در این بین اما جزیره قشم از اهمیت به مراتب زیادی برخوردار است؛ جزیره پهناور با مساحتی نزدیک به ۱۵۰۰ کیلومترمربع که نه تنها بزرگترین جزیره کشورمان به حساب میآید بلکه از بسیاری از کشورهای مستقل جهان نیز بزرگتر است و به دلیل قرار گرفتن در یک موقعیت بسیار استراتزیک، حکم مادر برخی دیگر از جزایر ایرانی من جمله تنبها و بو موسی را دارد. جزیرهای که نقشه آن بیشباهت به یک دولفین هم نیست و جالب اینجاست که در یکی از جاذبههای گردشگری آن، مشاهده شنای این پستانداران زیبا و باهوش دریایی در جنوب جزیره است.
این در حالی است که این جزیره مرکزیت شهرستانی با نام قشم قرار داده شده که جزایر هرمز، لارک و هنگام در زیر مجموعه آن قرار میگیرند و بدین ترتیب شهرستانی روی آب پدید میآید که کلیه ساکنین آن ایرانی نهاد میباشند؛ این را میشود از روی اسامی چون دیرستان، رمکان، درگهان، سوزا، رمچاه، دولاب، کانی و... دریافت که مردمان سراسر مسلمان این خطه بروی شهرها و روستاهایشان گذاشتهاند.
البته این جزیره تاریخی از دیدگاه دیگری هم برای ما ایرانیان
حائز اهمیت است؛ چند سال پیش و بعد از افول سلسلههای قدرتمند پادشاهی در
کشورمان، قشم به تصرف دریانوردان پرتغالی در آمد و نه تنها سالها دژ
مستحکم این کشور برای تسلط به آبهای خلیج فارس و گهواره تمدن محسوب میشد،
بلکه تبدیل به ابزاری برای تحت فشار قرار دادن کشورمان شده بود و حضور
بیگانگان در آن، تهدید دائمی برای تمامیت ارضی کشورمان به حساب میآمد.
این اشغال سالیان درازی ادامه یافت تا با تدبیر امام
قلی خان و یاری جستن از انگلیسیها به عنوان دشمن مشترک، این سرزمین
دوباره به کشورمان پیوند خورد و چندی است که سالروز این واقعه روز خلیج
فارس نام گرفته و گرامی داشته میشود؛ سرزمینی مهم که بسیار مورد طمع
انگلیسیها، پرتغالیها و حتی بعدتر، هلندیها و عمانیها هم بود اما هر
بار به تدبیری خاص حفظ شد تا ماجرایی شبیه آنچه در هنگ کنگ بر چین رفت، تکرار نشود.
ابرانیان قبل از اسلام جزیره
قشم را یتوکاوان، ابن کوان، برخت، ابرکافان و لافت میخواندند و به تدریج
این اسامی به فراموشی گرایید و نامهای کشم و قشم متداول گشت. در زمان شورش
مغول و هرج و مرج آندوران رئیس قبیلهای که نورو نام داشت به جزیره
قشم آمده، سکونت اختیار کرده و اماکنی بنا نموده و نام شاهی بر خود گذاشته
و ملقب به نورانشاه گردید. البته این تاریخ اولیه کشف دلفین ایرانی خلیج فارس نیست بلکه همانگونه که ذکر شده، این جزیره
از زمان هخامنشیان و چه بسا پیشتر هم ساکنانی داشته که هم به فنون روز
آشنایی داشتند و هم دریا نوردی میدانستند. جالب اینجاست که بدانید: برخى
کیش را که اکنون نام جزیره دیگرى در خلیج فارس است و آن را قیس مىنامیدند، نام جزیره قشم دانستهاند و گفتهاند چون شکل این جزیره شبیه تَرْکَش (یا تیردان) است آن را کیش که به این معناست، خواندهاند؛ اعتمادالسلطنه نیز در مرآهالبلدان مىنویسد: «جزیرهى قشم یا کیش که آن را باسعیدو (نام خور و بندرى در بن غربى جزیره) هم مىگویند. چون شبیه به ترکش، یعنى جعبهى تیر است. آن را به فارسى کیش گفتهاند.»
این در حالی است که تهدیدهایی از دست آنچه دشمنان به دنبالش هستند، برای این خطه نیز وجود دارد اما روحانیون اهل سنت و شیعه قشم سالها به صورت برادرانه در کنار هم زندگی کردهاند و تا کنون هیچ اختلافی در بین آنها دیده نشده؛ حتی روحانیت اهل سنت این جزیره تا کنون بارها تلاشهایی که از سوی وهابیت صورت گرفته را خنثی کرده؛ در حالی که اخبار رسیده حکایت از آن دارد که برخی کشورهای جنوب خلیج فارس، برای ایجاد تفرقه بین روحانیون شیعه و سنی جزیره برنامه ریزی کردهاند. هرچند تاکنون موفق به انجام این کار نشدهاند ولی مراقبت هر دو طرف میتواند که نقشههای آنها در آینده را نیز نقش بر آب نماید.
بد نیست به روایت تصاویر، به گشت و گذار در جزیرهای برویم که بر خلاف تصورمان، خودروهای زیادی با پلاک متفاوت با منطقه ویژه دارد و مهربانی مردمان و زیباییهایش، ان را بسیار مسافر پذیر کرده:
مردم شهرستان قشم مسلمان و پیرو مذهب تسنن (شافعى) و تشیع (اثنىعشرى) اند و به مانند تمام مردم ساکن بنادر و سواحل جنوب کشور و دیگر جزایر، فارسی را به گونهای صحبت میکنند که برای همه مسافرانى که به جزیره مسافرت مىکنند قابل درک است. البته بهطور کلى باید گفت که زبان محلى قشمى، آمیختهاى از زبانهاى فارسى، بندرى، هندى و انگلیسى است.
چاههای طلا (تلا):
چاههاى کنده شده در بندر لافت که در سنگ سیست کوه و در مکانى گود حفر شدهاند و به مثابه «آرتزین» عمل مىکنند. بعضى نوشتهاند آب آنها از باران و سرریز تل و صخره بالادست تأمین مىشده است به همین دلیل «تل آو» نامیده شدهاند و به مرور به «طلا» شهرت یافتهاند. تعداد چاهها بیش از ۵۰ الى ۶۰ حلقه است که عموماً آب دارند مگر آنها که از گل و لاى انباشته شده و بایستى لاىروبى شوند.
این تصاویر مربوط به قلعه پرتغالیهای قشم است. قلعهای که البته نمونه کاملتر آن در جزیره هرمز که مقر اصلی متجاوزان بوده قابل مشاهده است.
شنای دلفینها در جنوب قشم و در نزدیکی جزیره هنگام، یکی از جذابیتهای مسافرت به این جزیره است؛ حالا به عکس هوایی جزیره دقیق شوید تا از شباهت دلفین و قشم شگت زده شوید.
منظرهای زیبا از سواحل جنوبی جزیره
اینها هم چند تصویر از سواحل شمالی جزیره؛ جنگلهای استثنایی حرا که با جزر و مد دریا به زیر آب میروند و از نو سر بر میآورند. با دیدن این درختان شورزی جز شگفتی خلقت نصیبمان نخواهد شد.
جزیره با صید و صیادی معنا پیدا خواهد کرد؛ اینجا هم لنج یعنی صید ماهی.
آببندهاى پىپشت و گوران:
آببند تاریخى پىپشت واقع در غرب روستاى پىپشت، از دوره ساسانى به جاى مانده و داراى دریچههاى تقسیم آب و آرامش در مواقع پرآبى است. این آببند از نمونههاى کمیاب به شمار مىآید.
آببند پىپشت در تنگه یک کوه ایجاد شده و مصالح به کار رفته در آن لاشه سنگ و ساروج است. از آب این سد، دشتهاى وسیع از دیرباز بهره بردهاند.
در روستاى گوران نیز آببندى به جاى مانده از دوره ساسانى هست که ملات آن از ساروج است و بدنههاى طبیعى تنگه کوه موقعیت بسیار مناسب و محکمى براى سد ایجاد کرده است.
معماری ایرانی از درب منازل شروع میشود تا به بادگیر برسد.
بقعه پیر (تم سنیتى):
در روستاى تم سنیتى واقع شده که بناى موجود نیمه مخروبه آن در همین حالت هم زیبا و دلفریب است. بناى موجود با گنبد کروى ضربى که با لاشه سنگهاى مرجانى و ملات ساروج درهم شدهاند، در نماى ظاهر نشان از فرم معمارى دوره سلجوقیان دارد. داخل مزار ۸ گوشه و هر گوشه تاقچهبندى شده. بنا با مصالح قلوه و لاشه سنگ و ملات ساروج ساخته شده که شیوهاى پارتى ـ ساسانى است. گرداگرد گلوگاه گنبد گچبرىهاى گوشوارههاى زیبا از جنس ساروج به چشم مىخورد. ورودى مزار، درى کوتاه و تنگ و کوچک است و مرقد پیر در سطح پایینتر از زمین قرار گرفته که نشاندهنده این است که شاید پیش از دوره سلجوقیان و قبل از زمانى که پیر را در آنجا به خاک بسپارند این بنا معبد مهرى و محل نیایش بغ مهر یا میترا بوده است. در اطراف این بنا، گورهاى فراوانى است که از دورانهاى مختلف اسلامى به جا ماندهاند.
اینجا درهای بیابانی است که به زبان محلی، ستاره افتاده نام دارد و به دره ستارگان معروف است؛ ستیغهایی که ماحصل فرسایش آب و باد هستند.
از ترکیب فرسایش تصویر قبلی با چاههای کف، دره چاهکوه پدید میآید؛ شاید علت این نامگذاری، چاههایی باشد که ساکنین در سایه سار کف این قسمتها کندهاند.
این هم درخت همیشه سبز لور (معروف به انجیر معابد) است که تاجی بزرگ با ریشههای هوایی متعدد دارد و مهمان قدیمی جزیره است و بازدید کنندگان بسیاری به خود دیده؛ درختی که بار هم میدهد و میوه رسیده نارنجی رنگ آن، مطبوع و خوراکی است.
غارهای خربس (خربز):
غارهایی که بسیار شبیه دخمههای سایر نقاط ایران هستند و مشابه آن در آذربایجان، کردستان، لرستان، بوشهر، اهواز و شوشتر هم به چشم میخورد. غارهاى خربس که از بیرون ساختار ساده و طبیعى و زمینشناختى خود را همچنان حفظ کردهاند از درون با مجموعه دهلیزها، تالارها و اتاقهاى متعدد به ابعاد ۵/۵ ×۴ متر و چشمهها و روزنهاى گوناگونى که رو به شمال و جنوب دارند مؤید حضور مردمانى از دورانهاى کهن در این جزیره هستند. البته برخی نیز این غارهای دست کند را معبد مهر پرستان میدانند.
قلعه نادری
قلعه در لافت کهنه و در کنار چاههاى طلا قرار دارد و به "قلعه نادرى" یا "نادرشاهى" شهرت دارد، اما تاریخ بناى آن قدیمىتر از دوره نادرشاه و به احتمال زیاد بر روى پایههاى دژهاى کهن و باستانى قبل از اسلام ساخته شده است. این قلعه یک بارو و چهار برج و یک دروازه داشته و شیوه معمارى آن نیز کم و بیش به معمارى قلعههاى پرتغالى شباهت دارد و آن را با سنگ و ملات ساروج ساختهاند.
البته حق بدهید که نتوانیم تمامی زیباییهای این جزیره را در یک گزارش محدود معرفی کنیم؛ جذابیتهایی از گونههای زیبا و گاه نادر جانوری گرفته تا جزایر بسیار کوچک با نام «ناز» که با جزر به خشکی میپیوندند و میتوان با خودروی شخصی تا کنارشان رفت اما در مواقع مد، سه جزیره کوچک در فاصله حدود یک کیلومتری از ساحل جنوبی قشم هستند.