروپا داشت را در آمریکا نداشت. در باستانشناسی ایران فرانسوی ها و سپس..
  2. 13- آرتور کریستِن سن - 1875/1945 - دانمارک.
    ایرانشناس، زبانشناس، فرهنگ شناس و تاریخنگار دانمارکی که به ویژه برای پژوهشهای مهم خود درباره ی دوره ی ساسانی، نامدار است. به گونه ای که اگر کسی تنها نام یک ساسانی شناس را بشناسد، او کریستن سن خواه...
    Afficher la suite

  3. 7- عباس پرویز - 1286 / 1366 - تهران.
    عباس پرویز، از تاریخنگاران بنام دوره پهلوی بود. او فعالیت های سیاسی خود را از جوانی در حزب دموکرات آغاز کرد. سپس برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و پس از بازگشت به آموزگاری پرداخت. ولی به مرور با چاپ کتابه...