۱۳۹۱ خرداد ۲۲, دوشنبه

گرد فراموشی بر سر و روی خانه افیونی نشست

خرداد 1391
گرد فراموشی بر سر و روی خانه افیونی نشست


خانه تاریخی افیونی در آستانه تخریب کامل 
ایران‌نامه- مهدی فقیهی: خانه تاریخی افیونی در اصفهان، متعلق به اواخر دوره صفوی و اوایل دوره قاجار، به خاطر عدم مرمت و نگهداری اصولی در وضعیت بسیار نگران‌کننده‌ای قرار دارد و در آستانه تخریب کامل است. اگرچه ساختار اصلی خانه افیونی در دوران متأخر با تصرف‌های زیادی روبرو شده، ولی همچنان ارزش‌های معماری و فرهنگی خود را حفظ نموده و با اندک مرمت و بازسازی می‌تواند به مکانی دلپذیر جهت اسکان گردشگران داخلی و خارجی تبدیل شود. خانه افیونی (جناب) با میان‌سرایی نه چندان وسیع و بخش‌های متعدد ساختمانی در محدوده بازار اصفهان واقع است و غالب عناصر آن را فضاهای ضلع شمالی بنا یا بخش زمستان نشین خانه تشکیل می دهند که شامل اجزاء مسکونی جداگانه ای که شامل یک اتاق سه دری اُرسی‌دار در مرکز و دو اتاق کوچک  دو دری هستند که با ایوانچه‌های کوچک رو به حیاط ارتباط دارند و از طریق راه پله ای باریک و پیچ‌دار به اشکوب دوم ساختمان راه می‌یابند.  در اشکوب دوم،  اتاق‌هایی به شکل قرینه و به صورت دو گوشواره جانبی و فضاهای تو در تو مشاهده می‌شوند که از طریق بهارخوابی زیبا با دست اندازی کاشی‌کاری شده با یک دیگر ارتباط دارند.
 در ضلع غربی بنا نیز عناصر و ارکان  گوناگونی  مستقرند که شامل چند نشیمن با سقفی فرو ریخته و وستاخی در بخش فوقانی آن می‌باشند. اتاق‌ها و فضاهای این بخش دارای تزییناتی است که هنوز آثاری از آن در درون تاقچه‌ها و حواشی کناری آسمانه‌ها به شکل مقرنس‌های پا باریک و چند بُعدی و قطاربندی‌های به هم پیوسته و زیبا به چشم می‌خورد. در عین حال وستاخ شمالی این قسمت با تزئیناتی نظیر گچ‌بری‌های ظریف و زیبا، آیینه‌کاری‌های معرق پیرامون شومینه دیواری و قطعاتی از شیشه‌های رنگی در و پنجره‌های گره‌چینی شده، بسیار جالب توجه به نظر می‌رسد. از این فضای زیبا و از راه پشت بام جبهه غربی به دیگر عناصر و اتاق‌های بخش فوقانی بنا دست می‌یابیم که شامل چند اتاق کوچک و بزرگ در کنار یکدیگر می‌باشند.
افزون بر این، در انتهای ضلع غربی نیز فضاهای خدماتی نظیر مطبخ، انبار و سرویس بهداشتی سطح نسبتا وسیعی را به خود اختصاص داده‌اند. در مقابل این بخش عناصر شرقی بنا واقع‌اند که در قالب چند اتاق  سه دری  به هم پیوسته این بخش از  بنا را تکمیل می کنند.
آخرین قسمت این خانه مسکونی جبهه جنوبی آن است که از نظر ساختاری با دیگر قسمت‌های بنا  متفاوت ساخته شده است، چنان که اتاق‌نشیمن نسبتا بزرگ آن با پوششی از قوس‌های باربر و لنگه تاق‌های گهواره‌ای تزئین یافته‌اند. اطراف حیاط مرکزی را که به دلیل کثرت آوار چیزی از آن باقی نمانده تزئیناتی فرا گرفته که شامل خطوط  تزئینی و حواشی چند رنگی است که برای حفظ آنها از شیب‌سرهایی بر لبه بام سود جسته‌اند.   
                        
        
         
           
         
         
                           

۱۳۹۱ خرداد ۲۰, شنبه

یزد اولین شهر خشتی و دومین شهر تاریخی جهان بعد از شهر ونیز ایتالیاست. همین دو ویژگی کافی است تا ایرانیان بدانند کشوری به وسعت تاریخ جهان دارند و شهری کویری که می توانند خشت به خشت، ریگ به ریگ و لحظه به لحظه تاریخ آن را به رخ جهانیان بکشند.


یزد اولین شهر خشتی و دومین شهر تاریخی جهان بعد از شهر ونیز ایتالیاست. همین دو ویژگی کافی است تا ایرانیان بدانند کشوری به وسعت تاریخ جهان دارند و شهری کویری که می توانند خشت به خشت، ریگ به ریگ و لحظه به لحظه تاریخ آن را به رخ جهانیان بکشند.
>
> دومین شهر تاریخی جهان "برترین" جاذبه های گردشگری، تاریخی و میراث فرهنگی زیادی دارد که هر کدام از آنها می تواند به تنهایی جاذبه ای منحصر به فرد برای بازدید گردشگران و دوستداران میراث فرهنگی و تاریخ ایران و جهان باشد. این شهر به شهر بادگیرها معروف است. به دارالعباده، شهر دوچرخه‌ها، شهر شیرینی، شهر قنات و قنوت و قناعت و شهر آتش و آفتاب.

> تاریخ نویسان معتقدند که قدمت یزد به پیش از اسلام می رسد. عده ای هم می گویند که شاید شهر تاریخی یزد را باید در نقطه دیگری غیر از مکان کنونی آن جستجو کرد. اما با این حال قدمت بسیاری از آثار تاریخی کشف شده در شهر یزد به قرن پنجم هجری باز می گردد. در عین حال کشف بناهای دیگری متعلق به قرن های دوم و سوم هجری، تردیدها را در تخمین قدمت شهر یزد بیشتر می کند. در هر صورت تاریخ سکونت انسان در این خطه از هزاره سوم پیش از میلاد فراتر رفته است، به طوری که در عهد پیشدادیان طایفه های در حال کوچ از بلخ به پارس، این سرزمین را یزدان نامیدند و از آن زمان به بعد یزد محل عبادت شد.
>
> یزد را از آن جهت امن ترین شهر می دانند که جنگ و بلایای طبیعی تاکنون نتوانسته به آن صدمه ای وارد کند. به همین دلیل است که تاریخ نویسان از آن به عنوان امن ترین شهر ایران یاد کرده اند. مارکوپولو جهانگرد ایتالیایی نیز درباره یزد می گوید که تجار جاده ابریشم این شهر را به لحاظ امنیت مالی و جانی آن دوست دارند.

>
>
> گسترده ترین بافت تاریخی ایران
بافت تاریخی شهر یزد با مساحتی در حدود 800 هکتار را می توان گسترده ترین و اصولی ترین بافت تاریخ ایران دانست که تجربه های متفاوتی در زمینه مداخله متولیان امر در شبکه معابر را در خود جای داده است. بافت تاریخی یزد به عنوان دومین بافت خشتی دنیا و دست نخورده ترین بافت تاریخی کشور به شماره 15000 در فهرست ملی ثبت شده است.

>
>
>
>
>

> نارین قلعه، قدیمی‌ترین بنای خشتی جهان
قدیمی ترین بنای ساخته شده از خشت در دنیا نارین قلعه یا کهندژ نام دارد که در شهر باستانی میبد بر فراز تپه ای بلند بنا شده و بر تمامی ‌شهر میبد و پیرامون آن دید دارد. تاکنون کشوری ادعا نکرده است که بنایی قدیمی تر از کهندژ دارد.
کهندژ نام دژهای کهنی است که در آغاز پیدایش شهرها بنا شده اند. این دژها در دوره پیش از اسلام و بیشتر در دوران ماد، هخامنشی و اشکانی ساخته شده و بناهایی تک و پر تراکم بودند که بر فراز تپه‌های طبیعی یا مصنوعی می‌ساختند.

>
>
>

> طولانی ترین قنات ایران
>
>
طولانی ترین قنات ایران به نام "قنات زارچ" با طول صد کیلومتر در استان یزد قرار دارد. این قنات یکی از کهن ترین قنات های ایران به شمار می آید که سابقه ای بیش از سه هزار سال دارد. طول کوره قنات زارچ بیش از 71 کیلومتر بوده و تعداد چاه های آن دو هزار و 115 حلقه شمارش شده است.

>
>
>

> مسن ترین درخت جهان

>
جهت دریافت بهترین ایمیل های ایران شناسی اینجا را کلیک کنید
> ارزش مطلب به انتشار آن است.این مطلب را به همه ایرانیان ارسال کنیم
>

>

>
>

>
>
>

> بلندترین بادگیر جهان
>
>
بلندترین و منحصر بفرد ترین بادگیرهای جهان را تنها می توان در استان یزد پیدا کرد. بادگیر باغ دولت آباد یزد در شمار زیباترین بادگیرهای دوره زندیه و قاجاریه با قدمتی 270 ساله به عنوان بلندترین بادگیر جهان به حساب می آید. این بادگیر که نمونه ای از معماری دوره زندیه را داراست در سال 1160 هـ.ق توسط محمدتقی خان یزدی مشهور به خان بزرگ سرسلسله خوانین یزد ساخته شد.
>
> این بادگیر ارتفاعی به طول 33 متر و 80 سانتی متر دارد و از خصوصیات بارزش هشت ضلعی بودن آن است که باعث می شود باد در هر جهت به راحتی و به سرعت به قسمت زیرین آن هدایت شود و پس از برخورد به سطح آب حوضچه زیر بادگیر، هوای خنکی در داخل آن ایجاد کند.
>
> در کنار این بادگیر باغی شامل سه عمارت هشتی و سردر و تالار آینه نیز موجود است که بهشت آیین خوانده می شود و دارای نقوش اسلیمی است. این باغ مدتها محل اقامت کریم خان زند در یزد بود و از نظر طراحی در شمار زیباترین باغ های دوره زندیه و قاجاریه محسوب می شود.

>
جهت دریافت بهترین ایمیل های ایران شناسی اینجا را کلیک کنید
> ارزش مطلب به انتشار آن است.این مطلب را به همه ایرانیان ارسال کنیم
>

>
>

> قدیمی ترین میدان ساعت شهری در ایران
>
>
قدیمی ترین ساعت شهری ایران در میدان وقت الساعت یزد نصب شده است. این ساعت آفتابی به استناد کتاب جامع مفیدی نخستین ساعت شهری است که فردی به نام ابوبکر ساعت ساز یزدی آن را در سال 725 هجری قمری در مدرسه رکنیه در جوار مسجد جامع یزد نصب کرد. این مکان بعدها به نام میدان وقت الساعت شهرت یافت.

>
>
>

> قدیمی ترین نخل چوبی ایران
>
>
نخل چوبی میدان امیر چخماق به عنوان قدیمی ترین نخل چوبی ایران با 450 سال عمر متعلق به عصر صفوی و به نخل حیدری ها معروف است. بلندی این نخل 8.5 متر و اضلاع آن نیز 8.5 در 8.5 متر است.
> این نخل مجموعه مشبکی از چوبهای تراشیده شده با گره چینی ها و تیرهای بزرگ است که تقریبا به شکل درخت سرو (نماد آزادگی) ساخته شده است. اما بزرگترین نخل ایران نیز با همین ویژگی ها در شهرستان زارچ قرار دارد.
>
> یزدی ها رسم دارند که در ایام سوگواری امام حسین(ع) مراسم نخل گردانی اجرا کنند. این نخل توسط 150 نفر در میان مردم گردانده می شود تا مراسم ویژه آن نمادی باشد برای آزادگی و مظلومیت امام سوم شیعیان.

>
>
>

> قدیمی ترین مسجد ایران
>
>
ساخت مسجد جامع فهرج واقع در 30 کیلومتری شهر یزد، به نیمه اول قرن اول هجری برمی گردد. این مسجد، تنها مسجد جهان اسلام است که ساختمان آن از ابتدا تاکنون هیچ تغییری نکرده است. اگرچه در میان باستان شناسان اختلاف نظر وجود دارد اما ظاهرا مسجد جامع فهرج قدیمی ترین مسجد ایران است. مسجد جامع فهرج کماکان زنده و پویا بوده و در آن نماز جماعت برپا می کنند.

>
>
>

> بلندترین مناره های جهان
>
>
مسجد جامع کبیر یزد یکی از شاهکارهای معماری و تاریخی جهان به شمار می رود و به جرات می توان گفت دارای بلندترین مناره های جهان است. بنای این مسجد با عظمت قرنهاست که از فراسوی تاریخ تمدن این سرزمین می درخشد به نحوی که در کتب تاریخی یزد آمده است:"مسجد را بر جای آتشگاه ساسانی ساخته اند و سنگ بنای آن توسط علاء الدوله گرشاسب نهاده شده است". مسجد جامع قدیم در قرن ششم هجری قمری و به دستور گرشاسب از نوادگان "علاء الدوله کالنجار" ساخته شد و بنای اصلی مسجد کنونی از آثار "سید رکن الدین محمد قاضی" است.
>
> دو مناره مسجد که ارتفاع تقریبی آن از کف تا نوک به بیش از 52 متر می رسد، دارای قطری در حدود هشت متر است که در دوره صفوی به بنا افزوده شده اما در سال 1313 هجری شمسی فرو ریخت و دوباره تجدید بنا شد. بلندای این مناره ها و اینکه کاشی کاری منحصر به فردی حتی در اوج مناره ها انجام شده، تعجب همگان را بر می انگیزد زیرا این مناره ها هرچه به سمت بالا رفته باریکتر شده و تنها یکی از آنها دارای پلکان است از اینرو ظرافت کاشی کاری در این ارتفاع به واقع قابل تحسین است.

>
>
>

> بیشترین تعداد دخمه ها در یزد
>
>
دخمه محلی است که زرتشتیان، مردگان را بر طبق آداب دینی در آن می نهادند اما از وقتی که به دفن کردن در گورستان پرداخته اند، استفاده از دخمه متروک شده است. بیشترین این دخمه ها در یزد قرار دارد چون در این شهر زرتشتیان زیادی زندگی می کردند. دخمه قدیمی یزد حدود سی سال است که دیگر مورد استفاده نیست، دخمه مانکجی لیمجی هاتریا، دخمه چم تفت، دخمه شریف آباد اردکان، دخمه ترک آباد اردکان تنها نام تعدادی از دخمه های زیاد موجود در یزد است. سرپرستی این دخمه ها را انجمن زرتشتیان بر عهده دارد.

>
>
>

> تنها آب انبار شش بادگیری جهان
>
>
آب انبار شش بادگیر یزد به دلیل دارا بودن شش بادگیر به این نام معروف شده و تنها آب انبار شش بادگیر جهان است. سه بادگیر آن از ابتدا ساخته شده بود و سه بادگیر دیگر بعدها به آن اضافه شده است، با کمی دقت در شکل بادگیرها تفاوت سه بادگیر قدیمی با دیگر بادگیرهای آن را می توان مشاهده کرد. شش بادگیر آب انبار با توجه به شرایط اقلیمی و جهت باد در این منطقه به شکل هشت وجهی هستند. شهر یزد همچنین دارای تنها آب انبار هفت بادگیری جهان با دو مخزن است که در روستای عصر آباد قرار دارد.

>
>
> تنها کاروانسرای دایره ای در ایران
>
>
غیر از همه جاذبه های منحصر به فردی که در شهر یزد وجود دارد، می توان تنهاترین کاروانسرای دایره شکل ایران را هم در شهرستان مهریز در مسیر یزد به کرمان مشاهده کرد. کاروانسرای زین الدین یکی از 99 کاروانسرایی است که شاه عباس در ایران ساخته با این تفاوت که معماری آن دایره ای است. اکنون از این کاروانسرا به عنوان یک اقامتگاه سنتی و جاذبه گردشگری یاد می شود. می گویند که اقامت در این کاروانسرای 400 ساله و دیدن آسمان پر ستاره اش امری است که با آن تجربه سفر به یزد، تاریخی ترین شهر جهان کامل می شود!

> تصاویری دیگر از مکان های دیدنی شهر یزد
>
>

>
>
>

>
>
>

>
>
>

>
>

>

۱۳۹۱ خرداد ۱۹, جمعه

دروغ هرچه چربتر بهتر؟

خسرو شاکری (زند)
 
دروغ هرچه چربتر بهتر؟
پیرامون ادعاهای دروغین پرویز ثابتی
سردارپاسدار سازمان جهنمی «امنیت» در نفی شکنجه در رژیم پهلوی
پرویز ثابتی، سرپاسدار سازمان جهنمی «امنیت،» در مصاحبه ای، که به منظور تبلیغ انتشار قریب الوقوع «خاطرات»اش با برنامه¬ی تلویزیونی «افق» صدای آمریکا انجام داده است، برخلاف تمام شواهد تاریخی، که بسیاری از آن¬ها در غرب به چاپ رسیده اند،1 با بی آزرمی بیسابقه ای مدعی شده است که پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در زمان حکومت دوم پهلوی، زندانیان سیاسی شکنجه نمی¬شدند، بل، برعکس، زندانیان سیاسی در عهد دکتر مصدق شکنجه می¬شدند. البته، شگفت انگیز هم نیست که نامردی، که طی سال¬ها آن خدمات بزرگ را به «شاهنشاه اش» انجام می¬داد، و مهمترین مهره در آشکاری بدسیرتی رژیم پهلوی در انظار جهانیان بود، یک چنین آبِ «پاکی» بروی اعمال خود و ارباب اش بریزد، چه از مستبدان و عمال فرومایه¬ی آنان هرگز انتظار اعتراف به «تقصیر مراست» (mea culpa) نرفته است.2 حکومت¬های استبدادی آنقدر به مردم ستم می¬کنند و مبارزان را آنقدر شکنجه و اعدام می¬کنند تا روزی کاسه¬ی صبر مردم لبریز می¬شود و آنان با خیزش خود آن دستگاه را واژگون می¬سازند. تاکنون چنین بوده است، زیرا، چنانکه قُدما آموخته اند، «هیچ ظلمی پایدار نماند.»
گزارش جنایات ساواک به مدیریت ثابتی و دیگر سران ساواک مثنوی هفتاد من است. برای یادآوری به نامردی که گویا به بیماری نسیان دچار آمده است، یکی دو نمونه از شکنجه¬های فرمانداری نظامی بختیار – که در سال ۱۹۵۷ به ساواک تغییر نام داد و تحت نظر سیا و موساد گسترش یافت و تعلیم گرفت – و خود ثابتی در عصر ساواک اشاره می کنیم. یکی از جوانان توده ای آن دوران3 نقل می کند، به هنگامی که در اثر شکنجه¬ی فرمانداری نظامی از لشکر ۲ زرهی به بیمارستان ارتش منتقل شده بود، با چهار توده ای دیگر هم اطاق بود. یکی از آنان محسن علوی، دبیر ریاضیات کالج البرز، بود، که در اثر شکنجه با دستبند قپانی بازویش شکسته بود و عاقبت معیوب ماند. (پس از انقلاب، وی از نو به حزب توده پیوست و پس از یورش به آن حزب دستگیر و اعدام شد.) دیگری جوانی ارمنی بود به نام آرتوش که همچنین در اثر شکنجه به بیمارستان فرستاده شده بود. سومین سرهنگ سالاری از سازمان افسری حزب توده، و چهارمین ابوالفضل فرهی، که نیز در اثر شکنجه در بیمارستان ارتش بستری شده بود. داستان شکنجه¬ها و اعدام¬های دیگر اعضای آن حزب را سال¬ها پیش نوشته اند. در دوران ساواک نیز، چنانکه در کتاب فوالذکر کنفدراسیون آمده است، شکنجه بسیار بود، اما موردی از شکنجه به دست شخص ثابتی را یادآور آن ناجوانمرد شویم. یکی از همبندان4 حسن ضیاء ظریفی از گروه سیاهکل نقل می کند که روزی ضیاء ظریفی به او و دیگر همبندان اش گفت:
روزی پرویز ثابتی مرا به اطاقی برد و به روی یک صندلی فلزی نشاند و گفت می خواهم با شما بحث کنم. به او گفتم: با شما بحثی ندارم. در این حین در نشیمنگاه ام احساس سوزش کردم. از روی صندلی بلند شدم، اما او بار دیگر مرا بروی صندلی نشاند و دستور داد دست¬های مرا به پشت صندلی ببندند و پاهایم را به پایه¬های صندلی. سوزش ادامه یافت و آن قدر شدید شد تا پوست و گوشت ران¬هایم سوخت و از حال رفتم. در بیمارستان به خود آمدم. سه هفته در بیمارستان بستری بودم تا اثرات سوختن ران¬هایم التیام یابند.
(حسن ضیاء ظریفی را، با هشت تن دیگر از فدائیان که در اثر کوشش¬های گسترده¬ی کنفدراسیون جهانی از حکم اعدام جان به در برده بودند، چندی بعد تیرباران کردند و به دروغ اعلام کردند که آنان قصد فرار داشته بودند و قتل شان در حال جلوگیری از فرار رخ داده بود!)
شاید این یادآوری پرویز ثابتی را از خواب نسیان بیدار کند و اعتراف کند که شخصاً چه شکنجه ای به ضیاء ظریفی وارد آورده بود تا از او اعتراف بگیرد!
ثابتی همچنین مدعی می¬شود که شکنجه در زمان نخست وزیری مصدق اعمال می¬شد. این تهمت دروغین کشتار و شکنجه¬ی توده ای ها امر تازه ای نیست؛ این تهمت را حزب توده اختراع کرد و در روزنامه¬های آن دوران دار دار می¬کرد، تهمتی که حتی پس از کودتا یک توده ای-فرقه دموکراتی، که بعد از سقوط شوروی ایمان خود نسبت به آن کمونیسم از دست داد، در کتابی به مصدق آورده است. وی مصدق را به «قتل و جرح بیش از۱۵۰۰» نفر از فعالین سازمان¬های وابسته به حزب توده متهم می¬کند.5
البته، همه می¬دانند که این یکی از بزرگترین دروغ¬هایی است که درباره¬ی تاریخ معاصر میهن ما اختراع شده است، و امروز پرویز ثابتی، که خود مسؤول مستقیم شکنجه و آزار صدها، ورنه هزاران، توده ای و غیر توده ایست، آن را از زرادخانه¬ی نورالدین کیانوری ورشکسته به استقراض می¬گیرد.6
اینک، باید به این نکته توجه داد که در دوران نخست وزیری مصدق تا انتصاب سرتیپ افشار طوس در اسفند ۱۳۳۱ به ریاست شهربانی (وی دو ماه بعد به دست کودتاچیان ربوده شد و به قتل رسید)، رئیس شهربانی را شاه تعیین می¬کرد. نخستین آنان سرتیپ بقایی بود که بخاطر فاجعه¬ی ۲۳ تیر ۱۳۳۱(سرکوب تظاهرات حزب توده به مناسبت سفر آورِل هریمن برای حل مسئله¬ی نفت) توسط مصدق برکنار شد، و سپس شاه یکی دیگر از افسران نزدیک به خود، سرتیپ کوپال، را بجای او نشاند. بنابر این، آنچه در شهربانی و زندان¬های آن می¬گذشت خارج از کنترل مصدق بود. چون باید توجه نسل جوانی را که از آن دوران آگاهی کاملی ندارد به چند سند جلب کرد، از یک گزارش سفارت فرانسه نقل می کنیم که بر این نکته پرتوی می¬افکند. سفیر فرانسه مسیو کوله (Coulet) پیرامون حبس نواب صفوی و همدستان او بخاطر همدستی در قتل رزم آرا و نیز تیراندازی به دکتر فاطمی وزیر خارجه دولت مصدق نوشت:
بنابر گزارش يک ژورناليست نزديک به سفارت فرانسه در تهران، که با يکي از فدائيان اسلام در تماس بود، «مناسبات فرقه[ي فدائيان اسلام] با شهرباني [به رياست سرتيپ کوپال منصوب و زير نفوذ دربار شاه] در حال حاضر "بسيار خوب" است. در میان چندين تن از دستگيرشدگان، که پس از بيست و ششم بهمن ۱۳۳۱بازداشت شدند، هيچ يک از رهبران يا اعضاي فعال ديده نمي¬شدند، و با خود صفوي در زندان بسيار خوب رفتار مي¬شود. از شهرباني مداوماً براي او سبد ميوه فرستاده مي¬شود تا او را ترغيب به قطع اعتصاب غذا کنند. در دوم اسفند [۱۳۳۰] رئيس شهرباني هيئتي از فدائيان را دوستانه به حضور پذيرفت و به آنان گفت که مهدي رفيعي جوان [که به دکتر فاطمی تیراندازی کرده بود] هيچ اعترافي در باره¬ي منبع اسلحه¬ي مورد استفاده اش براي تیر انداختن به حسين فاطمي نکرده بود، که اسباب دردسر بوده باشد. سپس سرتيپ کوپال به ملاقات کنندگان اش اطمينان داد که دستور [دادستانی برای] دستگيري¬هايي را که مجبور شده بود صادر کند به اجرا نگذاشته بود.» افزون بر اين، چنانکه که شايعه اش شنيده مي¬شد، فدائيان اسلام کوپال را بخاطر [احتمال] تبعيد رهبرشان به بندر عباس تهديد به عواقب آن کردند. آنان به کوپال گفتند که جبهه¬ي ملي «بدترين دشمن ميهن شده بود.» ايشان همچنان تصريح کردند که کاشاني، که با عدم کوشش براي آزادي نواب صفوي «ماهيت خود را نشان داده بود،» سزاوار اين بود که «يکي از قربانيان» آنان باشد. در باره¬ی دليل تیرانداختن به فاطمي، فدائيان اسلام به سرتيپ کوپال گفتند که "خيانت" وي اين بود که گفته مي¬شد وي «به هنگام اقامت هيئت نمايندگي ايران در ايالات متحده، قول¬هاي "مساعدي به سود منافع بريتانيا" داده بود»! شکايت دوم فدائيان از فاطمي اين بود که «پس از امضاي تعهد براي دفاع از [خليل] طهماسبي» بعداً به بهانه¬ي «احترام به روند عدالت» از قول خود تخطي کرده بود.7
اين گزارش محرمانه آشکار مي¬سازد که فدائيان اسلام تا آنجا پيشرفته بودند که، نه تنها با رئيس شهرباني منصوب شاه روابط دوستانه داشتند، بلکه حتی روابط به گونه اي بود که رئیس شهربانی شاه برای آنان با سبد ميوه پذیرایی می¬کرد و آنان به کسي که مي¬بايستي از جان شهروندان حفاظت مي¬کرد و خاطيان را تحويل دستگاه عدالت مي¬داد بصراحت مي¬گفتند که مي¬خواستند حتی کاشاني را هم ترور کنند. یاد آور شویم که سرتیپ کوپال رئيس شهرباني منصوب شاه، چند ماه بعد همچنان يکي از همکاران قوام در سرکوب مردم در سي ام تير بود وبا کودتای 28 مرداد نیز همکاری داشت.
افزون براین، حتی انگلیسیان که بدترین تهمت¬ها را به مصدق وارد می¬آوردند هرگز مدعی نشدند که او دستور شکنجه¬ی زندانیان سیاسی را داده بود. حتی حزب توده که همچنان در مطبوعات خود، چون مردم، بسوی آینده، و رزم، کثیف ترین ناسزاها را به مصدق می داد خود در آن زمان می¬دانست که این تهمت¬های زشتی را که امروز ثابتی به مصدق بیشرمانه وارد می سازد کاملاً ناجوانمردانه بودند. بر عکس، در باره¬ی رفتار با زندانیان حزب توده که در دوران¬های پیش از نخست وزیری مصدق زندانی شده بودند، سفارت بریتانیا در باره¬ی «زدوبند دولت دکتر مصدق با حزب توده» نوشت:
«شواهد علنی» این «زدوبند» با حزب توده عبارت بودند از آزادي با ضمانت فعالان حزب توده به نام علي اميد (فعال کارگري)، سبحاني و يک تن ديگر، که پس از غير قانوني کردنِ (خلاف قانون) حزب توده در دادگاه¬هاي فوق العاده به حبس¬هاي پنج تا ده سال محکوم شده بودند، به شرط محاکمه¬ي مجدد در يک دادگاه عادي دادگستري؛ آزادي فعالان کارگري حزب توده در آبادان و استخدام مجدد آنان؛ آزادي براي سازمان¬هاي پيشخوان حزب توده؛ «حمايت روزنامه¬هاي حزب توده و نو-توده اي»!8
علاوه بر این، دکتر مصدق پس از سی ام تیر از وزیر دادگستری لطفی خواست به پرونده¬ی۱۵بهمن ۱۳۲۷(راجع به «تیراندازی» ساختگی به شاه) رسیدگی شود، و در صورت عدم صحت اتهام، حزب توده و سران آن مبرا از اتهام اعلام شوند. رسیدگی قضات به پرونده بیگناهی سران حزب توده را ثابت کرد – امری که موجب تحریکات هرچه بیشتر از جانب بریتانیا و آمریکا دایر بر «زدوبند پنهانی» دولت مصدق با حزب توده ای شد که، برغم اقداماتی که مصدق برای آزادی آنان انجام می¬داد، همچنان به ایراد تهمت¬های رنگارنگ به دولت ملی ادامه می¬داد، تا اینکه در پلنوم چهارم خود «انتباه نامه»ی خود را صادر کرد.
در زمان دولت دکتر مصدق، اعضای حزب توده، نه تنها به دستور وی شکنجه نشدند، بلکه حق داشتند تحت نام سازمان¬های پیشخوان آن حزب نامزد انتخابات شوند. گزارش سرکنسول بریتانیا از تبریز این امر را آشکار می کند. به‏هنگام انتخابات مجلس هفدهم، درست در زمانى كه «فرقه دموكرات آذربايجان،» از باکو، دولت مصدق را از جمله «دست‏نشانده¬ی برده‏وار» و «در خدمت امپرياليست‏هاى امريكا و انگليس» معرفى مى‏كرد،
رئيس شهربانى تبريز به كنسولگرى بريتانيا ــ كه كارى جز اين نداشت كه درباره¬ی انتخابات عليه مصدق به تبليغ و بسيج ارتجاع بپردازد ــ اطمينان داد كه دولت، برخلاف دولت¬های پیشین، در انتخابات دخالت نخواهد كرد و انتخابات آزاد خواهد بود، و اگر نامزدهايى از حزب توده انتخاب شوند، دولت ممانعتى به عمل نخواهد آورد، بل، برعكس، مى‏خواهد كه از آنان [نامزدهایی] انتخاب شوند. مصدق مى‏گويد كه اقدامات نظاميان را، كه به سود دربار كار مى‏كردند، خنثى خواهد كرد و اجازه خواهد داد كه انتخابات آزادانه صورت گيرد.9
مصدق با دخالت نظامیان از طرف شاه در انتخابات مخالفت می¬کرد. بنابر گزارش همبازی سوئیسی شاه ارنست پرون به سر جاسوس انگليس زهنر،10 شاه در گفتگويى با مصدق پيرامون انتخابات مشهد با او «با تندى سخن گفت،» چون مصدق به او گفته بود كه «شاه در انتخابات [مجلس هفدهم] دخالت كرده بود.» شاه اين گفته را «توهين‏آميز» تلقى كرده بود. می¬بینیم که چه کسی مانع انتخاب نامزدهای وابسته به حزب توده و/یا ملی در خارج از پایتخت می¬شد. همین نکته را در ۶ بهمن ۱۳۳۰ ابوالقاسم كاشانى [متحد آن زمان نخست وزیر] طى يك سخنرانى راديويى یادآوری کرد: الف) دولت هرگونه دخالتى از جانب مسئولان را در انتخابات مانع خواهد شد، و شاه هم به ارتش دستور اكيد داده است كه در انتخابات دخالت نکنند [یعنی قبلاً دخالت می¬کردند]؛ ب) مردم در هر حوزه انتخاباتى بايد مراقب باشند كه مسؤولان دخالت نكنند؛ ج) از صندوق‏هاى رأى بايد محافظت كرد تا در آنها دستكارى نشود.11 با اینهمه، دربار شاه توسط نظامیان در انتخابات دخالت کرد تا حدی که مصدق ناگزیر مانع از ادامه¬ی انتحابات در آن وضعیت شد. یکی از ننگین ترین تقلب¬های انتخاباتی که مصدق در دادگاه نظامی شاه به آن اشاره برد انتخابات سنندج سنی نشین بود، که از آنجا، با اینکه صارم خان صادق وزیری، نامزد جمعیت ملی مبارزه با استعمار (پیشخوان حزب توده) اکثریت آراء را آورده بود، نظامیان با تعویض صندوق¬ها، حسن امامی، امام جمعه¬ی شیعه¬ی درباری تهران، و از دشمنان سرسخت مصدق، را از صندوق بیرون کشیدند. بدین سان می¬بینیم که، اگـر در زمان مصدق چند توده ای در زندان دچار ضرب و جرح شدند، این شهربانی و رکن دوم ارتش شاه بودند که مسؤولیت این کار ننگین را داشتند، همان افسران رکن دو و شهربانی که در کودتا شرکت داشتند و، پس از کودتا، نیروی اصلی فرمانداری نظامی به ریاست تیمور بختیار و سپس در  ۱۳۳۶عمده¬ی افسران ساواک را تشکیل می دادند.
پس، سردارپاسدار ثابتی ساواک به اشتباه تصور می کند که با «دسته¬ی کوران» طرف است و ایرانیان و انیرانیان از جنایات ساواک و نام زشت آن بی خبرند.
و اما در باره¬ی شکنجه در فردای ۲۸مرداد، ما بهتر از تیمور بختیار شاهدی نمی¬یابیم.
 دیپلمات انگلیسی در سفارت بریتانیا تهران به نام جی. ت.فیِرنلی در اسفند ماه  ۱۳۳۴طی گزارشی از دعوتی به صرف نهار که سرتیپ بختیار، رئیس فرمانداری نظامی و سپس مؤسس و نخستین رئیس ساواک، ازو به عمل آورده بود سخن می گوید، میز نهاری که بر سر آن، افزون بر این دو نفر، یک کارمند محلی سفارت به نام سجادی و محمد باقر حجازی، دوست دیرین آن سفارت، نیز حضور داشتند.12 قصد بختیار «مطلع کردن سفارت از رفتار با زندانیان سیاسی» بود. بختیار به فیرنلی گفت: «... بدون تردید سفارت داستان¬های وسیعاً رایج در تهران در باره¬ی شکنجه¬هایی که بوسیله¬ی فرمانداری نظامی اعمال می¬شوند شنیده است.» بختیار از سجادی خواسته بود به سفارت اطلاع دهد که چنین«داستان¬هایی» را، که «بسیار اغراق آمیز» بودند، حزب توده پخش می¬کرد. درباره¬ی این خبر در آن زمان در کشور که فرمانداری نظامی زندانیان را با خرسی در قفس می کرد، بختیار گفت: «بطور مثال، از آن خرس تنها یک بار استفاده شده بود»! دیپلمات انگلیسی خود می¬افزاید «من اینچنین دستگیرم شد که این خرس از نوع کاملاً رشد یافته است که در قفسی در پادگان لشگر ۲ (زرهی)، که سرتیپ بختیار فرمانده آن است، نگهداری می¬شود.»13 بختیار افزود که در همان یک بار هم «به خرس اجازه داده نشد که زندانی را آزار دهد. زندانی کسی بود که به هنگام آشوب¬های مرداد ۱۹۵۳[روزهای ۲۵تا ۲۸مرداد ۱۳۳۲] طی تلگرافی از سیاست¬های مصدق شدیداً حمایت کرده، به شاه حمله کرده، وپیشنهاد کرده بود که در محل¬های قصر¬های سلطنتی باغ وحش ایجاد شود.14 فرمانداری نظامی بر آن بود که [آزار یا هم قفسی با] خرس می¬توانست مجازات مناسبی برای آن احساسات[زندانی] باشد، و آن مرد به درون قفس افکنده شده و دچار وحشت شده بود، اما، پس از اظهار ندامت سریع و پیش از آنکه خرس چنگ های خود را بر او وارد آورد، از قفس بیرون کشیده شده بود»! 15
بختیار همچنین گفت او از برخی «شیوه¬های شکنجه که به او نسبت داده بودند استفاده نکرده بود. شیوه¬ی اصلی مورد استفاده شلاق بود. ازین شیوه در مورد افسران توده ای و دیگر زندانیان توده ای بسیار استفاده شده بود،16 اما در ماه های اخیر ازین شیوه به مراتب کمتر استفاده شده بود. در واقع، سرتیپ [بختیار] مدعی شد که کسانی که در این اواخر دستگیر شده بودند آنقدر درباره¬ی شکنجه شنیده بودند که، برای گرفتن اعتراف یا اطلاعات، کافی بود به آنان گفته شود که به لشکر ۲ زرهی منتقل خواهند شد.»
بختیار همچنین کوشید به دیپلمات انگلیسی «توضیح دهد» که: «در این باره شاه تنها دستورات کلی داده بود، بدین معنا که فرماندار نظامی بایستی، با توجه به اهمیت زندانیان گوناگون و نافرمانی آنان، از هر شیوه¬ی ضروری برای کسب اطلاعات [از آنان] استفاده می کرد. سرتیپ [بختیار] و افسران زیر فرمان اش مسؤول تصمیم این بودند که در هر مورد مشخصی با زندانی چه رفتاری کنند.»17
دیپلمات انگلیسی افزود که بختیار در باره¬ی شکنجه¬ی «حمام معروف» [در لشکر ۲ زرهی] که گفته می¬شود بیشتر شکنجه در آن صورت می¬گیرد سخنی نگفت. دیپلمات انگلیسی همچنین اضافه کرد: «من حاضر نیستم تضمین¬های او را بپذیرم که شکنجه بیشتر از آنچه او اظهار داشت نیست، اما مایلم بپذیرم که درباره¬ی دامنه و خشونت [شکنجه¬ها] اغراق شده است. حادثه¬ی خرس گرایش فکری ای را نشان می دهد که، اگر فکر کنم من خود به چنگ فرمانداری نظامی بیفتم، به من احساس خیلی خوبی دست نخواهد داد؛ و اینکه فرماندار نظامی از وجود شایعه¬ی شکنجه برای ترساندن مردم استفاده می¬کند مطمئناً می¬تواند بیش از یک گونه تفسیر شود.»
دیپلمات انگلیسی، ضمن طرح پرسش¬های دیگری، همچنین بر نکته¬ی مهم دیگری انگشت می گذارد: اگر چه «همیشه شکنجه به اشکال گوناگون در ایران معمول بوده است، اما، تا آنجا که نیک می دانم، و با توجه به شخصیت وزیر دادگستری آن زمان، مثلاً، هیچ عملی ازین نوع [شکنجه] در زمان دولت دکتر مصدق روی نمی¬داد
اینک، پرویز ثابتی در برابر این نظر انگلیسیانی که از مصدق نفرت کامل داشتند، اما نمی¬توانستند واقعیت را هم در میان خود انکار کنند، همچون گوبلز، با بیشرمیِ رذیلانه ای، مدعی می¬شود که در زمان مصدق – یعنی به دستور او – زندانیان شکنجه می¬شدند – همان مصدقی که، به هنگام دستگیری غیرقانونی سید ضیاء توسط قوام السلطنه برای خوشآیند شوروی، با اینکه از مخالفان سر سخت رهبر کودتای  ۱۲۹۹بود، به این اقدام غیرقانونی قوام السلطنه طی نامه ای اعتراض شدید کرد!
دیپلمات انگلیسی همچنین نوشت:
تردید ندارم که اکثریت وسیعی از مردم ایران این امر [شکنجه] را خوش ندارند. این داستان¬های شکنجه و دستگیری¬های خودسرانه – بنابر گزارش¬های نسبتاً معتبری که اخیراً شنیده ام، هنوز ادامه دارند – بزرگترین تأثیر را در ایجاد طرز تلقی رایج و گسترده¬یِ ترس مخلوط با نفرت از فرمانداری نظامی داشته اند – و نه فقط در میان توده ای ها، همگامان آنان، و عناصر ملی.18
دیپلمات انگلیسی می¬افزاید: «چنانکه پیش ازین در یادداشتی گفتم، ما [بریتانیا] هر روز بیشتر با مسؤولان دولتی یکی دانسته می¬شویم. مطمئناً، ما نمی¬خواهیم با فرمانداری نظامی یکسان شناخته شویم.» اما سفیر بریتانیا نخواست سفارت در این امر هیچ دخالتی کند و این نکته را به رخ دیپلمات زیر دست اش کشید که ایران نسبت به زمان ناصر الدین شاه «پیشرفت» کرده بود، یا «رفتار خشونت آمیز» رژیم کودتا همچون رفتار برخی دیگر کشورهای آسیایی، یعنی کشورهای «وحشی،» بود، و لذا، هیچ دخالتی برای جلوگیری از آن را نمی¬طلبید.19 سفیرِ یکی از دو حکومتی که در ایران کودتا کرده بود سخن دیپلمات خود را درباره¬ی مقایسه¬ی دولت کودتا با دولت مصدق را زیر سبیلی در کرد. و این رفتار همچنان ادامه یافت تا زمانی که صلیب سرخ زیر فشار مداوم کنفدراسیون جهانی رژیم شاه و سرپاسداراش پرویز ثابتی را واداشت تا از آزار، شکنجه، و اعدام مخالفان دست بردارد.
این را هم فراموش نکنیم که ساواک تنها به شکنجه و اعدام زندانیان بسنده نمی¬کرد، بلکه ایران را به زندانی بزرگ بدل کرده و اوضاع و احوالی در ایران ایجاد کرده بود که، همانند آلمان هیتلری، برادر از خواهر، دختر از مادر، پدر از پسر، و ... و دوست از دوست می¬هراسید که مبادا فلان انتقاداش از شاه یا دستگاه دولتی به ساواک گزارش شود.
ساواک موجب تبعید ایرانیان در داخل و خارج از کشور بود، و بسیاری از خانواده¬ها را از هم پاشاند. این¬ها همه جنایت است. چه کسی به مصدق اجازه نمی¬داد در احمدآباد برهوت حتی پزشک خصوصی خوداش او را معاینه کند؟20 یا دوستان و آشنایان او با وی دیدار کنند؟ ساواک خانوده¬های دانشجویان ایرانی مقیم خارج را، که در فعالیت برای استقرار دموکراسی در ایران شرکت می¬جستند و به اسارت، شکنجه، و اعدام مبارزان اعتراض می¬کردند، زیر فشار قرار می¬داد تا فرزندان خود را از این فعالیت¬ها دور کنند یا مانع از ارسال مخارج تحصیل برای آنان می¬شد. ساواک مطبوعات را سانسور می¬کرد؛ مانع از انتشار کتبی می¬شد که به مذاق آریامهر خوش نمی¬آمد؛ ساواک آن اداره ای بود که بایستی اجازه¬ی استخدام هر فارغ التحصیلی، چه از خارج چه از داخل کشور، را صادر می¬کرد. لیست جنایات ساواک بلند تر از مسئله¬ی شکنجه است!
 اینک، پرویز ثابتی بناگهان از پناهگاه خود، چون موشی که از ترس در سوراخی تپیده بود، سربرآورده است و ادعاهایی می¬کند که همگان را از بیشرمی وی انگشت به دهان کرده است! ادعاهای پوچی که براستی می¬بایستی در دفاع از خود در دادگاهی چون دادگاه بین المللی رسیدگی به جنایات علیه بشریت و در برابر مدعیان شکنجه شده¬ی ساواک اعلام می¬کرد تا پاسخ خود را چون حبس ابد از دادگاه دریافت می¬کرد. افسوس که شجاعت این کار را ندارد تا در برابر آن دادگاه حاضر شود تا حکم محکومیت خود را بر اساس شهادت قربانیان زنده¬ی آن دوران و اسناد تاریخی انکار ناپذیر دریافت کند، چه اسناد و شهادت¬ها بیش از آن اند که برخی از قربانیان تا کنون اعلام کرده اند یا ضمن این مقاله، و اسناد کنفدراسیون جهانی آمده اند؛ اکنون اسناد منتشر نشده ای وجود دارند که محکومیت ثابتی و همکاران اش را حتمی می¬کنند، اما اگر او براستی معتقد است که سخن حق را گفته است، این گوی و این میدان! بیاید و خود را به دادگاه بین المللی معرفی کند و رو در روی قربانیان خود بایستد.
دروغ آتشی بد بود بیفروغ / ندانی تو گفتن سخن جز دروغ
خسرو شاکری (زند)، ۱۷ اسفند ماه ۱۳۹۰
بعد التحریر: می ماند معمایی که برای آن پاسخی ندارم: آنکه چرا سردارپاسدارِ ساواک پرویز ثابتی با کسی مصاحبه می¬¬کند که ظاهراً فرستاده¬ی جمهوری اسلامی است – از میان پیغمران جرجیس را برگزید! – و از امکانات مالی فراوانی برخوردار است و می تواند سر به خمره¬ی اسناد در کشورهای غربی هم فروکند تا مگر اطلاعاتی هم به سود جمهوری اسلامی و هم به سود سلطنت طلبان به دست آرد، گویی بادبان آسیابی است که در جهت هر بادی که بوزد می چرخد!
مـنـابـع: 
1بنگرید به مجموعه¬ی گزارش های سازمان های مدافع حقوق بشر، وکلای مدافع شرکت کننده در دادگاه های نظامی، و روزنامه های اروپایی درباره¬ی وضعیت حقوق بشر در ایران پس از 28 مرداد 1332، که به چهار زبان انگلیسی، آلمانی، فرانسه، و ایتالیایی در دو جلد توسط کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایران، اتحادیه¬ی ملی (CISNU) به مناسبت برگذاری جشن های 2500 ساله¬ی سلطنت در ایران زیر نام رژیم ترور و اختناق پهلوی. گزارش های شاهدان عینی و مقالات مطبوعات منتشر شد:
The Pahavi Reign of Terror. Eyewitness Reports and Newspaper Articles (Dokumentation zur Gewaltherrschaft des Pahlavi Regimes im Iran. Augenzeugenberichte und Zeitungsartikeln), [ed. by Cosroe Chaqueri], Frankfurt/am Main, vol. I,1971; vol. II, 1978.
و نیز: کمیسیون پژوهش کنفدراسیون جهانی، درباره¬ی ساواک، فرانکفورت، 1969.
2 در کشورهای آمریکای لاتین، پس از سرنگونی دیکتاتوری، بسیاری از مسؤولان قتل¬های سیاسی، همپالگان ثابتی، دستگیر، محاکمه، و حبس های درازمدت محکوم شدند.
3 وی بعد ها از حزب توده برید و به یک جریان انشعابی پیوست.
4 گفتگوی حضوری درهفتم مارس 2012/16 اسفند 1390 در پاریس.
5 علی شمیده، جنبش کارگری و سندیکاهای کارگری در ایران پس از جنگ جهانی دوم (به زبان روسی)، باکو، 1965، ص 183.
6 در عهد مصدق، کیانوری مسؤول انتشارات حزب توده بود و (به عنوان جانشین کامبخش وابسته¬ی کا.ژ.ب.) سیاست کلی را به هیئت اجرایی دیکته می¬کرد.
7 Ambassadeur Francois Coulet à Son Excellence Monsieur Robert Schuman, "de l'Organisation et des buts des Fadaïyan-é Islam," le 26 février 1952, Archives du Quai d'Orsay, Perse, E 30)1, Dossier 14
می توان حدس زد که چه کسی این «اطلاعات دقیق» را در اختیار آنان می گذاشت.
8Minutes” on “Collusion of Dr. Musaddiq’s Government with the Tudeh Party,” 4 July 1951; FO248/1517.
9 گزارش تبريز (FO 371/98594).
10 Secret Minutes, G10/05/199, 1952; FO 248/1531.
11 USNA, RG 84/Box 129, G.R. 1950-52.
12 "Minutes" by J.T. Fearnly, 11 March 1956; British National Archives FO 248/1569.
13پیشین.
14 این زندانی باید کریم پور شیرازی، مدیر شورش، بوده باشد، نه یک توده ای.
15 "Minutes" by J.T. Fearnly, 11 March 1956; British National Archives FO 248/1569.
16 سرگرد وکیلی در نامه¬های سری به همسرش نوشت که او را شکنجه کردند و «شلاق سیمی» زدند، او را در هر بازجویی «کتک» می¬زدند، و به او «فحاشی» می¬کردند. بنگرید به: نامه های سرگرد وکیلی، به کوشش باقر مؤمنی، پاریس 1388؛ نسخه¬ی اینترنتی در:
http://www.aratta-iran.com/aratta/?p=2220.
17 "Minutes" by J.T. Fearnly, 11 March 1956; British National Archives FO 248/1569.
18 پیشین. 
19 "Minute" by the Ambassador, 19 March 1956; British National Archives, FO 248/1569.
20 لابد پرویز ثابتی به یاد می¬آورد هنگامی را که دکتر مصدق به چشم پزشک نیازمند بود و ساواک دکتر مخصوص خود دکتر علوی، نماینده در مجلس چهاردهم و از طرفداران سرسخت بریتانیا، را برای معاینه¬ی او تعیین کرد – کسی که بلافاصله گزارشی هم به سفارت بریتانیا فرستاد!
صفحه¬های سند مکالمه¬ی تیموربختیار فرماندار نظامی تهران پس از کودتای۲۸ مرداد ۱۳۳۲با یک دیپلمات سفارت بریتانیا در ۱۱ مارس ۱۹۵۶ پیرامون شکنجه¬ی زندانیان سیاسی
4